مکتب اصالت توده ای
اندیشمندان حوزه ارتباطات با طرح مقوله فرهنگ در کنار ارتباطات، از منظرهای مختلف موضوع ”فرهنگ و ارتباطات“ را مورد بررسی قرار داده اند. مکتب مطالعات فرهنگی و انتقادی، مکتب فرهنگ توده ای، مکاتب مردم شناسی،مکاتب زبان شناسی و مکاتب روزنامه نگاری، علوم انسانی و هنر از جمله مکاتب مطرح در این زمینه اند.
چکیده
اندیشمندان حوزه ارتباطات با طرح مقوله فرهنگ در کنار ارتباطات، از منظرهای مختلف موضوع ”فرهنگ و ارتباطات“ را مورد بررسی قرار داده اند. مکتب مطالعات فرهنگی و انتقادی، مکتب فرهنگ توده ای، مکاتب مردم شناسی، مکاتب فلسفی، مکاتب زبان شناسی و مکاتب روزنامه نگاری، علوم انسانی و هنر از جمله مکاتب مطرح در این زمینه اند. نگاهی انتقادی به مکاتب موجود نشان می دهد که موضوعاتی مانند دین، معنویت و ... در این مکاتب آن گونه که باید مطرح نشده است. همچنین توجه به چالش های پیش رو در حوزه ”فرهنگ و ارتباطات“ در سطح جهانی و نیز در سطح ملی، ضرورت شکل دهی نگاهی جدید با ویژگی بومی و اسلامی را در این زمینه دو چندان می کند.
رشته ارتباطات حوزه بسیار گسترده ای را شامل می شود و صاحب نظران و عالمان این حوزه از منظرهای مختلف و متنوعی به موضوع ارتباطات نگریسته اند. اندیشمندان ارتباطات در حوزه های مختلف با مطرح کردن موضوع فرهنگ در کنار ارتباطات، علاقه مندی خود را به حوزه فرهنگ و ارتباطات نشان داده اند. در نیم قرن گذشته مسئله فرهنگ و ارتباطات در غرب و در کشورهای دیگر به شدت مورد توجه بوده است و مطالعات بسیاری در این زمینه انجام گرفته است.
تنوع چشم اندازهای مختلف به موضوع ارتباطات و نیز فرهنگ باعث شده است تا رشته ”فرهنگ و ارتباطات“ در کشورهای مختلف و به ویژه در غرب به شکل های گوناگونی تجلی کند. در ادامه به بررسی مهم ترین مکاتب در حوزه ”فرهنگ و ارتباطات“ با تأکید بر منطقه آمریکا و اروپا خواهیم پرداخت. لازم به ذکر است که این مکاتب در قسمت غیر اروپایی و آمریکایی نیز، با اندکی تفاوت و اصلاح ادامه یافته است.
مکتب مطالعات فرهنگی و انتقادی
یکی از مکاتب مطرح در سطح جهانی که به ویژه در دهه های ۱۹۶۰ میلادی تا امروز رشد چشمگیری داشته، مکتب ”مطالعات فرهنگی“ است. این مکتب هنوز نیز طرفداران خاص خودش را دارد و در محافل دانشگاهی نیز بسیار مطرح است. مکتب مطالعات فرهنگی نخست از اروپا آغاز گردید و سپس در آمریکا و بعدها در کشورهایی چون هلند ادامه یافت. این مکتب که بیشتر در انگلستان، آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به وجود آمد، بنیانگذار ندارد ولی دانشگاه هایی وجود دارند که پیشکسوتی این مکتب را داشته اند. برخی اندیشمندان نیز به عنوان متفکرین برجسته این مکتب مطرح اند.
هدف اصلی پژوهشگران و استادان این مکتب بررسی نسبت ارتباطات با ”صنایع فرهنگی“ بود. آنها به دنبال روش هایی بودند تا ارتباطات را با صنایع فرهنگی که محصول کار جوامع صنعتی امروزی در بخش فرهنگ است مورد مطالعه قرار دهند. بنابراین، آنچه که امروزه با عنوان ”مطالعات فرهنگی“ در انگلستان و یا سایر کشورها مطرح است، به رغم اینکه فرهنگ را به صورت عمومی و کلی مطالعه می کند، اما عمده توجه آن به صنایع فرهنگی است. صنایع فرهنگی اینترنت، رایانه و سایر رسانه ها را در برمی گیرد و در معنای عام کلمه، شامل تمام محصولاتی است که تمدن صنعتی و سرمایه داری به وجود آورده است.
