روش های تربیت اخلاقی
به رغم وجود عوامل محدودکننده انسان مانند وراثت، طبیعت و جامعه انسان می تواند به اراده خود مسیر خویش را برگزیند و از حصار عوامل محدودکننده در اطراف خود بیرون آید؛ حتی این توانایی را پیدا می کند که سرنوشت جدیدی را برای جامعه و تاریخ خود رقم زند.
برای نمونه: قرآن کریم، همسر فرعون و حضرت مریم را به عنوان الگوهایی برای مؤمنان ذکر می کند. آنان با وجود محیط ناسالم، طریق صلاح و رستگاری را برگزیدند.(1)
قرآن به تأثیرپذیری انسان از محیط و شرایط گوناگون اذعان دارد و به او نسبت به تأثیرات آنها هشدار می دهد. در مورد فرزند حضرت نوح (ع) خداوند به صراحت می فرماید: او از اهل تو نیست؛ زیرا به دلیل متأثر شدن از عوامل محیطی ناصالح، از مسیر صلاح و درستی خارج شده است.(2)
خداوند متعال به ستایش از جوانان «اصحاب کهف» می پردازد که با هجرت از محیط فاسد، خود را از عوامل محیطی ناسالم دور ساختند و ایمان خویش را حفظ کردند.(3)
می توان گفت: اقدام شجاعانه سحره فرعون در زیر پا گذاشتن موقعیت اجتماعی خود و ایمان آوردن به حضرت موسی(ع) الگوی توبه حقیقی برای دیگران می شود.(4)
به جهت اختصار چند نمونه از الگوهای قرآنی را ذکر می کنیم:
* یوسف، قهرمان مقاومت در مقابل شهوت.(5)
* جوانان کهف، اسوه های مهاجرت در راه خدا برای رشد و هدایت.(6)
* اسماعیل، نماد تسلیم در مقابل فرمان خدا.(7)
* ابراهیم، الگوی فطرت جویی، عادت گریزی و بت شکنی.(8)
* نوح، الگوی پایداری و استقامت در تبلیغ دین.(9)
* ایّوب، قهرمان صبر و تحمّل در شداید روزگار.(10)
* داود جوان، نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.(11)
قرآن کریم در همه این موارد می فرماید: «... اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتداکن....»(12)
برترین الگوی تربیتی قرآن
قرآن کریم پیامبر اسلام(ص) را سرمشق و الگوی مطلق در همه ابعاد زندگی برای همه خداجویان و کسانی که اعتقاد به رستاخیر دارند، معرفی می کند: «بی تردید، برای شما در همه ابعاد (چه در صبر و مقاومت و چه در دیگر اوصاف و افعال نیکو) اسوه و الگوی
نمونه در (اقتدای به) رسول خدا(ص) است. برای آن که به ثواب خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.»(13)
قرآن کریم پیامبر گرامی اسلام(ص) را به عنوان اسوه و الگوی تربیت مردم معرفی می کند و از او به عنوان صاحب «خُلق عظیم» یاد نموده است: «و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری»(14) در این که مقصود از «خلق عظیم» پیامبر اکرم(ص) چیست؟ اقوالی گفته شده است از جمله:
الف) تو بر دین بزرگی هستی که دین اسلام است.
ب) تو متخلّق به اخلاق اسلام و بر طبع بزرگی هستی و حقیقت اخلاق آن است که انسان نفس خود را به آن بیاراید.
ج) خلق عظیم صبر بر حق و بخشش وسیع و تدبیر به اقتضای عقل است.
د) عایشه گوید: اخلاق پیامبر متضمّن بود، آنچه که در ده آیه اول سوره مؤمنون آمده است و کسی را که خداوند ستایش کند بر این که اخلاق بزرگی دارد، دیگر بعد از آن ستایش، ستایشی نیست.
ه) خداوند خلق او را عظیم فرموده برای این که با اخلاقش با مردم معاشرت
داشت و با قلبش جدا بود، پس ظاهرش با مردم باطنش با خدا بود.
