قرن دوم
امام مسلم بن حجاج، ابوالحسن الغشیری النیشابوری
آن پیشوا و آن حجت در شناخت احادیث «صحیح» از سقیم، مسکن وی در بالای محله و مجاز بود و تجارتگاه او دَرخان = (کاروانسرا) محمش و زندگیش از ضیاعی که در ناحیه استوا داشت گذران می شد و در شب یکشنبه پنج شب مانده از رجب سال دویست و شصت و یک درگذشت. رحمت خدا بر او باد، گورش در سر میدان زیاد است و کتابهای زیادی نوشته است.
کتاب المسند الکبیر علی الرجال، الجامع الکبیر علی الابراب الاسامی و الکنی المسند الصحیح التمیز العلل الوحدان الأفراد الأقران سؤالات احمدبن حنبل الانتفاع باهر السباع کناب عمروبن شعیب کتاب مشایخ مالک بن انس کتاب مشایخ الثور کتاب مشایخ شعبه کتاب اولاد الصحابه فمن بعدهم من المرثین کتاب ذکر اوهام المحرثین کتاب تفصیل السنین کتاب طبقات التعابعین کتاب افراد الشامیین من الحدیث عن الرسول صلی الله و علیه و سلم کتاب «المعمر» فیه ذکر ما اخطأ معمر.
(تاریخ نیشابور الحاکم به تصحیح دکتر شفیق کدکنی ص 239)
شهید مرتضی مطهری درباره صحیح مسلم می گوید: «مؤلف این کتاب مسلم بن حجاج نیشابوری است. پس از صحیح بخاری معتبرترین کتاب حدیث در نزد اهل تسنن، صحیح مسلم است. برخی آن را بر صحیح بخاری ترجیح می دهند. مسلم به عراق و حجاز و مصر و شام در طلب حدیث مسافرت کرد و مدتی در نیشابور ملازم بخاری بوده است.» مسلم در سال 261 ه . ق در نصرآباد نیشابور درگذشت.
(خدمات متقابل اسلام و // شهید مرتضی مطهری ص 475)
ابراهیم بن نوح بن عبدان بن خلد بن اثرس ابواسحق المزکی النیشابوری
ابواسحق مزکی نیشابوری بود و کنیه پدرش محمد ابوطالب است.
از عبدالله بن سعید شلیدم که می گفت: «همچون ابراهیم بن ابی طالب هرگز ندیدم و او نیز چون خود هرگز ندید.»
روز یکشنبه دوم رجب سال دویست و نود و پنج درگذشت و در مقبره حسین بن معاذ به خاک سپرده شد و از ابوعبدالله محمد بن یعقوب حافظ بارها شنیده شد که می گفت: «این شهر ما سه تن از مردان حدیث را بیرون داده، محمد بن یحیحی و مسلم بن حجاج و ابراهیم بن ابیطالب» که رحمت حق بر همه شان باد. و او را در دانش حدیث تصنیف هاست.
(تاریخ نیشابور // تصحیح دکتر شفیعی کدکَنی)
ابن راهویه «راوی أنا من شروطها»
اسحق پسر الی الحسن ابراهیم بن مخلد بن ابراهیم
کنیه او ابویعقوب بود و راوی انا من شروطها [در حدیث سلسله الذهب] می باشد که در سال 135 ه . ق در نیشابور متولد شد.
از جسر دارالسلام فقیهی از او برتر عبور نکرده است. این جمله ای است که احمد حنبل درباره او گفته است.
ابن راهویه، یکی از تقاضاکنندگان نقل حدیث سلسله الذهب از امام هشتم (ع) می باشد و به مرکب داری و کشیدن مهار استر امام (ع) افتخار می کند. وی به مسافرتهای زیادی رفت و از مشایخ مجاز و عراق و یمن و شام و دیگر نقاط اختر حدیث نمود و زمانی نیز از امام شافعی و دیگران اخذ حدیث و اجازه روایت یافت و در نیشابور مسکن گرفت و به تدریس پرداخت. محدثین عامه مثل نجاری و مسلم و ترمزی از او استماع حدیث نمودند.
