علوم متعددی که اخلاق انسانها را از جهات و حیثیات گوناگون مورد کنکاش و بررسی قرار دادهاند به قرار ذیل می باشد :
1-علم اخلاق 2-فلسفه علم اخلاق 3-تعلیم و تربیت 4-اخلاق توصیفی 5-فرااخلاق 6-اخلاق هنجاری 7-فلسفه اخلاق [1]
معنای لغوی اخلاق :
با توجه به صفات و خصوصیات مختلف انسانها از قبیل شجاعت ، امانتداری ، سخاوت یا زذلی و بخل و خیانت می توان دریافت که در بعضی از انسانها این صفات بگونه ای پایدار و راسخ است که معمولاً کارهای متناسب و مطابق با آن صفات را بدون تامل و تفکر به سادگی انجام می دهند . آن صفات در آنها ملکه شده است و گاهی بعضی دیگر گاه گاهی به این صفات متصف می شوند و احیاناً با تامل در اطراف آن کار ، خود را به انجام آن وادار می کنند . در این صورت این صفتی زودگذر بوده و شخص در انجام کار متناسب با آن خود را به انجام آن وادار می کند و آن صفت را حال مینامند[2] .
خلق در لغت به معنای صفت پایدار و راسخ یعنی ملکه است و اخلاق به مجموعه اینگونه صفات اطلاق می شود . معنای لغوی اخلاق تنها اختصاص به صفات نیکو و پسندیده نداشته است ، بلکه شامل صفات زشت و زیبا هم میشود . همانطور که بعضی از انسانها دارای خلق نیک و سخاوتمند و برخی دیگر گرفتار خلق ناپسند بخل می باشند . [3]
فلسفه علم اخلاق به مباحثی نظیر تاریخچه علم اخلاق و تحولات آن و هدف از علم اخلاق و فایده آن و علمای بزرگ این علم و مسائلی از این دست می پردازد . در تعلیم و تربیت شیوه های علمی آراسته شدن به صفات نیکو و پسندیده و دفع رذایل و صفات ناپسند مورد بحث واقع می شود .
اخلاق توصیفی :
درصد توصیف و گزارش اخلاقیات افراد جوامع ادیان و مکاتبات خاص می باشد .
فرا اخلاق :
در علم اخلاق قضایایی مانند ظلم کار ناپسندی است . شجاعت و سخاوت از صفات خوب هستند . در امانت نباید خیانت کرد . در فرااخلاق به بررسی کل مفاهیم ظلم شجاعت سخاوت پرداخته می شود .
اخلاق هنجاری :
شامل 2 بخش است : بخش اول از معیارهای کلی اخلاقی صحبت می کند و اینکه خوبها و بدیهای کلی چیست ؟ معیار کار درست کدام است و خوبی و درستی چه رابطه ای با هم دارند . پاسخ این سوالات بررسی می شود .
در بخش دوم از خوبی و بدی و درستی و نادرستی و اخلاق بودن یا غیر اخلاقی بودن افعال خاص سخن می گوید مثل اینکه آیا خیانت بد است . پرسش نخست از معیار کلی خوبی و بدی و درستی و نادرستی افعال بحث می کند و بخش دوم مصادیق آن معیار کلی را تشخیص می دهد . در بخش نخست تقدم منطقی بر بخش دوم را دارد . زیرا مبادی تصدیقی آن را فراهم می کند .
فلسفه اخلاق :
مجموعه مطالعات فلسفی درباره اخلاق است و از این رو فرا اخلاق و اخلاق هنجاری را در برمی گیرد . [4]
اهمیت فلسفه اخلاق و تزکیه :
بر کسی پوشیده نیست اصلاح انسانها و جوامع مختلف و نجات آنها از مشکلات و مفاسد اجتماعی جنگ و خونریزی ها و ... تنها در پرتو ترویج اخلاق صحیح و دعوت انسانها به آراسته شدن فضایل اخلاقی میسر است ولی این هدف اساسی و والا وقتی محقق خواهد شد که اخلاق صحیح از اخلاق ناصحیح و نیز مبانی اخلاق صحیح مورد بحث واقع شود و بطور عقلانی تبیین شود .
پیامبر گرامی اسلام نیزهدف خود را از بعثت ، تتمیم مکارم اخلاق ذکر نموده است .
(بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) من برای اتمام فضایل اخلاق مبعوث شده ام . [5]
علم اخلاق :
علم اخلاق از صفات فاضله و رذیله خوب و بد که از طریق کارهای اختیاری و ارادی انسان قابل کسب هستند بحث می کند . و چنین صفاتی موضوع علم اخلاق می باشند به نظر عالمان اخلاق مسلمان ، هدف علم آراستن نفس به خلقهای پسندیده است و فعل پسندیده و کار نیک در واقع وسیله ای برای تحقق صفات راسخ نیکو در جان آدمی است . این دیدگاه ریشه در انسان شناسی خاص این عالمان دارد که گوهر وجود آدمی را نفس و روح او دانسته و کمال انسان را نیز به کمالات روحی او می داند .
اما برخی از عالمان مغرب زمین علم اخلاق را مربوط به رفتار آدمی دانسته اند نه سجایا و صفات باطنی او .
فولکیه می گوید : «علم اخلاق عبارت است از مجموع قوانین رفتار که انسان با عمل به آن می تواند به هدفش نائل آید . [6]
ژکس می گوید : «علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد.»[7]
غایت انسان :
ارسطو غایت انسان را در سعادت می داند و می گوید سعادت توسط فضیلت حاصل می شود و فضیلت انسان این است که وظیفه خود یعنی فعالیت نفس را به موافقت با عقل به بهترین وجه انجام دهد و علم اخلاق عبارت است از اینکه بدانیم برای اینکه فعالیت نفس به موافقت عقل انجام گیرد ؛ در احوال و موارد مختلف عمل انسان چه باید باشد . یعنی درچه وقت و درچه مورد و چگونه نسبت به که و برای چه باید عمل کند . [8]
فضیلت :
سقراط نخستین کسی است که مساله تعاریف کلی را در ارتباط با فضایل اخلاقی مطرح کرد . او معتقد بود که هر کس بیش از آنکه جویای منافع خود باشد باید جویای فضیلت و حکمت باشد و لذا درصدد تعریف مفهوم خوب ، حکم ، فضیلت و امثال آن بود رابطه میان معرفت و فضیلت ، مشخصه اخلاق سقراط است . او معرفت و فضیلت را یکی می دانست به این معنا که شخص عاقل که می داند حق چیست به آنچه حق است عمل می کند و هیچ کس دانسته از روی قصد ، مرتکب بدی نمی شود . هیچ کس شر را به عنوان شر انتخاب نمی کند . [9]
مفاهیم اخلاقی و ویژگی های آن :
مفاهیم کلی که در علوم مختلف به کار می روند سه دسته اند . 1-مفاهیم ماهوی 2-مفاهیم فلسفی 3-مفاهیم منطقی .