پیشگامان این مکتب بسیار به موضوع ”قدرت“ علاقه مند و در تحلیل هایشان به دنبال پاسخ به سؤال ”قدرت دست کیست“ بودند. مسئله دیگری که این محققین بر آن تأکید داشتند نماد بودن صنایع فرهنگی است. آنها می گفتند که صنایع فرهنگی به وجود آمده، به صورت کلی خود فرهنگ نیست اما نماد فرهنگ است. بنابراین باید جنبه های اقتصادی و اجتماعی آن در جامعه مورد بررسی قرار گیرد.
در انگلستان پروفسور استوارت هال در دانشگاه بیرمنگام و همکاران ایشان تلاش های گسترده ای را در این زمینه انجام دادند. رفته رفته علاقه مندی به این مکتب در سایر دانشگاه های نیز گسترش یافت. در حدود دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، علاقه مندان به این مکتب بیشتر تمایلات چپ و تا حدودی سوسیالیستی اما نه کمونیستی و نه الزاماً چپ به معنای سوسیالیستی داشتند. در واقع آنها در اروپا و به خصوص در فرانسه جزو گروه سوسیال دموکرات ها به حساب می آمدند و ادبیات قابل توجهی هم در این مورد تولید کردند.
روش این مکتب یک روش جامعه شناختی بود. البته با روش جامعه شناسی مسلط آمریکایی که بیشتر با آمار و ریاضیات و محاسبات کمّی سروکار داشت و به دنبال کمّی کردن همه چیز بود بسیار تفاوت داشت. آنها بیشتر به جامعه شناسی تحلیلی متمایل بودند و آثارشان را نیز بر این مبنا تولید کردند. از آنجا که عمده دیدگاه های آنها انتقادی بود، ظهور و مشروعیت مکتب انتقادی فرانکفورت باعث تشویق آنها شد.
محور اساسی مکتب انتقادی معروف به فرانکفورت بررسی تحولات جامعه اروپایی به ویژه تحت تأثیر رشد سرمایه داری بود. از طرفی عمده متفکرین و صاحب نظران این حوزه جامعه شناس بودند. این مسئله باعث شد تا دامنه مباحث این مکتب به برخی موضوعات جامعه امروزی مثل نقش فن آوری، نقش رسانه ها و ارتباطات کشیده شود. متفکرین و نویسندگان این مکتب نیز از هورکهایمر گرفته تا بنیامین و غیره بیشتر در حوزه صنایع فرهنگی اعم از فیلم، تئاتر، روزنامه، موسیقی، رسانه های جمعی و غیره قلم زده اند. در واقع این متفکرین با بررسی محصولات جهان نوین و دنیای سرمایه داری، موضوع ”تغییر فرهنگی“ را دنبال می کردند.
۲. مکتب فرهنگ توده ای
دومین مکتبی که موضوع فرهنگ و ارتباطات را مطالعه می کند، مکتب فرهنگ انبوه یا فرهنگ جامعه توده ای است. ریشه های این مکتب به شکل گیری مکتب جامعه انبوهی یا جامعه توده ای در جامعه شناسی برمی گردد. به دنبال عواملی چون مهاجرت مردم از روستاها به شهرها، و افزایش شهرنشینی و صنایع، جامعه شناسان غربی در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ با طرح این مفهوم به این مسئله اشاره کردند که انبوه جمعیت جامعه ای را به وجود آورده است که بسیار ذره ای است و در این جامعه ذره یا افراد هویت شان را به تدریج از دست می دهند. بر این اساس می توان افراد را به عنوان یک گروه مورد مطالعه قرار داد که مشترکات شان بیش از تفاوت ها ی شان است. در ادامه چنین جریانی است که مکتب جامعه شناسی ”جامعه توده ای“ شکل گرفت و در کشورهایی مثل اسپانیا و اروپا و آمریکا فیلسوفان و جامعه شناسان خاص خودش را به وجود آورد.
