منابع عبرت و شیوههاى عبرتآموزى
عبرتها به وسعت دنیا گسترده است. هر پدیده، آیهاى از آیات الهى است و پیامى دربردارد. هر کس دیدهاى عبرت بین داشته باشد، مىتواند از لابلاى پدیدهها، پیامها را دریابد. براى آگاهى و بیدارى انسان هشدارها داده شده است و عبرتها بىپرده و آشکار رخ نمودهاند. به فرموده امیرالمؤمنین(ع)، اگر انسان چشم باز کند و ببیند، وسایل بینایى او فراهم است، و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدایت باشد، وسایل هدایت فراهم است:
وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِیتُم اِنِ اهْتَدَیْتُمْ، وَبِحَقٍّ اَقُولُ لَکُمْ: لَقَدْ جاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِما فیهِ مُزْدَجَرٌ.23
آن حقایق را به شما نیزنشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید، شما را راه نمودند، ولى رهیافتن نخواستید، براستى مىگویم که عبرتها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مىباید دورى جویید شما را منع کردند .
ولى افسوس که از این همه منابع عبرتآموز، اندکى از مردم پند مىگیرند و بخش عظیمى از مردم چشم عبرتبین ندارند و همچنان در شهوات نفس و غفلتها گرفتارند:
مَا اَکْثَرُ العِبَرُ وَ اَقَلُّ الاِعْتِبَارُ.24
عبرتها چه بسیارند و عبرت گیرچه کم!
در این بخش به مهمترین منابع و شیوههاى عبرتآموزى اشاره مىکنیم. و پیش از آن، ذکر این نکته را لازم مىدانیم که منابع عبرت و شیوههاى عبرتآموزى، دو مبحث جداگانه است و هر کدام بحث مستقلى دارد، ولى با توجه به اینکه این دو مبحث بسیار به هم نزدیک هستند و شناخت هر منبع، اتخاذِ روشى را به دنبال دارد،این دو را در یک مبحث ذکرمى کنیم:
الف. دنیا، سراى عبرت
یک نگاه عموعى به دنیا و ویژگیها و سنتهاى حاکم بر آن، جداى از وقایع تاریخى، پندهاى فراوانى به انسان مىدهد. قوانینى بر دنیا حاکم است که هر یک مىتواند درس عبرتى براى انسان باشد. شناخت دنیا و آشنایى با خصوصیات آن، تأثیر قابل ملاحظهاى در سلوک و رفتار فراگیرنده مىگذارد. شاید امیرالمؤمنین(ع)، تنها کسى باشد که به طور جامع به توصیف ابعاد و ویژگیهاى مختلف دنیا پرداخته و به قصد تأثیرگذارى و عبرتدهى از آن سخن گفته است، تعابیر، تشبیهات و تمثیلات گوناگونى که در باب دنیا، در کلام على(ع) وجود دارد، همه حاکى از همین مطلب است.
تعابیرى چون: «اَلدُّنْیَا دارٌ مُنِىَ لَهَا الفَنَاءُ25 ...»، «اَلدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ و عَنَاءٍ و غِیَرٍ و عِبَرٍ...26»، «[الدنیا] دَارُ حَرْبٍ وَ سَلْبٍ وَ نَهْبٍ وَعَطْبٍ...27»، «اِنّهَا دَارُ شُخُوصٍ و مَحَلَّه ُ تَنْغِیصٍ28...»، «دارٌ بِالْبَلاَءِ مَحْفُوفَه ٌ29...»، «مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الحَیَّه ِ30...»، و صدها تعبیر دیگر، همه درصددِ دادن شناختِ عبرتآموز به انسانهاست. چنانچه گذشت، خود حضرت، پس از توصیههاى فراوان در ابعاد گوناگون به فرزندش امام مجتبى(ع)، هدف خود را از این همه سفارش چنین بیان مىفرماید:
یَا بُنَىَّ اِنّى قَدْ انْبَأتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أنْبَاْتُکَ عَنِ الآخِرَه ِ وَ مَا اَعَدَّ لِأهْلِهَا فِیهَا وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الأمْثَالُ، لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا.31
پسر عزیزم! من تورا از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودى ودست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه براى انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى تو از هر دو مثال زدم تا به آن پندپذیرى و براساس آن در زندگى گام بردارى.
طبق این کلام، دادن این شناخت در مورد دنیا و آخرت به این دلیل است که فراگیرنده از آن عبرت بگیرد و مسیر زندگى را بر آن اساس پایهگذارى کند. بنابراین یکى از شیوههاى عبرتآموزى، توصیف دنیا و بیان ویژگیها و سنتهاى رایج آن براى فراگیرنده است.