خودش می گوید: هفتاد هزار حدیث به حافظه سپرده ام و در یکصد هزار حدیث مباحثه کرده ام. هیچ گاه چیزی نشنیدم مگر آن را حفظ نمودم.
الحاکم نویسنده تاریخ نیشابور او را قطب الانام، کهف العلما، برهان المجتهدین و محب محبوب حقیقی نه مجازی یاد می کند. الحاکم می گوید: وی با کبر سن تا قریه مؤید به (در غرب نیشابور نزدیک شهر بزغان) مهار مرکب امام را بر دوش می کشید و با زبان فصیح و عبارت صحیح می گفت: «به روز قیامت نزد ملک علام جل جلاله وسیله نجاح و وسیله فلاح من این است که روزی در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان خود بوده ام.»
وی در سال 237 ه . ق در نیشابور به ملکوت اعلی رفت و در کنار خندق شادیاخ (اطراف آرامگاه شیخ عطار) به طرف راه تلاجرد کنار محدبن اسلم طوسی در بنای یک صفه قوی به هم قریب مدفون شد.
بشرین بشار نیشابوری
شیخ طوسی او را در زمره اصحاب امام هادی (ع) آورده است و درباره وی می گوید: او عموی عبدالله شاذانی است. سهل از وی روایت کرده که گفت: به امام نوشتم مردم اطراف ما، درباره توحید اختلاف کرده اند. بعضی گویند (ذات باری جسم است و بعضی گویند صورت است) آن حضرت به من نوشتند، (او منزه است از این صفات و محدود نیست و وصف ناشدنی و چیزی مانند او نیست و او به چیزی نمی ماند او شنوا و بیناست.)
(اعیان الشیعه، سید مهدی حاثری ص 571)
تمیمی نیشابوری
ابوزکریا عبدالرحمن تمیمی که در نیشابور متولد شد و حق اولیه تدریس قرآن را بر مردم نیشابور دارد. در تاریخ الحاکم نام صبیح به عنوان اولین معلم قرآن و تمیمی و عده ای از شاگردان او معلمین قرآن نیشابور بوده اند.
(مشاهیر ص 400)
زکریا دُلویه
کنیت وی ابویحیی از اهالی نیشابور و از جمله زهاد و متوکلانی است که در یک لقمه نان با احتیاط بوده است که روزی حلال بخورد. ابوعثمان حیری گفته است: هر که چون ابویحیی زِیَد [زندگی کند] او را اندیشه مرگ نبود و اندیشه بعد از مرگ هم نبود به گفته نقحات الانس وی در سال 194 ه . ق از دنیا رفت.
سلامت نیشابوری
ابراهیم بن سلام (سلامه) نیشابوری از راویان حدیث شیعه و از اصحاب امام رضا (ع) به شمار می رود که شیخ طوسی او را وکیل توصیف می کند. بدین جهت بعضی از بزرگان شیعه مانند علامه حلی روایات او را معتبر دانسته و بزودی اعتماد کرده اند. زیرا که این وکالت از طرف امام معصوم (ع) بوده و معصوم، فاسق را وکیل ننماید، ولی بعضی دیگر وکالت او را از جانب امام تردید کرده اند و بر فرض ثبوت هم، آن را برای وثاقت کافی نمی دانند.
(مشاهیر ص 443 به نقل الذریعه ریاض العلماء معالم العلما دائره المعارف تشیه ج رجال طوسی رجال علامه حلی معجم الرجال)
صبیح نیشابوری اولین معلم قرآن نیشابور
ابوعبدالله حاکم، نام وی را به عنوان اولین معلم قرآن نیشابور در تاریخ خود به ثبت رسانیده است به نام امام یحیی بن صبیح، اولین معلم قرآن نیشابور که در مسجد کاروان سرای معمر به تدریس اشتغال داشت.