آری، پیامبر گرامی اسلام (ص) به سبب «خُلق عظیم» و «رحمه للعالمین» بودن، آینه مکارم اخلاقی برای همگان است، تا آنجا که بارها می فرمودند: «من فقط برای تکمیل و تمام کردن مکارم اخلاق مبعوث گشته ام.»(15) و در آیه ذیل، خداوند در اوجی تماشایی، رسولش را به داشتن چشم محبت و رحمت و لطف همراه با شکیبایی با مؤمنان می ستاید و به حبیب مهربانش، حضرت محمد(ص)، مباهات می کند: بی تردید، پیامبری (حضرت محمد (ص)) از میان خودتان (از پیکره خودتان) به سوی شما آمده است که رنجهای شما بر او به غایت ناگوار است.
قرآن کریم «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم»(16) رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است، به اندازه ای پیامبراکرم برای هدایت و راهنمایی و رسیدن به سعادت مردم تلاش می کرد و غمناک بود که خداوند در قرآن در چند مورد به آن حضرت تسلیت می گوید و می فرماید:
ناراحت و غمناک مباش، از جمله: «جان خودت را به خاطر شدت تأسف بر آنها از دست نده که خداوند به آنچه انجام می دهند عالم است.»(17)
«گویی می خواهی خود را از غم و غصه به خاطر اعمال آنها هلاک کنی، اگر آنها به این گفتار ایمان نیاورند.»(18)
«گویی می خواهی خود را هلاک نمایی که چرا اینها ایمان نمی آورند»(19) این اوصاف برجسته که حرص بر هدایت و تربیت مردم و مهربانی نسبت به مؤمنین و ناراحتی از عدم ایمان کفار و منافقین است، فقط در قرآن برای پیامبر اکرم(ص) ذکر شده است.
قرآن کریم دستورات مختلفی به پیامبر اکرم(ص) می دهدکه مقصود اصلی از آن دستورات، تربیت و تزکیه مردم است که مردم با عمل کردن به این دستورات و فرامین قرآن بتوانند به فضایل و مکارم اخلاق دست یابند.
نگاه معنادار پیامبر اکرم (ص) که از سر عشق و علاقه به انسانها برمی خیزد، کافی است انسان را به حرکت درآورد و در صف بلال و سلمان و ابوذرها بنشاند.
امام علی(ع) می فرماید: «پیامبر (ص) هر روز یکی از مکارم اخلاقی خود را برای من آشکار می ساخت و مرا به پیروی از آن امر می کرد.»(20)
2 روش انذار و تبشیر
یکی از روشهای مؤثر در تربیت که در قرآن کریم بدان اشاره شده است، «انذار و تبشیر» است. مقصود از انذار بیم دادن و ترسانیدن از عواقب گناهان و اعمال زشت است و منظور از تبشیر نوید دادن به رحمت و فضل الهی است.
واژه شناسان و همچنین مفسران، واژه «انذار» را به عنوان بیم دادن و آنچه مردم را در مورد عواقب سوء رفتارشان آگاه می سازد، و «تبشیر» را به عنوان آگاهی دادن یا نویددادن به رحمت و فضل الهی و پیامدهای خوشایند رفتار تعریف می کنند.(21) حتی زمانی که پیامبران الهی (ع) به دلیل سرپیچی مردم اندوهگین می شدند، وحی آنها را متقاعد می ساخت که موظف نیستند مردم را به قبول رسالتشان وادار کنند؛ تنها رسالت آنها اطمینان از انتقال کلام خدا به مردم بود.(22)
زمخشری در تفسیر آیه 119 سوره بقره، می گوید: پیامبران (ع) فقط وظیفه دارند مردم را از سرانجام و عاقبتشان آگاه سازند. بنابراین، پیامبر نمی تواند مردم را در ایمان به خدا مجبور سازد. چنان که ذیل آیه شریفه نیز دلالت دارد که به دلیل ایمان نیاوردن دوزخیان، از تو بازخواست نمی شود.(23)
مفسر بزرگ اهل سنت، فخررازی، در تفسیر آیه 213 سوره بقره می گوید: در این آیه، واژه «مبشرین» پیش از «منذرین» آمده است؛ زیرا تبشیر بسان پیشگیری از بیماری است، در حالی که انذار همانند درمان بیماری پس از وقوع آن است. بی تردید همیشه، تبشیر و پیشگیری قبل از درمان ایفای نقش می کند.(24)
متفکر شهید استاد مطهری(ره) نیز در تفسیری جالب از دو واژه «انذار و تبشیر» می فرماید: تبشیر مانند یک عامل جذب و جلب کننده (قائد) است که مردم را به کسب پاداش فرامی خواند، اما انذار یک عامل سوق دهنده (سائق) است که در عین آن که مردم را بیم می دهد تا از کیفر اجتناب کنند، آنها را به صراط مستقیم رهنمون می سازد.
