«مشاوره گروهی در مورد اعتیاد»
موضوع مشاورۀ گروهی در مورد اعتیادات که با حضور 5 دانش آموز انجام گرفته. همان طور که می دانیم شروع اعتیاد بیشتر در پایین ترین و بالاترین طبقات اجتماعی – اقتصادی است و در طبقۀ متوسط کمتر شایع است.
فقر، گدایی، بیکاری، تورم و گرسنگی، مهاجرت، ناتوانی در انطباق با فرهنگ جدید، ولگردی سبب کاری از جمله خرید و فروش مواد مخدر می شود. حال نظر چندین از دانش آموزان را در مورد این موضوع «یعنی اعتباد» گوش فرا می دهیم.
نظر نفر اول : اعتیاد از گذشته تاکنون به عنوان یک مغول شناخته شده، البته در گذشته کمتر ولی امروز خیلی بیشتر بطوری که در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم این عامل یعنی اعتیاد، نشانه قرار گرفته توسط دولتهای سرمایه دار غربی که مانع از رشد و توسعۀ این کشورها شده اند و با این کار وابستگی آنها را به خود افزایش داده اند. علاوه بر این افرادی که از شرایط زندگی ناراضی بودند رضایت خود را بطور موقت از راه مصرف الکل و مواد مخدر به دست می آورند.
نظر نفر دوم : اعتیاد اکنون نه تنها در ایران بلکه در کل جهان علت بسیاری از بیماریها از جمله ایدز و طلاق و نابسامانیهای زیادی شده است و بیشترین تعداد معتادان را نسل جوان تشکیل داده است از آن جا که رفاه اقتصادی نقش مهمی در روی آوردن به اعتیاد دارد فردی که نیازی به کارکردن و معاشرتهای اجتماعی در خود نمی بیند و هدف مهمی را در زندگی دنبال نمی کند ممکن است با تفریح زشت و برخاست در مجالس دوستانه و شبانه به اعتیاد و مصرف انگل واردۀ مواد روی آورد.
نظر نفر سوم : به نظر من بیش از آن که به فکر احیای فرد معتاد برای زندگی دوباره باشیم باید از این عوامل پیگیری کنیم مثلاً بسیاری از جوانان و نوجوانان کم سن و سال برای خرید سیگار به مغازه ها مراجعه می کنند و دلیل این کار از نظر آنها بزرگ شدن است پس باید از طریق رسانه ها آگاهی خانواده و غیره ... را افزایش داد و همچنین با مبارزه با افراد قاچاقچی و عوامل مربوط به آنها پیشگیری مفیدی را در این راستا انجام داد.
نظر نفر چهارم : به نظر منم اعتیاد فقط نسبت به مواد مخدر نیست بلکه اعتیاد انواع مختلفی وارد از جملۀ کسانی که به اینترنت یا تماشای تلویزیون و ... ممکن است اعتیاد دانسته باشند همچنین دلیل اعتیاد ممکن است خود خانواده ها باشند بسیاری از والدین با نوجوانان خود مانند یک کودک رفتار می کنند که این امر به نوبۀ خود سبب حقارت نوجوانان می شود و باعث می شود که آنان برای اثبات هویت خود و اینکه دیگر کودک نیستند به مواد مخدر مشروب، ... روی آوردند.
نظر نفر پنجم : به نظر من نباید به فرد معتاد به عنوان یک گناهکار نگاه کرد بلکه به او باید به چشم یک مریض که نیاز به درمان و ملاقات دارد بنگریم تا بتواند سلامتی خود را بدست آورد با این طرز تفکر می توان بسیاری از معتادان را زندگی دوباره بخشید.