(مشاهیر نیشابور ص 458)
محمد بن اسلم طوسی
«یکی از راویان حدیث انا من شروطها در حدیث سلسله الذهب» این مرد نقش بزرگی در تاریخ نیشابور دارد. زیرا وی از جمله کسانی است که از امام رضا (ع) تقاضای نقل حدیث سلسله الذهب را نموده است. این مرد که پای پیاده با هزاران نفر هنگام ورود امام رضا (ع) به استقبال می رود و به گرفتن مهار استر امام (ع) افتخار می کند. هنگام رفتن امام (ع) حدیث را ایراد می فرمایند: محمد بن اسلم آن را با صدای بلند جهت مردم بازگو می کند تا صاحبان قلمدانهای مرصع بنویسند.
محمد بن اسلم مدتی به طوس رفت و آن جا مُقام کرد و نقل است که به در خانه او آبی روان جاری بود و او در نهایت تشنگی هرگز کوزه ای از آن آب گوارا برنمی داشت که می گفت: این آب، از مردمان است. روزی که میلش از حد بگذشت سطلی آب از چاه خانه اش بیرون کشید و در جوی ریخت و کوزه ای آب از آن برداشت. این مرد زاهد به نیشابور بازگشت و در همین شهر فوت کرد و بر سر راه شادیاخ به تلاجرد مدفون شد. (اطراف عطار امروزی)
(دایره المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه ایران و اسلام نامه دانشوران ناصری مسند امام رضا (ع) . امالی شیخ صدوق مجلس 41)
بکر بن معروف نیشابوری
از علمای قرن دوم متوفی به سال 162 ه . ق (منتخب السباق)
محمد بن جابر بن حماد مروزی ابوعبدالله
حافظ، فقیه و یکی از امامان عصر خویش بود. در سن کهولت درگذشت خدایش بیامرزاد. او از ابن عباس این بیت را روایت می کرد که:
انت بشرط النبی اذ قال یوماً اطلبوا الخیر فی حسان الوجوه
تو در خور آن گفته پیامبری که روزی گفت: نیکی را نزد خداوندان زیبائی بجوشید.
(تاریخ نیشابور)
ابراهیم ادهم (ولادت 100 ه . ق)
ابراهیم ادهم، اهل بلخ بود. داستان معروفی دارد و شبیه داستان معروف بودا . گویند در ابتدا، پادشاه بلخ بود و جریاناتی رخ داد که تائب شد و در سلسله اهل تصوف قرار گرفت. عرفا برای وی اهمیت زیادی قائلند در مثنوی داستان جالبی برای او آورده است. ابراهیم در حدود سال 161 هجری درگذشت.
(خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری ص 465)
گویند: سبب توجه ابراهیم ادهم آن بود که روزی چشمش به مردی افتاد که در زیر سایه کاخ ابراهیم نشسته و فاصله ای نشد گرده نان خشکی از انبان کهنه اش بیرون آورد و خورد و شربتی نوشید و سپس به پشت خوابید. ابراهیم از دیدن این صحنه مانند آدمی که از خواب بیدار شود با خود اندیشید موقعی که نفس آدمی بتواند از این مقدار نان و آب قناعت نماید پس ما را با دنیا و زخارف آن که جز اندوهی از آنها در دل نمی ماند چه کار؟ به ویژه موقعی که باید رخت از این دنیا به دنیای دیگر بست که در آن حال حسرت و اندوهش بیشتر خواهد شد. بلافاصله از لباس جهان داری دست برداشت و راه فقر و سلوک پیش گرفت.
