مقدمه:
نگاهی هرچند سطحی به وضع کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان در جامعه ما , و نیز بسیاری از نقاط جهان , ما را با مسائل و دشواریهای عظیمی در زمینه روابط اخلاق انسانی , که ناشی از روشهای غلط تربیت است , آشنا می کند . بلایی عظیم متوجه جامعه بشری است . بلایی که غفلت از آن به قیمت شرف انسانی و فنای اخلاق تمام میشود .
وضع روابط در سطح جهانی آن چنان بحرانی است که اگر مدعی شویم در این زمینه با آفتی بزرگ مواجهیم , گزاف نگفته ایم . انحرافات , کج رویها , ناسازگاریها , انحطاطهای اخلاقی در سطح وسیع صورت مسلم و قطعی پیدا کرده و روزگار حال و آینده نسل کنونی و بعدی را به خطر افکنده است .
اگر در جوامع کنونی فریادها از این نابسامانی بلند نیست , بدان خاطر است که مردم تدریجا با چنین زمینه ای خو کرده و گمان دارند وضع باید به همین گونه ای باشد , که هست .
امروزه ما و دیگر جوامع بشری با خطری عظیم روبه رو هستیم . فساد و افساد نسل و سرایت ناسازگاریها و نابهنجاریها به دیگران و توسعه و گسترش آن در سطوح مختلف و به خطر افتادن حیات شرافتمندانه نسل . ( 1 )
به عقیده جامعه شناسان زمینه کج رویها و انحرافات را نخست خانواده و بعد اجتماع و فرهنگ به وجود می آورند . بنابراین , برای اصلاح این زندگی شوریده و افسار گسیخته در سطح جهانی باید به سالم کردن این دو محیط پرداخت ( 2 )
برای وصول به هدف اصلاح خانواده لازم است در دو زمینه برنامه ریزی صورت گیرد , که عبارتند از :
1- سازندگی نسلی که جدیدا پا به عرصه حیات می گذارد , وصول به چنین هدفی مستلزم آن است که برای ساختن کودکی که در حال ورود به جهان ماست , برنامه ای اندیشیده شود .
2- بازسازی نسل موجود از خرد و کلان , که طاغوت زده , استعمارزده و مستضعف و ستم کشیده هستند و این از طریق برنامه ریزیهای صحیح و جدید امکان پذیر است .
1- تربیت و باز سازی کودکان ، دکتر قائمی ، صفحه 4 و 5
2- خانواده و تربیت کودک ، دکتر قائمی ، صفحه 8
در طریق وصول به اهداف مذکور همه و مخصوصا والدین مسئولند ,از آن بابت که تربیت صحیح حق کودک است و طفل امانتی از خدا در دست والدین و جامعه است و هرگونه سهل انگاری در تربیت طفل عواقب وخیمی برای کودک و مردم اجتماع و کیفری سخت برای مسئولان دارد . (1)
اهمیت دوره قبل از دبستان
دوره قبل از دبستان , که از تولد تا 7 سالگی را شامل می شود , به طور کلی برای هر فرد انسانی دوره پرفراز و نشیبی است و از آنجا که اساس و پایه زندگی آینده هر فردی در این دوره بنیان گذاشته می شود , این دوره نزد صاحبنظران و متخصصان روانشناسی و تعلیم و تربیت از اهمیت وافری برخوردار است . (2)
در این مقاله سعی شده اصول و ضوابطی که برای تربیت اخلاقی و رفتاری کودکان در این دوره مطرح است ,عرضه شود و برنامه حیات بخش اسلام در این رابطه طرح شده و زمینه لازم برای سازندگی نسل آینده هموار شود .
1- تربیت و بازسازی کودکان ، دکتر قائمی ، صفحه 9
2- روانشناسی تربیتی ، رضا نوری و علیرضا مرادی ، صفحه 79
فصل اول
بخش اول : والدین به عنوان عاملان وراثت و محیط
" کودک اعم از پسر و دختر امانتی است الهی و ودیعه ای است آسمانی که به پدر و مادر سپرده می شود و قلب پاک فرزند گوهر گرانمایه و نفیس و آئینه مصفایی است , که از هر گونه نقش و نگار خالی است و قابلیت پذیرفتن همه نقشی را دارد .
پس اگر او را طبق اصول پرورشی و با موازین صحیح تربیت به عادتهای نیک تمرین دهند , به همان خو می گیرد و بر آن صفات نشو و نما می کند و به هر چیزی که نظرش را جلب کنند بدان متمایل می شود . (1)
" والدین نخستین کسانی هستند که کودک از آنها منشاء می گیرد و با آنها در تماس است . اینها عاملان تربیتند و عالیترین نقش را در زمینه پرورش و رشد شخصیت او ایفا می کنند . والدین از یک سو عامل وراثتند و از سویی دیگر عامل محیط .
