خاطرات خواندنی «ناطق نوری» از دفتر بازرسی
علی اکبر ناطق نوری در جلد دوم خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده به تشریح فعالیتهای خود در دفتر بازرسی رهبری پرداخت.
ناطق نوری در این کتاب به دلیل حضورش در دفتر بارزسی بیت رهبری اشاره کرده و در مورد پروندههایی چون شکایت از برادران تحریریان،بازرسی از دادگاه ویژه روحانیت،رسیدگی به شکایت یکی از برادران اهل سنت و... توضیحاتی را به شرح ذیل ارائه میدهد:
یکروز آقای رفیق دوست نزد من آمد و نامهای از آقا، خطاب به این جانب آورد که مضمون آن رسیدگی به تظلمی بود که برادران «تحریریان»، صاحب کارخانهی «خودکار بیک» به آقا کرده بودند. در واقع آنها شکایتی به دفتر آقا داده بودند و آقا هم دستور پیگیری دادند و خواسته بودند که گزارش اقداماتی که انجام میدهید را به من ارایه نمایید.
البته بخشی از نامهی آقا خیلی تند بود، مضمون آن چنین است: «خدا کند این گونه که اینها (تحریریان) میگویند درست نباشد، و الا وای بر من، وای بر ما، اگر این درست باشد. اگر این ظلمها در کشور شود،در قیامت چه پاسخی خواهیم داشت.»
برادران تحریریان قبل از انقلاب این کارخانه را راه انداخته بودند و از محترمین تهران بودند. من هیچ ارتباط و شناختی از اینها نداشتم. تعزیرات و بچههای وزارت اینها را به اتهام سوء استفاده از ارز دریافتی و وارد نکردن مواد اولیه دستگیر کرده و با وجود سن بالایی که داشتند بشدت شکنجه شده بودند. بخصوص، وقتی به اینها گفته بودند میخواهیم جلوی کارگرها شما را شلاق بزنیم. شکنجه روحی شده بودند و اینها با وجودی که افراد مذهبی و متدینی بودند، تحت فشار عصبی، هر دو اقدام به خودکشی کرده بودند و رگ خودشان را زده بودند، که البته مامورین مانع این کار شدند و آنها موفق به خودکشی نشدند.
آقا بنده را مامور رسیدگی به این پرونده کرد. مسئولیت خیلی سنگینی بود،بخشی از طرف حساب من، بچههای وزارت اطلاعات و بخشی دیگر تعزیرات حکومتی بودند.
جهت رسیدگی به این پرونده، باید به مکانهای «ورود ممنوع» وارد میشدم. تجربه بازرسی هم نداشتم و این اولین پرونده ارجاعی آقا به این جانب بود. من از خدا خواستم به من کمک کند آنطوری که حق است رسیدگی شود.
با توکل بر خداوند کار را شروع کردم. اخویزاده را که در وزارت اطلاعات کار میکرد، خواستم و موضوع ماموریت را با ایشان در میان نهادم. به ایشان گفتم دو سه تا از بچههای وزارت را که تسلط خوبی برای این گونه کارها دارند شناسایی و به من معرفی کن.
روزی ایشان سه نفر از رفقایش را با ویژگیهایی که ذکر شد،به منزل ما آورد و معرفی کرد. به آقایان گفتم «من براساس معرفی حمید با شما آشنا شدم و به شما اعتماد میکنم. این پرونده را در اختیار شما قرار میدهم، ولی نفرین خدا و رسول خدا بر شما باد اگر این کار را با گرایش خاصی پیگیری کنید و ملاحظه کسی را بکنید. من اعتقاد دارم که شما باید لحظه به لحظه این پرونده را جلو ببرید. باید احساس کنید که حضرت مهدی (ع) ناظر بر اعمال شماست و میبینند که شما چه کار میکنید؟ چون این پرونده را جانشین امام زمان، به من ارجاع داده است. خط، گرایش، حب و بغض همه را کنار بگذارید. اگر نارو بزنید، روز قیامت شما را نمیبخشم، آقا هم شما را نمیبخشد.»
آقایان اعتماد مرا جلب کردند و با تعهدی که در آنها احساس کردم، کار را واگذار نمودم.البته اینها تعجب کردند که یک شخص مثل ناطق که کلی حرف دربارهاش میزنند،حالا این طور جدی و بدون گرایش سیاسی میخواهد پرونده را پیگیری کند.
ما وقتی که درهای ورود ممنوع را باز کردیم و با زور به بعضی از ندامتگاهها و زندانها رفتیم و وقت و بیوقت کار را پیگیری میکردیم، باید با بعضی بچههای وزارت که خودشان بازجوهایی پیچیده و زرنگ و پختهای بودند، برخورد میکردیم. به فضل خدا یک گزارش مقنن و مستدل و غیرقابل تردید تهیه کردیم.
وزیر اطلاعات آن موقع، آقا فلاحیان بود که به من گفت:«این کار شما بزرگترین ضربه را به ما زد.»گفتم:«رفاقت سرجایش،اما به من ماموریت داده شده و قوم و خویش و رفیق و فامیل نمیشناسم،حضرتعالی محترم،اما من وظیفه و تکلیف خودم را انجام میدهم.»
