رابطه انسان با خود در قرآن
گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید: ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
مسئولیت دین در زندگی انسان، تنظیم روابط انسانی است و روابطی که دین در زندگی انسان به تنظیم آنها میپردازد چهار نوع است:
۱) رابطه انسان با خدا
۲) رابطه انسان با خود
۳) رابطه انسان با دیگران
۴) رابطه انسان با اشیاء و افکار
این روابط جنبه مثبت و منفی دارند. رابطه انسان با خدا گاهی به بندگی، توبه، تضرغ، اخلاص، حسن ظن، شکر و یقین متصف میشود و گاهی به کفر، انکار، استکبار و سوءظن. رابطه انسان با دیگران گاهی به تندی، زورگویی، ملامت، دشمنی، جنگ، بغض، خیانت و تنفر متصف میشود و گاهی به نرمی، بخشش، آسانگیری، تسامح، خدمت، دوستی، نیکی و امانت. رابطه انسان با اشیاء و افکار گاهی به افساد، تبذیر، تخریب و اهمال متصف میشود و گاهی به اصلاح، آبادانی، رشد و حفظ رابطه انسان با خود بعد از رابطه با خدا از مهمترین، پیچیدهترین، ظریفترین و دقیقترین این روابط بشمار میآید. گاهی انسان نسبتبه خود و ارزشهای خود جاهل است چنانکه خداوند میفرماید:
ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند واز آن هراسناک شدند، و [لی] انسان آن را برداشت; راستی او ستمگری نادان بود. (احزاب;۷۲).
جاهل به خود و به ارزشهای خود، ظالم به خود است و گاهی انسان از کسانی است که خداوند خودش را به آنها نشان داده و آنها را به ارزشهای خویش واقف ساخته و به آیات خود آگاه نموده است.
چنانکه خداوند میفرماید:
«به زودی نشانههای خود را در افقها [ی گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است» (فصلت: / ۵۴). گاهی انسان ارزش خویش را شناخته به آن احترام میگذارد، و گاهی نفس خود و مواهبی را که خداوند در آن قرار داده کوچک شمرده و آن را حقیر میشمارد. گاهی از خود فرار میکند و به انواع کارهای بیهودهای که باعث دوری وی از خود میگردد، روی میآورد، به مواد مخدر و خودکشی پناه میبرد. گاهی میداند که چگونه با جدیتبا واقعیت مواجه شود. گاهی با خود هماهنگ است و گاهی در رابطهاش با خود دچار آشفتگی و پریشانی است. گاهی دوست دار خود است و گاهی دشمن خود، گاهی به یاد خویش است و گاهی خود را فراموش میکند. گاهی بر خویشتن مسلط است و گاهی نفس بر او غالب است، گاهی در خود فرو میرود و گاهی عکس این حالت را دارد، گاهی خود را هلاک میکند و گاهی باعث احیاء خود میشود، خداوند میفرماید: «و جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند» (انعام: ۲۴)
گاهی با خود صادقانه رفتار میکند و گاهی به آن خدعه میزند، خداوند میفرماید: «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴) گاهی به خطای خویش اعتراف نموده و خود را مورد انتقاد قرار میدهد، گاهی مغالطه میکند و خطاهای خود و هواهای نفسانی را نیکو جلوه میدهد، گاهی عنان نفس را در شهوترانی رها میکند و گاهی با تمام نیرو آن را تحتسلطه خویش قرار میدهد و از حدود الهی تجاوز نمیکند. گاهی در طلب راحتی و غرق در شهوات عنان نفس را رها میکند و گاهی با تحمل زحمت و مشقت در رشد و کمال آن میکوشد. گاهی خود را بالا میبرد و گاهی خود را کوچک میشمارد، گاهی به حالت از خود بیگانگی دچار میشود، گاهی با آن مانوس و در خلوت تنهائی با تامل در خود لذت میبرد و از این قبیل روابط مثبت و منفی با خود. از آنجا که رابطه انسان با خود غالبا ازظرافتخاصی برخوردار است، هنگامی که این رابطه منفی استخسارت آن را درک نمیکند. گاهی انسان در تجارت مال (کم یا زیاد) ضرر میبیند اما آن را احساس میکند و درصدد جبران بر میآید، لکن گاهی به خودش زیان میرساند - که از بزرگترین نوع خسارت به شمار میآید - و این خسارت پیوسته زیاد میشود تا همه وجودش را فرا میگیرد، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (و العصر) و باز میفرماید: «خودباختگان کسانیاند که ایمان نمیآورند.» (انعام: ۱۲) گاهی انسان به فرد دیگری غیر از خودش ظلم میکند در این صورت آن را احساس میکند و میکوشد از طریق نیکی و عدل آن را جبران کند، لکن گاهی به خود ظلم میکند اما آن را احساس نمیکند گاهی انسان بیگناهی را از بین میبرد و به بزرگی گناه خود پی میبرد، و گاهی خودش را هلاک میکند اما این گناه را درک نمیکند.