درباره علت روی آوردن ابراهیم ادهم به سلوک و فقر داستانهای زیادی است. به هر حال ابراهیم فرار می کند به قولی نُه سال در نیشابور در غار (هفت غار) دامه بینالود نیشابور سکونت
می گزیند و ناشناس زندگی می کند وقتی شناخته می شود از نیشابور می رود بطرف مکه و مدینه و به خدمت امام محمد باقر (ع) می رسد و در مکه از دنیا می رود شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در الهی نامه درباره ایشان:
نشسته بود ابراهیم ادهم پس و پیشش غلامان دست بر هم
یکی تاج مرصع بر سر او بغلطاقی معرق در بر او
در آمد خضر بی فرمان در ایوان به صورت چون یکی مرد شتربان
غلامان را ز بیمش در فرو شد کسی کو را بدید از هم فرو شد
چو ابراهیم، او را دید ناگاه بدو گفتا، که دادت ای گدا راه
خضر گفتا چو دیدم جایم این جا رباطست این، فرو می آیم این جا
زبان بگشاد ابراهیم ادهم که هست این قصر سلطان معظم
رباطش از چه می خوانی تو غافل مگر دیوانه ای ای مرد عاقل
زبان بگشاد خضر و گفت ای شاه کرا بوده است اول دین و // گاه
چنین گفت او که اول راه این جا فلانی بود دانم شاه این جا
ز بعد او، فلانی پسِ فلانی کنون اینک منم شاه جهانی
خضر گفتش که گر شَه را جز نیست رباط این است و پس چیز دگر نیست
چو آیند و روند این جای پیوست نشستن در رباطی چون دهد دست
چو پیش از تو بسی شاهان گذشتند نکوخواهان و بدخواهان گذشتند
ترا هم سرِ جان خواهان درآیند وزین کهنه رباطت در ربایند
در این کهنه رباط، آسود نیت چیست نه زین جائی تو این جا بودنت چیست
چو ابراهیم، آن بشنید و در گشت چو گوئی زین سخن زیر و زِبَر گشت
روان شد خضر و ، او ازلی دوان شد ز دام خضر بیرون کی توان شد
بسی سوگند دادش کای حیوان مرد کنون آبی بده، ای زندگانی
بگفت این، و ز قفای او روان شد که تا مردی ز مردان جهان شد
رباط کهنه دنیا را برانداخت جهان دادی به درویشی بدل ساخت
بزرگانی که سر فقر دیدند به ملک فقر درویشی خریدند
ز نقش پادشاهی باز رستند به معنی از گدایی باز رستند
اگر چه ملک دنیا پادشاهی است ولی چون بنگری اصلش گدایی است
(الهی نامه عطار)
نگارنده می گوید:
نمی خواهم اصل عرفان و سیر سلوک را رد کنم ولی روش ائمه معصومین علیهم السلام و پیامبران برای ما الگو می باشد و از ابوسعید ابی الخیر است که فرمود:
مرد کامل آن است که با مردم نشیند، داد و بستاد کرده و ازدواج نماید، یک لحظه از خدا غافل نباشد.
وظیفه عارف هدایت مردم بسوی الله است. در اسفار اربعه ملاصدا سفر چهارم عارف موظف است در بین مردم باشد و مثل مردم ولی هادی و راهنما.
ابوعمر خصص عبدالرحمن بن عمر بن فروخ
فقیه و قاضی معروف نیشابور و از اصحاب ابوحنیفه از خراسان که در سال 199 وفات یافت.
(تاریخ نیشابور مؤید ثابتی به نقل از الحاکم ص 265)
ابوعلی الحسین سلامی
صاحب تاریخ است. در سال 300 ه . ق کتاب تاریخ فی اخبار ولاه خراسان را تألیف نموده و کتاب النتف و الطرف و کتاب المصباح و کتاب الثار و او شاگرد ابراهیم بن محمد البیهقی بوده است و اشعار او در کتاب یتیمه الدهر و غیر آن مذکور است و ابوبکر خوارزمی شاگرد او بوده است.
(تاریخ بیهقی)
قرن سوم
ابراهیم بن محمد فارس
در کتاب رجال شیخ طوسی او را از اصحاب امامان دهم و یازدهم شیعیان نوشته اند و تأکید زیادی در وثاقت او شده است.