بنابراین، بشارت و انذار یا تشویق و تهدید، (انذار و تبشیر) بخش مهمی از انگیزه های تربیتی را تشکیل می دهد. انسان هم باید در برابر انجام کار نیک تشویق شود و هم در برابر کار بد کیفر ببیند تا آمادگی بیشتری برای پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند. تشویق به تنهایی برای رسیدن به تکامل اخلاقی فرد یا جامعه کافی نیست؛ زیرا انسان در این صورت مطمئن است که انجام گناه برای او خطری ندارد. از طرفی انذارِ تنها نیز برای تربیت اخلاقی افراد مؤثر نیست، چون ممکن است روحیّه یأس و ناامیدی چنان که در زمان کنونی افراد روانی و مأیوس زیاد شدند به وجود آورد.
قرآن کریم در وصف انبیای الهی می فرماید: «فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین»(25) خداوند پیامبران را نویددهنده و بیم دهنده برانگیخت و نیز می فرماید: «و ما نرسل المرسلین الّا مبشّرین و منذرین»(26) ما انبیا را نفرستادیم، مگر در حالی که نویددهنده و بیم دهنده بودند.
آری، انبیا و رسولان الهی که مربیان حقیقی و معلمان دلسوز بشر بودند از این دو روش برای تربیت اخلاقی و روحی انسانها استفاده کرده اند. از نظر قرآن کریم انذار و ترسانیدن تنها در افرادی که روح حقیقت طلبی و حقجویی در آنهاست اثر می کند و در افراد معاند و لجوج تأثیر ندارد. چنان که قرآن کریم در چند آیه به این مطلب تصریح می کند: «انّما انت منذر من یخشیها»(27) همانا کسانی که خشیت الهی دارند آنها را می ترسانی و نیز می فرماید: «لینذر من کان حیّاً»(28) پیامبر به وسیله قرآن، کسانی را که حیات انسانی دارند و قلب آنها سالم و پاک است می ترساند.
3 روش موعظه و اندرز
قرآن کریم، یکی از روشهای مؤثر در تربیت روحی انسانها را «موعظه و اندرز» می داند و در بسیاری از آیات به آن سفارش نموده گرچه خود قرآن کتاب موعظه و اندرز است که از طرف پروردگار برای شفای بیماری های درونی انسان و کسب فضایل اخلاقی نازل شده است. چنان که قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الناس قد جاءتکم موعظه من ربّکم و شفاء لما فی الصدور»(29) ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده و درمان آنچه در سینه هاست؛ گرچه از این موعظه قرآن فقط اهل تقوا و بهره مند می شوند. «و موعظه للمتقین» این تعبیر در چهار مورد از قرآن آمده است.(30)
قرآن کریم پر از ارشاد و اندرز است. سراسر سوره لقمان و دیگر قصص قرآن، بیشتر جنبه پند و اندرز دارد. چنان که لقمان حکیم برای تربیت فرزندش او را موعظه می نمود: «اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه»؛ زمانی که لقمان به فرزندش گفت و حال این که او را موعظه می کرد، این چنین موعظه نمود: «یا بنیّ لاتشرک باللّه انّ الشرک لظلم عظیم»(31) پسرم! برای خدا شریکی مگیر، زیرا شرک ستمی بزرگ است.
خداوند پیامبر گرامی اسلام (ص) را مأمور به موعظه کرد: «قل انمّا اعظکم بواحده ان تقوموا للّه مثنی و فرادی»(32) یعنی بگو: که من شما را به یک موضوع پند می دهم و آن این که چه دو نفر باشید چه یک نفر برای خداوند کار کنید.
حکمت بزرگ تربیت در موعظه و اندرزها نهفته است. «در شنیدن اثری است که در دانستن نیست.»(33) مستمع باید پذیرا باشد و واعظ نیز خود الگوی عملی گفته هایش باشد. از این روست که موعظه امام علی (ع) در «همام» چنان اثری می گذارد، که پس از شنیدن صفات متقین مدهوش گردیده و به لقای خدا می پیوندد.