مشاور : مرسی بچه ها از این همۀ آقامی خوب حالا چه نتیجه گیری از این موضوع می کنید؟
نتیجه گیری اعضای بحث : اینکه به فرد معتاد به عنوان یک بیمار نگاه کرد و با تقویت بنیاد خانواده به عنوان مهم ترین کانون اجتماعی و همچنین انتخاب دوستان پاک و درک درست از مواد اعتیادآور به ویژه مواد مخدر تا حدود زیادی از این موضوع مقابله کرد چرا که راه پیشگیری بهتر از درمان است.
مشاهده (شبنم) :
شبنم دانش آموزی است که در کلاس سوم به عقب ماندگی ذهنی خفیف که در بررسی پرونده تحصیلی او نشان می دهد که شبنم کلاس اول خود را در مدرسۀ عادی گذارند وی به علت ضعف در یادگیری به مدرسه کودکان استثنایی طرفی شده است او در دروس به ویژه مداخله با مشکل مواجه بوده است اما در سایر دروس مانند حساب و هندسه، علوم تجربی، خواندن، تعلیمات دینی، هنر، ورزش دشواری زیادی نداشته است و شبنم به علت ضعف در درس املا، دو سال در کلاس سوم و رد شده است. بنابراین از نظر سنی از سایر همکلاسی های خود بزرگتر و از نظر جثه درشت تر می باشد او به علت شکستهای آموزش متعدد در درس املا، از اعتماد به نفس اندکی برخوردار است.
مشاهده شبنم در کلاس :
شبنم دختری باشناط، مهربان و زودآشناست، با دیگران به راحتی ارتباط برقرار می کند و به علت دو سال مرود شدن و داشتن جثه ای درشتر از سایر همکلاسی های خود در میز آخر می نشیند هنگامی که معلم برای پرسیدن درس او را صدا می زند، زنگ از صورتش می پرد و با دستپاچگی آشکاری بر پای تخته می رود و برای پاسخگوی به سؤالات معلم دچار اضطراب و گیجی می شود حتی هنگامیکه درس مورد پرسش مانند ریاضیات را کاملاً می داند. اعداد و کلمات را بیخودی نکرار می کند اشتباهات بسیاری مرتکب می شود. شبنم به علت شکستهای پی در پی و ناتوانی در یادگیری املاء اعتماد به نفس خود را تا حدود زیادی حتی در درسهای مانند حساب و علوم که در آن مشکلی ندارد از دست داده است. او هنگامیکه توسط معلم برای حل مسائل پاسخ گویی به پای تخته می رود کاملاً دست پاچه می شود و دلهره و تشویق در صورت او نمایان می شود.
مشاهده شبنم در حیاط مدرسه :
شبنم هنگام زنگ تفریح در حیاط مدرسه با دانش آموزان دیگر رابطۀ خوب و گرم برقرار می کند و با آنها سرگرم بازی می شود اما به محض مشاهدۀ یکی از اولیای مدرسه سعی می کند به سرعت از جلوی دید او دور شود و خود را با دانش آموزان دیگر سرگرم کند.
ایجاد ارتباط با شبنم :
ایجاد یک ارتباط ترحم و صمیمی با شبنم کار مشکلی نیست، یک لبخند با محبت و صمیمی اعتماد او را به درستی جلب می کند پس از ایجاد رابطۀ دوستانه با او مشخص شد که شبنم از برخوردهای در زبان خود راضی نیست و می گوید : من در تمام درسهایم را جز دیکته خوب یاد می گیرم، اما هنگامیکه پای تخته می روم هول می شوم و نمی توانم آنچه را که می دانم بیان کنم.
ملاقات با مادر شبنم :
برای بررسی دقیق مشکل شبنم، سعی شد با مادر او ارتباط مستقیم برقرار شود، چند بار با مادر شبنم قرار ملاقات گذاشته شد. فاصله مدرسه شبنم تا خانۀ او نسبتاً زیاد است از مادر شبنم به علت دوری خانه به مدرسه سؤال شد. او در پاسخ گفت : «چون او در کلاس سوم رد شد، مجبور شد اسمش را در مدرسه ای دیگر بنویسم، زیرا مدرسه قبلی که نزدیک منزل بود، دیگر او را قبول نمی کرد».