عامل وراثت :
از آن بابت که خصایص بسیاری را از خود و اجداد خویش به کودکان منتقل می کنند ( خصایص جسمی و روحی ) .
عامل محیط :
یعنی دامان پدر و مادر نخستین مدرسه کودک است , که شخصیت وی در آن رنگ می گیرد . بسیاری از همتهای بلند , ارزشهای عالی , خلق و خوی نیکو , آزادگی ها , درون طبعی ها , کج خلقیها و انزوا طلبی هااز دامان والدین منشاء می گیرد .
1- تربیت کودک ، محمد صفری ( زر افشان ) جلد 2 , صفحه 1
سنین مهم در تربیت
ماههای اول تولد تا سن 6 سالگی اوج پذیرش روح کودک است . تاثیر خانواده در 4-5 سال اولیه زندگی کودک فوق العاده زیاد است , زیرا در این مرحله از عمر حس " تقلید " در کودک بسیار قوی است و این دوره , مرحله کسب عادت است .
اگر کودک در این سن مورد مراقبت دقیق خانواده قرار گیرد , فردی آرام ودارای شخصیتی متعادل و فرمانبر خواهدشد و برعکس چنانچه از مهر و محبت خانوادگی محروم بماند , فردی کج رو و بزهکار خواهد شد .
بخش دوم : اهمیت خانواده و تاثیر فوق العاده آن
" تاثیر خانواده در کودک و نقش مهم آن در سازندگی فرهنگی , اجتماعی , اخلاقی و عاطفی بسیار مهم و عظیم است . مساله خانه و نقش او در پرورش کودک و دادن مبانی زندگی اجتماعی و فرهنگی را نمی توان نادیده گرفت . با همه تاثیرهایی که طفل از جامعه و همبازیها و معلمان خود می گیرد , باز بیشتر تحت تاثیر خانواده است .
نقشهای مهم خانواده
1- نقش سازندگی
2- نقش فرهنگی
3- نقش اجتماعی
1- سازندگی خانواده :
طفل فطرتا پاک به دنیا می آید و این خانواده است که او را صالح یا فاسد بار می آورد . تربیت و خانواده حتی خصایص و صفات وراثتی را تحت الشعاع قرار می دهد و گاه خنثی می سازد . کودک دفتری از کتاب طبیعت است که در آن چیزی نوشته نیست .
این خانواده است که در آن دفتر جملات افتخار آمیز یا ذلت آفرین می نویسد . خانواده شخصیت کودک را رنگ می دهد و خط مشی او را در زندگی حال و آینده معین می سازد و در او سازندگی یا ویرانگری ایجاد می کند .
2- نقش فرهنگی خانواده :
کودک در جایی به دنیا می آید , که از قبل ساخته و دارای فرهنگی ارزیابی شده , یا غلط است . طفل از هما روزهای تولد این فرهنگ را از طریق والدین , کسان و بستگان می گیرد و بر این اساس ذهن و افکار او شکل می یابد .
بر اساس ذوق و نظر والدین است . در جنبه کسب اطلاعات و معلومات عمومی , مساله زبان و مکالمه , طرز معاشرت و آداب زندگی , اخلاق , عشق و محبت , صمیمیت و همکاری , همدردی و همسانی , شرافت و عزت نفس و صدق و صفا نیز خانواده نقش اساسی دارد .
خانواده مهمترین مرکز انتقال تمدن است بدان حد که میزان انسانیت و مدنیت آدمی بسته به این است که در کدام خانواده و با چه بعدی از مدنیت پرورش یافته است .
3- نقش اجتماعی خانواده :
خانواده نخستین مسئول صلاح و فساد جامعه است . از آن بابت که بنیانهای فکری کودک در خانواده گذاشته می شود . نخستین محیطی که فرد را به زندگی اجتماعی می کشاند و تمایلات و اندیشه های دینی , سیاسی , عقیدتی , اجتماعی و ایده آلها اغلب از آنجا منشاء می گیرد .
خانواده مسئول عیب ها و فسادهای بیشمار اجتماعی و منبع هرگونه خیر و برکت و نعمت و سعادت جامعه است .
4- نقش عاطفی و اخلاقی خانواده :
خانواده اولین محلی است که طفل احساسات و عواطف قوی و یا ضعیف خود را به دست می آورد . خانواده وسیله ای برای انتقال آداب و اخلاق و رسوم و سنت صحیح یا غلط است .
کودک در خانه اخلاق , اعتماد به نفس , پاکدلی , مقررات , احترام به قانون , ادب , انسانیت , مهر و عاطفه , انس و الفت و یگانگی و مهرورزی را یاد می گیرد و یا خشونت و بی بند و باری و کینه توزی و سخت دلی و ... را می آموزد . " (1)
1- خانواده و تربیت کودک ، دکتر علی قائمی ، ص 30 تا 47
وراثت یا تربیت
" کودکان حامل بسیاری از صفات و خصایصی هستند که از والدین به آنها ارث رسیده و این عوامل بیولوژیکی در زندگیشان دارای نقش و اهمیت بسیار است . ریشه بسیاری از خصایص وراثتی از چند نسل قبل ودر برخی موارد از حدود 7 نسل قبل است .