بر مبنای این نظریه، متفکرین این مکتب برای مطالعه فرهنگ و ارتباطات مثلثی سه گانه را پیشنهاد کردند که می توان اسم آن را نظریه سه گانه M گذاشت (چون هر سه جزو این سه گانه با M شروع می شود). در بالای این مثلث، توده های مردم در جامعه توده ای (Mass Society) هستند که می توان همه آنها را به یک نوع دید. این امر به رسانه های توده ای (Mass Media) شکل می دهد که در پایان مثلث تبدیل به فرهنگ توده ای (Mass Culture) می شود.
همان گونه که مطرح گردید، این مکتب در آمریکا بسیار رواج پیدا کرد. دانشکده های مربوط به فرهنگ و ارتباطات در آمریکا اعم از روزنامه نگاری، روابط عمومی و ... در سال های بین ۱۹۳۰ تا همین اواخر بیشتر به این نوع مطالعات و روش ها علاقه پیدا کردند و حتی می توان گفت که این جریان کماکان در آمریکا ادامه دارد.
روش متفکرین این مکتب، روش جامعه شناختی مسلط آمریکا بود. روشی که در آن جامعه شناسی به عنوان یک علم مانند فیزیک و زیست شناسی دیده می شود و سر و کار اندیشمندان بیشتر با آمار و فرمول های ریاضی و روش هایی چون تحلیل محتوا و ... است.
مکاتب دیگر از این مکتب انتقاد کردند. همان طور که مکتب مطالعات فرهنگی نیز منتقدین خاص خودش را داشت. یکی از انتقادها از این مکتب که امروزه نیز مطرح است این است که ما نمی توانیم تمام جوامع دنیا را به صورت یک گروه توده وار در نظر بگیریم. انتقاد دیگر به این مکتب سازگاری آن با بورژوازی و سرمایه داری بود. این انتقاد از آن نظر وارد می شد که اندیشمندان این مکتب تنها به مطالعه روابط بعضی عوامل خاص علاقه داشتند و به این سؤال عام تر و پایه ای تر که این نوع جامعه، این نوع رسانه و این نوع ارتباطات به چه کسی قدرت می دهد و از چه کسی قدرت می گیرد نمی پرداختند.
۳. مکاتب مردم شناسی
گروه دیگری که به موضوع فرهنگ و ارتباطات علاقه پیدا کردند، دانشجویان و پژوهشگرانی بودند که بیشتر انگیزه های مردم شناسی داشتند و در این رشته پرورش یافته بودند. مکاتب مختلفی در این رشته ظهور پیدا کرد که گروه معروف به نمادگرایان، سمبول گرایان و تحلیلی گرایان فرهنگ از جمله آنها هستند. پژوهش های نخستین در آثار مردم شناسانی چون مارگارت مید، روبرت بندیکت، هربرت مید، رابرت گیرتز، و تحقیقات بعدی در نوشته های اندیشمندانی چون ادوارد هال دیده می شود.
نیاز جوامع و مخصوصاً دولت ها به شناسایی فرهنگ ها و به ویژه حل مشکلات میان فرهنگی این گروه از اندیشمندان را واداشت که به مطالعه نسبت فرهنگ و ارتباطات بپردازند. این گرایش در ایالات متحده هم جنبه سیاست گذاری داشت و همه جنبه عملی و کاربردی. وقتی آمریکایی ها پس از جنگ جهانی دوم وارد صحنه جهانی گردیدند، متوجه شدند که شناخت چندانی از فرهنگ های دیگر ندارند. دلایل این امر کاملاً روشن است. آمریکایی ها تاریخ و پیشینه چندانی نداشتند و در عرصه جهانی مانند انگلیسی ها و فرانسوی ها با تجربه نبودند. این در حالی بود که امور آمریکایی ها در سطح جهانی اکنون چندین برابر امپراتوری های سابق شده بود.
این گروه از پژوهشگران با طراحی دوره های کارگاهی برای دولتمردان، دیپلمات ها و نیز دانشجویان علاقه مند به فرهنگ و ارتباطات، به بررسی مشکلات ارتباطات میان فرهنگی پرداختند. وزارت خارجه آمریکا خود نقش بزرگی در این جریان ایفا کرد و مردم شناسان دانشگاه های مختلف را استخدام و تشویق کرد تا درباره این موضوع به بحث و بررسی بپردازند. تلفیق انگیزه علمی استادان مردم شناسی با نیازهای دستگاه حاکمه آمریکا و به خصوص وزارت خارجه باعث گردید تا مطالعات میان فرهنگی در آمریکا توسعه پیدا کند.