وضع خانه شبنم مرتب و منظم بود و از یک وضع اقتصادی نسبتاً متوسط حکایت می کرد. شبنم فرزند سوم یک خانواده 7 نفری است. پدر او راننده و مادرش خانه دار است. بررسی شرح حال شبنم نشان می دهد که نحوه تولد، قد، وزن هنگام و نیز وضعیت تنفسی و گریه شبنم کاملاً طبیعی بوده است مادر شبنم در مدت بارداری ناسازگاریهای خونی، بیماریهای عفونی، ناسازییهای هورمونی، کمبود مواد غذائی، تصادف، اعتیاد به سیگار، مشروب و مصرف دارو نداشته است، در شبنم هنگام بارداری او 23 ساله بوده و به داشتن فرزند علاقه داشته است. همچنین رشد جنین در رهم مادر، کاملاً طبیعی بوده است.
شبنم تا دو سال اول زندگی از شیر مادر استفاده کرده و از نظر پذیرش سایر مواد غذایی نیز سلامت جسمی کاملاً خوب بوده است. اما وقتی 4 ساله بود به بیماری ذات الریه دچار شده و این سبب اختلال در او شد.
مصاحبه فردی :
سلام شبنم می تونم یک کمی باهات صحبت کنم؟
شبنم : سلام، بله، البته؛
مشاور : شبنم جان چند سالته، کلاس چندی؛
شبنم : 10 سالمه کلاس سوم دو بار در کلاس دون مردود شدم؛
مشاور : شما چند تا خواهد و بردارین؛
شبنم : 5 تا بچه ایم من نفر دوم خانواده ام؛
مشاور : پدر و مادرت چند سالشه رابطه اشون باهات چطوره؟
شبنم : نمی دونم، مامان و بابام باهام خوبن، اگه کار بدی انجام ندهم ولی اگه حرف مامانم گوش ندم منو می زنه.
مشاور : خوب تو معمولاً به حرفهای مامانت گوش می دهی شبنم جان؟
شبنم : نه زیاد اگه کار راحتی بخواد انجام بدم حرفشو گوش می دم.
مشاور : بچه بزرگ خانواده تون کیه؟ خواهد و بردارت باهات خوب رفتار می کنن.
شبنم : دادشمه که باهام خیلی مهربونه ولی داداش کوچیکم به حرفهام گوش نمی ده منم می زنمش.
مشاور : چرا خوب اون از تو کوچیه نباید بزنیش. تو دوست داری وقتی به حرف داداش بزرگت گوش نمی دی بزنه تون؟
شبنم : نه خوب من سعی می کنم به حرفاش گوش بدم اگر منو بزنه منم اونو می زنم.
مشاور : اِ چه دختری خوب، چند تا دوست داری؟
شبنم : دو تا زهرا و مینا.
مشاور : اونا باهات خوبن، وقتی با دوستاتی خوشحالی با هم چرخ بازی می کنید؟
شبنم : آره اونا به حرفام گوش می دن، وقتی با اونا هستم دوست ندارم برم خونه با هم نقاشی می کشیم.
مشاور : خوب خانمی چه غذای رو دوست داری؟ دست پخت مامانتو دوست داری؟
شبنم : من ماکارانی، آره خیلی غذای خوشمزه درست می کنه.
مشاور : معلمت باهات خوب رفتار می کنه.
شبنم : آره اون خوبِ ولی وقتی املامو نمی تونم بنویسم داد می زنه.
مشاور : خوبِ تو درس املات چه مشکلی دار یکه نمی تونی بنویسی.
شبنم : من کلمات یادم می ره ولی نقاشی رو خیلی دوست دارم.
مشاور : مسافرت دوست داری؟
شبنم : آره دوست دارم برم مشهد.
مشاور : تا حالا نرفتی مشهد؟
شبنم : نه بابام گفته می خواد ببره.