بخش اعظم بیماریها , اخلاق و رفتارها ی اجداد گذشته از طریق ژن به کودک منتقل می شود . بعلاوه بیماریهای والدین , وضع طبیعی هریک , محیط روانی مادردر دوران حمل , بعد فرهنگی والدین , طرز فکر اندیشه ها , جهان بینی ها , اعتیادها و ... همه از عواملی هستند که برروی کودکان تاثیر می گذارند .
کودک از طریق وراثت خصایصی را به خود می گیرد , که بعضی از آنها به هیچ صورت قابل تغییر نیست . مثل : وضع چهره , رنگ پوست , مو , میزان هوش , قد و نارسایی مغزی و عضوی .
با این که وراثت عامل مهمی در زندگی انسان است , ولی قدرت تربیت بسیار زیاد است و ان را تحت تاثیر قرار می دهد . به هر میزان که عامل تربیتی قویتر باشد , خصایص و صفات ارثی را بیشتر تحت تاثیر قرار خواهد داد . این امر نیز در اسلام مورد تائید است . "(1)
" حضرت علی " ( ع ) فرمود :
سجایای اخلاقی دلیل پاکی وراثت و فضیلت ریشه خانوادگی است (2)
1- خانواده و تربیت کودک , صفحه 49 الی 52 , دکتر قائمی
2- غررالحکم ودرالحکم صفحات 51 و 52
بخش سوم : خانواده و مسئولیت آن در قبال کودک
با تشکیل خانواده زوجین تکالیف و مسئولیتهایی پیدا کرده و روابطی جدید بر آنها حاکم می شود . شرع و طبیعت تا حدود زیادی این تعهدها و مسئولیتهای متقابل را معین کرده است .
زن و شوهر در عین داشتن وظایف متقابل در برابر هم وظایف خاص و مشترک دیگری را در قبال فرزندان خود دارند . وظایفی که سرباز زدن از آنها نه تنها عقوبت اخروی دارد , بلکه زندگی این جهان نیز جنایتی بزرگ به حساب می آید .
کودک ثمره زندگی آنهاست و آنها در برابر وی تکالیف و مسئولیتهایی دارند ,که هرکدام باید در حدود امکانات از عهده آن برآیند . خانواده باید آموزنده وظایف امروز و راهنمای آینده کودک باشد .
صفات و خصایص والدین
کودک امانتی از سوی خدا در دست والدین است . آنها وظیفه دارند چون باغبان این نهال نورسیده را نیکو بپروراندو زمینه را برای رشد همه جانبه و به ثمر رسنادن او فراهم کنند .
بدیهی است هر فردی نمی تواند شایسته احراز این مقام باشد . درست است که بلوغ و رشد جسمی زمینه رابرای ازدواج فراهم می کند , اما برای پدر و مادر شدن علاوه بر رشد و بلوغ عقلی و اخلاقی و عاطفی و مدیریت برای اداره کانون خانوادگی و سرپرستی فرزندان امری لازم است .
آگاهی از وظایف خود و مسایل کلی تربت فرزند و امور و جریانهایی , که برای اطفال پیش می آید ، آشنایی به مسئولیتی که فرد در قبال فرزند در برابر خدا و جامعه دارد , بیداری و هشیاری نسبت به وضع زمان و مکان , موقعیت و اوضاع و احوال زندگی و جریانهای روز لازم است تا بتوانند در برابر این وضع و مخاطرات آن به انجام وظیفه تربیت یخود نیکو بپردازند . (1)
دکتر جلالی در کتاب خود به نام روانشناسی کودک ( ص 296 ) می نویسد:
کسانی قادرند کودکان را تربیت صحیح هیجانی و عاطفی بدهند , که خود در دوره طفولیت و در طول عمر تربیت صحیح اخذ کرده باشند . پدر و مادری که پر از عقده هستند و دائما خشمناک و در امور جزیی بر آشفته می شوند ... نمی توانند هیجانها و عواطف کودکان را در مسیر صحیح سوق دهند . (2)
تأثیر خصائص والدین در خصائص فرزندان
و از اینجاست که معلوم می شود اصولا هرکس بخواهد فرزندانش دارای صفات و خصایص معین باشند , ناگزیر است خود همان خصایص را واجد باشد .
پیامبر اکرم ( ص ) به ابوذر فرمودند : وقتی انسان صالح و نیکو کار شد , خدا به واسطه صالح بودن او فرزندان و فرزند زادگانش را نیز به صلاح خواهد آورد (3)