خداوند میفرماید: «از بین نمیبرند جز خودشان را». ضرر ناشی از رابطه منفی انسان با خود، شبیه ضرری است که از رابطه منفی وی با خداوند به او میرسد. امروزه رابطه انسان با خود ضمن تحلیلهای روانی در دایره محدودی بررسی میشود. در حالی که اولین بار قران به این رابطه و اهمیت و ارزش آن در زندگی انسان اهتمام ورزید و انسان را به آن آگاه نمود، بررسیهای روانی و انسانی تا کنون قادر به گشودن پیچیدگی این رابطه نشدهاند. و قران این افق گسترده از روابط انسانی را گشود.
● نمونههایی از رابطه انسان با خود در قران
روش قران در این مساله این است که در ضمن مفاهیم متعدد، موارد این رابطه را بیان میکند و با لطافت از آنها میگذرد، به نحوی که انسان به سادگی متوجه تصور و فهم جدید از روابط انسان نمیگردد، اما وقتی مجموع آیات را در نظر بگیریم و بعضی را با بعضی دیگر ضمیمه کنیم، در مییابیم که قران فهم و تصور جدیدی از روابط انسانی را برای ما بیان نموده است و افق تازهای را که در تاریخ تفکر بشر بیسابقه بوده به روی ما گشوده است. در اینجا ابتدا مواردی از آیاتی که رابطه با خود را بیان میکند، ذکر میکنیم و آنگاه به بررسی آنها مینشینیم.
۱) گاهی انسان برای بدست آوردن خشنودی خداوند خودش را به خدا میفروشد «و در عوض خشنودی خداوند را بدست میآورد» و این از بهترین معاملات در زندگی انسان به حساب میآید، خداوند میفرماید: «و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبتبه [این] بندگان مهربان است. (بقره: ۲۰۷)
۲) گاهیخود را بهسفاهت میزند کهاین از زشتترین نوع سبک مغزی بشمار میرود، خداوند میفرماید: «وچه کسی - جز آنکه به سبک مغزی گراید - از آیین ابراهیم روی بر میتابد؟ و ما او را در این دنیا بر گزیدیم; و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.» (بقره: ۱۳۰)
۳) گاهی به خود ظلم میکند; هر چند این مطلب عجیب به نظر میرسد لکن در زندگی انسان وجود دارد، خداوند میفرماید:
«هر کس کار بدی کند یا بر خویشتن ستم ورزد، سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.» (نساء: ۱۱۰)
۴) گاهی بدون اینکه به خود ظلم کند با اعتدال و میانه روی رفتار میکند، خداوند میفرماید: «برخی از آنها بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو.» (فاطر; ۳۰)
۵) گاهی به خود نیکی میکند، خداوند در مورد ذریه ابراهیم و اسحاق میفرماید: «از ذریه این دو برخی نیکو کارند و برخی به روشنی بر خویش ظلم میکنند.» (صافات; ۱۱۲)
۶) گاهی خود را فراموش میکند و این از عجیبترین حالات فراموشی است،«آیا مردم را به نیکی فرمان
میدهید و خود را فراموش میکنید.»(بقره: ۴۴)
۷) گاهی بر خودش شهادت میدهد خداوند میفرماید: «و ایشان را برخودشان گواه ساخت.» (اعراف: ۷۲)