مشاور : دوست داری چی کاره بشی؟
شبنم : معلم.
مشاوره : اگر تو مدرسه تون مسابقه باشد مثل توپ بازی دوست داری تو مسابقه شرکت کنی.
شبنم : آره.
مشاور : خوب شبنم جان زنگ تفریح تموم شده بهتره بری تا معلمت دعوات نکرده.
شبنم : باشه، بازم می آی منو ببینی.
مشاور : آره
شبنم : کی می آی اینجا.
مشاور : هر موقع تونستم.
شبنم : خوب پس من برم. خداحافظ.
مشاور : برو موفق باشی. خدانگهدار.
مشاور گروهی (ازدواج) :
شیدا : به نظر من بزرگترین کارکرد ازدواج ایجاد آرامش است.
مهسا : کارکرد بعدی آن ادامه نسل است.
سارا : نجات از وسوسه های شیطانی و هدر رفتن وقت و درآمدها و اندیشه هاست.
شادی : انسان با ازدواج به یک شأن اجتماعی رسیده.
مونا : در رسیدن به کمال شخصیت موفقت تر خواهد بود.
شیدا : در جوّی قرار می گیرد که ماحصل کارش هدر نرفته.
مهسا : روز به روز به عزت و آبروی او اضافه می شود.
سارا : علت اصلی ازدواج این است که هیچ انسانی بدون داشتن جفت در خیال خود یا در کنار خود، احساس آرامش و تسکین نمی کند.
شادی : محکم ترین و بهترین نوع ازدواج، ازدواجی است که براساس عقیده و ایمان به خدای بزرگ است.
مونا : ازدواج موجب به وجود آمدن فرزندان و بقا نسل بشر است.
شیدا : ازدواج وسیله ای برای پاکدامنی و پاکدامن زیستن است.
مهسا : وسیلۀ تشکیل و تکامل است.
سارا : ازدواج از بزرگترین نعمت های خداوند است.
شادی : عامل وحدت، راز آسایش و انگیزه ای برای انتقال حیات است.
شیدا : موجب بروز تکامل استعدادهاست.
مهسا : پاسخ مثبت به فطرت است.
سارا : موجب امن و آسایش است.
شادی : موجب نجات از تنهایی است.
مونا : راز عفاف و تکمیل دین است.
نتیجه گیری : ازدواج عاملی برای طرد فحشاء و ریشه کن ساختن خود فروتنی هاست. در هر جامعه ای که ازدواج به هر علتی از رونق و اعتبار بیفتد فحشاء رواج یافته و گسترش می یابد. در چنین صورتی است که دودش به چشم طرفین و نیز دیگر افراد جامعه خواهد رخت. ازدواج در جنبۀ فردی راز بقاء، سر آرامش و عاملی برای اطمینان و شون است. روح پر اضطراب جوان را آرامش می دهد و او را به اعتدال و امنیت در نتیجۀ قدرت تفکر، درک حقایق و گام برداری به سوی سعادت و امید دارد. ازدواج اگر به موقع و در سطحی وسیع برای همه جوانان یک جامعه و در سالهای اول بلوغ صورت گیرد موجب آن خواهد شد که نیمی از انحرافات کجروی ها و فسادها از جامعه رخت خواهد بست. زیرا بسیاری از جنایات، شرارتها مفاسد، تبهکاری ها ناشی از زمینه های جنسی مربوط به ارضای غریزه، تصاحب جنس مخالف و از سوی کسانی است که ازدواج نکرده اند. از همین نظر است که پیامبر اسلام ازدواج را از احراز نصف دین معرفی فرمود. آنکس که ازدواج کند نیمی از دینش را از دستبردها مصون داشته است. این امر سبب دیگری هم دارد و آن اینکه سببی برای عفاف و پاک دامنی و پوشاندن دروازه چشم از نشانهای ناروا و در نتیجه مصونیت از انحراف است.