مقدمه
آنچه را که در پی میخوانید، ویراستی از مقالهی «سیرهی تفسیری مرحوم علامه طباطبایی» است که به قلم آیتاللّه جوادی آملی به رشتهی تحریر درآمدهاست.
خداوند سبحان، که در قرآن تجلّی نموده، کلام خود را «نورمبین»(1) و «تبیان کلّ شی»(2) معرفی میکند. ممکن نیست چیزی نور باشد و از سویی دارای نقاط مبهم و تاریک بوده و محتوای آن روشن نباشد. همچنین ممکن نیست کتابی همهی معارف و اصول سعادتبخش انسانی را بیان کند و خود، آشکار نباشد. چه اینکه ممکن نیست کلامی هدایت جهانیان را تأمین نماید(3) و خود نیازمند به هادی دیگر باشد تا او را توضیح دهد. بنابراین هیچ مطلب مبهمی در قرآن وجود ندارد تا قرآن را به کمک غیر قرآن بشناسیم، بلکه قرآن را باید به خود قرآن شناخت. چه این که نور را باید با نور دید، و بین بالذات را با خود آن بین شناخت و چیزهای دیگر را به وسیلهی او مبین نمود.
یکیدیگر از آیات روشن قرآنکریم این است که بلندای معارف مکنون او را جز مطهرون نمییابند.(4) مطهرون را نیز معرفی کرد،(5) بهطوری که نه در امر اوّل ابهامی راه دارد و نه در امر تیرگی رخنه میکند، بلکه با نورافکن نیرومند وحی، به جهانیان فهمانیده که دست همگان به کُنه قرآن نمیرسد و تنها پاکاناند که به کُنه آن میرسند.
یکی دیگر از آیات روشن کلاماللّه این است که هرچه پیامبراکرم(ص) شما را به آن امر کرد، بگیرید و از هرچه نهی نمود، دوری نمایید،(6) بهطوری که در این ارجاع، هیچگونه ابهامی وجود ندارد.
یکی دیگر از آیات واضح کتاب الهی آن است که رسولاللّه(ص) را مبین حدود و جزئیات قرآن کریم معرفی مینماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم».(7)
بنابراین قرآن، که خود نور مبین است، در کمال وضوح، پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) را مرجع فهمیدن معارف، حدود قوانین و مانند آن قرار داده و چون حجیت کلام خداوند ذاتی است، می تواند دلیل اعتبار سخن و سنّت معصومان (علیهم السلام) واقع شود.
پس قرآن، که حجت بالذات است، سند حجیت سنّت خواهد بود و هرگز نمیتوان با قطع نظر از سنّت معصومان(علیهمالسلام) به همهی حدود و احکام الهی راه یافت و به معارف قرآن کریم آشنا شد. چه این که آیات گستردهی قرآنکریم نسبت به یکدیگر همآهنگ و منسجماند. بنابراین هرگز نمیتوان آیه را با قطع نظر از آیات دیگر معنا کرد، بلکه با توجه به سراسر قرآنکریم،باید آیهی مورد بحث را معنا نمود. بدینترتیب اگر در بین آیات دیگر دلیل یا مؤیدی برای آیهی محل بحث وجود داشتهباشد، در استدلال یا استمداد مورد نظر قرار میگیرد، و اگر در بین آنها دلیل تأیید یافت نشود،آیهی مورد بحث طوری تفسیر نمیگردد که با معنای آیهی دیگر مناقض باشد.
به دلیل آنکه قرآنکریم در کمال وضوح به براهین عقلی ارج مینهد و خود نیز برای تبیین معارف الهی ادلّهی قاطع اقامه میکند، خود سند حجیت عقل هم خواهدبود. بنابراین هرگز نمیتوان،با قطعنظر از براهین عقلی، آیهی مورد بحث را معنا کرد. با این تحلیل کوتاه میتوان روش تفسیری حضرت استاد(ره) را بهخوبی روشن نمود.
تفسیر قرآن به قرآن
در کیفیت استدلال یا استمداد از آیهای برای آیهی دیگر، سیرهی مفسّران آیاتالاحکام چنین بوده که در استنباط حکم فقهی از قرآن، آیات مقیده را شاهد تقیید آیات مطلقه قرار میدادند. همچنین آیات خاصه را سند تخصیص آیات عامه میدانستند. دربارهی مجمل و مبین و دیگر فنون اصولی و فقهی نیز همین روش را داشتند. از مجموع آیات، پس از تقیید، تخصیص یا تبیین و مانند آن، حکم فقهی را در محدودهی آیات الاحکام استنباط میکردند.
همچنین سیرهی مفسّران ادبی بر آن است که در استنباط حکم ادبی، از لحاظ حقیقت و مجاز لغوی، فصاحت، بلاغت، تشریح فنون گوناگون مجاز مرسل و استعاره، مجموع آیاتی را که در آنها کلمه یا کلام مورد بحث بهکار رفته،فحص و جست وجو مینمایند. پس از آن از نحوهی استعمال، اسناد،تقدیم، تأخیر،اقتران به حروف و ادوات حصر یا شرط و نظایر آن، نکتهی ادبی مورد نظر را استنباط میکنند.
همچنین روش تفسیر کسانی که قصص قرآن را مینگارند یا سنن الهی و سیرهی پیامبران خدا را از قرآن کریم استنباط میکنند، بر این محور دوران دارد که این کلمه یا جمله در چند سوره و در کدام آیه بهکار رفته است، تا از مجموع آنها حکم مورد نظر و مطلب مناسب با رشتهی تخصصی خود را استنباط نمایند.
این روشهای گوناگون،که هر گروهی در استنباط موضوع ویژهی خویش از جمعبندی آیاتی چند استفاده مینمودند و مینمایند، پیشاز تفسیر المیزان وجود داشت و پس از آن نیز رونق بیشتری پیدا کرد. با این حال، هیچکدام از اینها تفسیر قرآن به قرآن نیست که ویژهی المیزان میباشد، زیرا سرمایهی بسیاری از روشهای یاد شده را «المعجم» تأمین مینماید و مواد اوّلیهی استنباط آنان را رجوع به این کتاب فراهم میسازد. سپس مفسّر با دریافت کلمات یا کلامهای مشابه به تدبّر در آنها میپردازد و با استمداد از کتابهای لغت و مانند آن، حکم مورد نظر را استنباط میکند.
آنچه که در سیرهی ویژهی المیزان است - که جز در روایات معصومان(علیهم السلام) در تفاسیر پیشینیان به ندرت دیده میشود و پس از آن هم هنوز به ابتکار خویش باقی است - همانا شناسایی آیات کلیدی و ریشهای قرآن است. در پرتو آن آیات کلیدی، درهای بسیاری از آیات دیگر گشوده میگردد. با شناخت آیات ریشهای این شجرهی طوبا، تغذیهی بسیاری از آیات شاخهای روشن میشود.