۸) گاهی به خود خیانت میکند و این از عجیبترین خیانتها در زندگی انسان است، «خدا میدانست که شما با خودتان ناراستی میکردید پس توبه شما را پذیرفت.» (بقره: ۱۸۷)
۹)گاهی با خودش دشمنی میکند و این از عجیبترین دشمنیها است. «کسانی که کافر بودهاند مورد ندا قرار میگیرند که: قطعا دشمنی خدا از دشمن شما با همدیگر سختتر است.» (غافر: ۱۰)
۱۰) گاهی به خود نیرنگ میزند، خداوند میفرماید: «با خدا و مؤمنان نیرنگ میبازند، ولی جز به خویشتن
نیرنگ نمیزنند.» (بقره: ۹)
۱۱) گاهی خود را گمراه میکند. «جز خودشان کسی را گمراه نمیکنند.» (آل عمران: ۶۹)
۱۲) گاهی به خود دروغ میگوید. «ببین چگونه به خود دروغ میگویند و آنچه بر میبافتند از ایشان یاوه شد.» (انعام: ۲۴)
۱۳) گاهی خود را هلاک میکند، «جز خویشتن را به هلاکت نمیافکنند.» (انعام: ۲۶)
۱۴) گاهی به خود زیان میرساند، «قسم به عصر که واقعا انسان دستخوش زیان است.» (عصر).
۱۵) گاهی به خود بخل میورزد، «پس برخی از شما بخل میورزند، هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده.» (محمد: ۳۸) این پانزده مورد از جمله نمونههایی است که قران درباره رابطه انسان با خود و
تعامل با خویش بیان میکند.
● تحلیل رابطه
اکنون به منظور شناخت چگونگی تحلیل این رابطه از سوی قران و نیز چگونگی تفهیم آن بار دیگر به قران بر میگردیم. روش قران در تحلیل رابطه انسان با خودش و نیز در تعامل انسان با خود کاملا جدید بود، قران دشمنی انسانها نسبتبه یکدیگر و تجاوز از حدود الهی را ظلم انسان به خود میداند نه به غیر. «هر کسی کار بدی انجام دهد یا به خود ظلم کند سپس از خداوند طلب بخشش کند خداوند را توبه پذیر و بخشنده مییابد.»
همچنین قران بخلورزی انسان در انفاق به غیر را از نوع بخل به خود به حساب آورد. در تحلیل این رابطه، قران مجموعهای از موضوعات و عناوینی را بیان میکند که توضیح میدهد چگونه آنچه به تصور انسان رابطه با غیر به حساب میآید، به رابطه با خودش بر میگردد. این عناوین بطور اجمال عبارتند از: انسان آنچه را که انجام میدهد در واقع کسب میکند. این نظریه قرانی جدید در افق فکر بشر بیان میدارد که انسان هر عملی انجام دهد در واقع آن را کسب میکند، قران در این مورد دقیق است. خداوند میفرماید: «و هر کس گناهی مرتکب شود، فقط آن را به زیان خود مرتکب شده.» (نساء:۱۱۱)
ارتکاب و کشیدن گناه به سمتخود، در فهم عرفی، در مقابل صدور گناه، میباشد ولی قران به ما گوشزد میکند که هر گناهی از انسان صادر شود خود وی آن را مرتکب شده است. هیچ گناهی از انسان صادر نمیشود مگر اینکه انسان آن را به سمتخود میکشد و آن را انجام میدهد. خداوند میفرماید: «کل نفس بما کسبت رهینه» یعنی (هر نفسی در گرو اعمالی است که انجام میدهد.) (مدثر: ۳۸)