گزارش را که به آقا دادیم،پیشنهاد هم دادیم که این سه جوان بازجو که این تخلفات را انجام دادند،دستگیر و محاکمه و اخراج شوند. آقا هم پیشنهادها را پذیرفتند و دستور دادند که اجرا شود. متخلفین دستگیر شدند و آقای «نیری» محاکمهشان کرد و شلاق خوردند و اخراج شدند.
این بازرسی ما خیلی اثر گذاشت. بعداً به آقا گفتم «بازرسهایی که برای این پرونده انتخاب کرده بودم، نه تنها از جناح راست نبودند بلکه متهم به چپ روی بودند.» آقا فرموند: «چه طور» گفتم: «شاکی پرونده به اصطلاح از جناح راست و یک سرمایهدار و کارخانهدار بود و خود من هم که متهم به راست هستم،حال اگر بازجوها هم از جناح راست انتخاب میکردم متهم میشدیم به جانبداری، امابا انتخاب بازجو با گرایش دیگر از هرگونه تهمت تبرئه شدیم و تاثیر بسیار مثبتی هم روی خود بازجوها داشت و ذهنیت آنها را عوض کرد.» قبل از این پرونده، بنده اصلاً آنها را نمیشناختم، اما پس از پایان بازرسی، نتیجه مثبتی به دست آمد که روی این بچهها اثر خوب گذاشت و ذهنیت آنها را نسبت به امثال بنده عوض کرد و جزو علاقهمندان به حقیر شدند. در مبانی و اعتقادات آنها تحول ایجاد شد و به حق آن مظلومین هم رسیدگی شد و آنها هم خیلی امیدوار شدند و کارشان را در کارخانه ادامه دادند.
*تشکیل بازرسی دفتر رهبری
این بازرسی که تمام شد، آقا به من حکم بازرسی دادند. ایشان حکمی قریب به این مضامین نوشته بودند: «از آنجایی که اینجا آخرین ملجا و مرجع تظلمات مردم است، شما را به عنوان مسئول بازرسی انتخاب میکنم و از شما میخواهم که یک دفتر کوچکی تشکیل بدهید و مسائل کارگزاران نظام را پیگیری کنید» از این جا کار بازرسی شروع شد. بازرسی ما موردی است یعنی همین طوری برای بازرسی و بررسی مسائل معضلات نمیرویم، بلکه چنانچه کسی تظلمی به دفتر آقا داشته باشد، آقا مورد را به بازرسی ارجاع میدهد و ما هم بازرسی کرده و نتیجه را به ایشان گزارش میدهیم. در طول این چند سالی که ما هم بازرسی کرده و نتیجه را به ایشان گزارش میدهیم. در طول این چند سالی که ما بازرسی را تشکیل داده و گزارشهای مربوطه را تهیه میکنیم، آقا تمام گزارشها را حتی اگر پانصد صفحه باشد میخوانند و گاهی هم حاشیه میزنند و اقدام میکنند،حتی یک مورد وجود ندارد که ایشان اقدام نکرده باشد.
ترکیب اعضای دفتر بازرسی هم به این صورت است: چهار گروه کاری وجود دارد که عبارتند از: «گروه فرهنگی»، «گروه اقتصادی» «گروه قضایی» و «گروه سیاسی»هر گروه یک رئیس و دو تا کارشناس دارد، این اجازه را هم داریم که در مواردی از دستگاههای ذیربط، کارشناس بگیریم،تا در پروندهای با ما همکاری کنند. اکنون تمام اعضای دفتر بازرسی از رئیس تا آبدارچی و پیک و راننده، بیست نفر هم نمیشوند.
با این که یک دفتر جمع و جوری است، انصافاً کارهای بزرگی انجام دادهایم. بنا هم نیست که کارهایی که شده اعلام شود چون در این صورت همه خیال میکنند که باید بیایند این جا شکایت کنند. در حالی که ما بازرسی کل کشور نیستیم، بلکه اگر کسی به آقا تظلم بکند، ما پیگیری میکنیم که بهتر است نمونههایی از اقدامات انجام شده را ذکر کنم.
بازرسی از دادگاه ویژه روحانیت
در دوره مسئولیت آقای ریشهری و آقای حسینیان،متهمین دادگاه ویژه روحانیت از داخل زندان شکایت کرده بوند که دادگاه ویژه با آنها برخورد مناسب نداشته است. آقا فرمودند که از دادگاه ویژه بازرسی کنید. بنده هم از آقای فردوسیپور که مدتی قاضی بوده و آدم پخته و با تجربهای است دعوت کردم و به کمک ایشان یک تیم مناسبی تشکیل داده و دادگاه ویژه روحانیت سراسر کشور را به طور کامل بازرسی کردیم.
یک گزارش 500 صفحهای به غیر از پیوست تهیه کردیم و خدمت آقا بردیم بعد از 15 روز که خدمت ایشان رفتم، لبخندی زدند و فرمودند: «وقتی که آن گزارش را آوردید، من از خدا خواستم یک فراغتی بدهد تا بتوانم این را بخوانم و امروز به شما میگویم که به طور کامل، گزارش را خواندم» برای رسیدگی، حدود هفت صفحه و نیم برای آقای ریشهری دستورالعمل صادر کردند که من خودم تعجب کردم.