سید اجل ابوعلی زیاره
از اجله سادات نیشابور و از علماء و فضلا بود اسامی خاندان زیاره که در شهر نیشابور بودند در تاریخ بیهق مسطور است. در این تاریخ می نویسد: مجامع در نیشابور در سرای سید اجل ابوعلی زیاره تشکیل می شد وزرا و همدانی بحضور وزیر ابوالقاسم در سرای او بود و جمله ائمه آن جا حاضر بودند. بدیع عمدانی در مدح او قصیده ای گفته است افتتاح بدین بیت یا معشراً ضرب العلاء علی معرسهم خیامه.
(تاریخ بیهقی)
محسن بن احمد نیشابوری
صاحب کتابِ من کنت مولاه و کتاب الامالی و کتاب السیر و اعجاز القرآن که در کتاب روضاه الجنان آیه الله خوانساری آمده است.»
محمد بن احمد بن محمد النیشابوری
و هو الملقب بزیراه، السیر العلوی. شیخ الطالبیه نیشابور بل بخراسان فی عهده «رضی الله عنه» مدفون فی مقبره العلویه بجنب عبدالله [بن] طاهر الامیر.
(منتخب السیاق)
محمد بن اسماعیل ابوبکر سمعیلی نیشابوری
یکی از ارکان علم حدیث در نیشابور هم به لحاظ کثرت احادیث و هم به خاطر سفرها در طلب حدیث و هم به اعتبار شهرت در سال 295 ه . ق درگذشت.
(منتخب السیاق)
امام جمال الاسلام نیشابوری
جمال الاسلام نیشابوری از علمای قرن سوم و از استادان مستنصریه بغداد از علمای برجسته عصر در باب او مراجعه شود به الجواهر المضیئه چاپ ریاض 1/386
ابن جزیمه محمد بن اسحاق بن جزیمه
ابوبکرمحمد بن اسحاق شلمی ملقب به امام الائمه متولد 223 ه . ق محدث و فقیه نیشابوری از اسحاق بن راهویه کسب حدیث کرده و این مسأله نشان می دهد که پیش از پانزده سالگی در نیشابور به تحصیل اشتغال داشته و سپس به شهرهای مختلف آن روز مسافرت کرده و در ماه رجب سال 300 در گرگان بوده است. وی در این سفرها ضمن فرا گرفتن فقه و حدیث به نقل، می پرداخت. او اساتید بزرگی چون بخاری و مسلم از اصحاب سته را دیده است، ابوحیان بستی و ابوعلی نیشابوری و ابوحامد شرقی از وی روایت کرده اند. ابن بابویه از شاگردان وی بوده است. نام ابن خزیمه در علم قرائت به عنوان راوی عمر ابن موسی قزار دیده می شود که این قزار قرآن را از عبدالوارث فرا گرفت و او از ابوعمر و بن علاء از قاریان هفتگانه ابن خزیمه بیشتر با مذاهب فقهی و حتی امامی آشنا بود، اگر چه فقه را از شاگردان شافعی فرا گرفت و منابع شافعی، وی را به عنوان فقیه شافعی یاد کرده اند.
ابن خزیمه، صاحب کتاب الصحیح است و در بیان احکام، پیرو اقوال شافعی نبود، بلکه این مجتهد و فقیه براساس کتب و سنت دیگر ادله حکم کرده است و بنا به تحقیقات علما و فضلای این فن و به طوری که از آثار او از جمله «صحیح» برمی آید فقه او قرابت زیادی با فقه شافعی دارد.
ابن خزیمه همکلاس دانشمند بزرگ جهان اسلام محمد بن جریر طبری صاحب تفسیر و تاریخ طبری بوده است به طوری که نوشته اند ابن خزیمه در موارد متعدد برخلاف اتفاق فقهای اربعه فتوی داده است. در باب امامت نیز مولا علی (ع) را بر عثمان ترجیح می دهد و به فضل بسیاری وی در مقابل عثمان قائل است.
وی نویسنده ای پُرکار بود. حاکم نیشابوری، آثار او را غیر از آنچه به صورت جوابیه بر مسائل تدوین شده، بالغ بر یکصد جزو و یکصد و چهل کتاب می داند.