می توان افرادی چون ادوارد هال که یک مردم شناس بود را جزو پیشگامان این مکتب به حساب آورد. وی در سال ۱۹۵۰ از طریق اصل ۴ ترومن (اصلی که ترومن رئیس جمهور آمریکا برای بر کمک، خصوصاً کمک فکری، به کشورهای عقب مانده وضع کرده بود) به خاور میانه سفر و مدت های مدیدی بر روی فرهنگ مردم خاورمیانه مطالعه کرد. او پس از بازگشت کتابی با عنوان زبان خاموش نوشت. ممکن است با نوع نگاه خاص امروزی برخی از مطالبی که در این کتاب گفته شده است، بسیار ابتدایی به نظر برسد، اما در واقع پس از انتشار این کتاب بود که کتاب های متعدد دیگری نیز انتشار یافت و این موضوع جدی تر تلقی شد. او با مطالعه فرهنگ و ارتباطات می خواست مشکلات میان فرهنگی را مورد بحث و بررسی قرار دهد. مفاهیم ”زمان“ و ”مکان“ دو مفهوم عمده مطالعات وی بود. وی به این نتیجه رسید که نگاه فرهنگ های مختلف به این دو مفهوم متفاوت است. توجه به این تفاوت ها باعث خواهد شد تا بسیاری از مشکلات میان فرهنگی حل شود. روش حاکم بر کار وی نیز روش شناسیِ مردم شناسی بود.
این مکتب بسیار مورد توجه شرکت ها و کمپانی های آمریکایی قرار گرفت. دهه های ۵۰ و ۶۰ در آمریکا مملو از کارگاه ها و برنامه های آموزشی در زمینه ارتباطات میان فرهنگی برای اقشار مختلف مردم و به ویژه نظامیان بود. علاقه توأمان دولتمردان و نیز دانشگاهیان و استادان در آمریکا باعث رشد این مکتب گردید.
یکی از شاخه های فرعی این مکتب، مکتب ”مطالعات بین فرهنگی“ (البته عنوان مرجح بنده برای این مکتب، ”مکتب مطالعات روی فرهنگی“ است) بود که در واقع رویِ دیگر مکتب مطالعات میان فرهنگی بود. در این شاخه از این مکتب، اندیشمندان شباهت ها و تفاوت ها بین فرهنگ های مختلف را بررسی می کردند.
این مکتب به عنوان حوزه مطالعات میان فرهنگی به کشورهای دیگری نیز رسوخ پیدا کرد که اساساً این مشکلات را نداشتند. یکی از این کشورها نیز ایران بود. توجه این مکتب بر مسائلی بود که ما ایرانیان سال ها آن را برای خودمان حل کرده بودیم. کشور ایران از اقوام و طوایف مختلفی تشکیل شده است اما با لطف و عنایت خدای متعال تا به حال زیر پرچم اسلام و تشیع همه با هم متحد بوده اند و مشکلات میان فرهنگی آن گونه که در غرب مطرح است هیچ وقت در ایران مطرح نبوده است. اما فکر کنید این موضوع مورد علاقه جامعه شناسان قرار بگیرد که چرا ایران این قدر متحد است و از هم پاشیده نیست. یا اگر می خواهیم این اقوام را در یک سرزمین جمع کنیم چگونه آنان را متحد سازیم. مثلاً این رشته به ایران می آید و ما نوشته های آقای هال را می خوانیم و حالا می خواهیم بدانیم چرا ما تا حالا میان اقوام مختلف ایران فروپاشی نداشتیم. می خواهیم از زبان آنان یاد بگیریم که چگونه قشقایی ها، بختیاری ها و... می توانند به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کنند. جالب توجه است که مطالب و مدلولات موضوعاتی که ما هر روز با آن سرو کار داشتیم را از خارج وارد می کردیم. البته ثمربخشی برخی از این تحلیل ها قابل انکار نیست. اما اغلب ادبیات موجود به دلیل کلی بودن و نوع نگاه ویژه ای که در تولید این ادبیات به کار رفته است، در تحلیل مسائل بومی ایران قابل استفاده نیست.