ب. تاریخ، مدرسه عبرتآموزى
تاریخ و حوادث مختلف آن، از ابتداى آفرینش تاکنون، از مهمترین و اصلىترین منابع عبرتآموزى است که در منابع اسلامى به صورت گستردهاى به آن اشاره شده است. بخش عظیمى از آیات قرآن، ذکر مباحث تاریخى در قالب داستان، قصه و خاطره تاریخى است و همه اینها با هدف پندآموزى و عبرتدهى به مخاطبان صورت گرفته است. زیرا غالبا پس از ذکر هر قصه یا جریان تاریخى، به این هدف اشاره شده است. مثلاً، پس از ذکر داستان حضرت یوسف(ع)، به عنوان نتیجه تربیتى آن، چنین مىفرماید:
«لَقَدْ کَانَ فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَه ٌ لاُِولِى الاَلْبَابِ، مَا کَانَ حَدِیثا یُفْتَرى وَ لکِنْ تَصْدِیقَ الّذِىَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَىءٍ وَ هُدَىً وَ رَحْمَه ً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ.32
در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه وحى آسمانى است، و هماهنگ است با آنچه پیشروى او (از کتاب آسمانى پیشین) قرار دارد، و شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مىآورند!
در این آیه شریفه به چند مطلب اشاره شده است:
1. غرض از ذکر این داستان، عبرتها و پندهایى است که در آن نهفته است. داستان فوق آیینهاى است که مىتوان در آن عوامل پیروزى و شکست، کامیابى و ناکامى، خوشبختى و بدبختى، سربلندى و ذلت و خلاصه آنچه در زندگى انسان ارزشمند و یا بىارزش است، را دید، آیینهاى که عصاره تمام تجربیات اقوام پیشین و رهبران بزرگ در آن به چشم مىخورد و مشاهده آن، عمر کوتاه مدتِ هر انسانى را به اندازه عمرِ تمام بشریت طولانى مىکند.
2. داستان فوق بیان واقعیتهاست و از آمیختگى با دروغ و افتراء منزه است.
3. تنها صاحبان عقل و اندیشه هستند که توانایى مشاهده این نقوش عبرت را بر صفحه این آیینه عجیب دارند.
4. هر آنچه انسان به آن نیاز دارد و در سعادت و تکامل او دخیل است، در این آیات آمده است و به همین دلیل، مایه هدایت و رحمت براى همه کسانى است که ایمان مىآورند.33
نمونه این نوع نتیجهگیرى در جاى جاى قرآن کریم به چشم مىخورد. امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهجالبلاغه، بخش عظیمى از تلاش خود را به بیان عبرتهاى تاریخى اختصاص داده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مىشود:
وَ اِنَّ لَکُمْ فِى القُرُونِ السَّالِفَه ِ لَعِبَره ٌ. اَیْنَ العَمَالِقَه ُ وَ ابْنَاءُ العَمَالِقَه ِ، اَیْنَ الْفَرَاعِنَه ُ وَ اَبْنَاءُ الفَرَاعِنَه ُ.34
همانا در قرنهاى گذشته براى شماعبرتى است، عمالقه (پادشاهان حجاز و یمن) و فرزندانشان کجا رفتند؟ فرعونها و فرزندانشان کجایند؟
واعْتَبِروا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ، قَدْ تَزَایَلَتْ اَوْ صَالُهُمْ، وَزَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَأَسْمَاعُهُمْ، وَذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَعِزُّهُم.35
و از آنچه برگذشتگان شما رفت عبرت گیرید که چگونه بندبند اعضاى بدنشان از هم گسست، چشم و گوششان نابود شد و شرف و شکوهشان از خاطرهها محو گردید.
فَاعْتَبِرُوا بِمَا اَصَابَ الاُمَمُ المُسْتَکْبِرینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأسِ اللّهِ وَصَوْلاتِهِ وَوَقَایِعِهِ وَمَثُلاَتِهِ.36
از آنچه از عذاب و صولت خدا و وقایع و عقوبتهاى او به امتهاى مستکبر پیش از شما رسید پند گیرید.
و احْذَرُوا مَانُزِّلَ بِالاْءُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَالِ37... .
از کیفرهایى که در اثر کردار بد و کارهاى ناپسند بر امتهاى پیشین واقع شده برحذر باشید.
فَاعْتَبِرُوا بِحَال وَلَدِ اِسْمَاعِیلَ وَبَنِىاِسحقِ وَ بَنِىیَعْقُوبَ عَلَیْهِمِ السَّلامُ.38
از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت گیرید.
امام(ع) با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگى و مرگ آنها، مردم را به عبرتگیرى از سرانجام نیک و بد آنها فرامىخواند. مربیان نیز مىتوانند در تربیت متربیان خود، از همین روش بهره بگیرند و با بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن، درس زندگى به آنها بیاموزند