قرآن تجلی خداوند است با تمام اسماء و صفات (1) و در عظمت و والائی رسول خدا (ص) همان بس که قلب قدسی شان چنین کتابی را در خود نشانده است . قلبی به عظمت هستی و در اوج طهارت و قداست که توانسته است این کتاب را مساس کند ، چون خود قرآن فرمود :
جز پاکان آن را نمی یابند « انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون » (2)
ترجمه : « این قرآنی است که گرامی و ارجمند ، در کتابی پوشیده و نگاه داشته ، که جز پاک شدگان و پاکیزگان به آن دست نمی رسانند » و تنها قلب ملکوتی اوست که آن را تلقی کرده است .
« نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین » (3)
ترجمه : « قرآن را جبرئیل بر قلب تو فرود آورد ، فرستادیم تا ( برای جهانیان ) هشدار دهنده باشی » قلبی که میهماندار فرشتگان گردیده و با مقام عصمت و نورانیتش ، سنخیت یافته اند .
ترسیم قرآن از جمال حضرت (ص) از یک سو زیبا و دلرباست و از سوی دیگر در اوج عظمت و شکوه به گونه ای که انسان را خیره کرده و سپس او را به خضوع فرا می خواند .
ترسیمی حکیمانه و از سر صدق نه بی مبنا و گزاف گونه « چون قرآن کتابی است حکیم و استوار » « یس و القرآن الحکیم »
ترسیمی جاودانه و مصون از هر نوع تحریف و تغییر « چون خود قرآن جاودانه و مصون است » ترسیمی از آینه جمال پروردگار که چنین گوهر تابناکی را آفرید و بدون واسطه او را پروراند .
و ترسیمی از ...
نگاه به جمال قدسی حضرت محمد (ص) از این آینه بالاتر از آن است که در تصویرگریهای خام نگارنده بنشیند .
افزون بر آن حجم نوشتار و کمی وقت هم اجازه نمی دهد تا دست کم از تراوشات اندیشه های فرزانگان و نکته پردازیهای حکیمان و مفسران قرآن در این زمینه بهره جوئیم ، بدینسان ناچاریم به برخی از آیات « در حد فهرست کوتاه » بسنده کنیم ، امید است این عذر تقصیری باشد به پیشگاه ملکوتی رحمه للعالمین « و ما أرسلناک إلا رحمه للعالمین » (4)
1 – اشاره است به کلام امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطبه 147 « فتجلی سبحانه فی کتاب »
2 – سوره الواقعه – آیه 77
3 – شعراء آیه 194
4 – انبیاء – آیه 107
1 – بشارت و مژده
طبق نظر قرآن کریم ، پیغمبران گذشته و کتابهای پیشین به رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) مژده داده اند :
« الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوریه و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال ... » (1)
ترجمه : « آنانکه پیروی کنند آن فرستاده پیامبر امی را که در « نام و نشانه های » او را در تورات و انجیل نوشته می یابند آنان را به نیکی فرمان دهد و از بدی باز می دارد و چیزهای پاکیزه را برایشان حلال و پلیدیها را حرام می کند و بار گرانشان و بند و زنجیرهایشان را از آنان فرو می نهد »
و در سوره « الصف » نیز می فرماید :
« و اذ قال عیسی ابن مریم یبنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوریه و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد » (2)
ترجمه : « آنگاه که عیسی فرزند مریم گفت ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شمایم و مژده دهنده ام به پیامبری که پس از من می آید و نامش احمد است » بنا به این آیات « و آیات دیگر » مژده به رسالت رسول خدا (ص) در عهدین « تورات و انجیل » بصورت مکتوب موجود بوده است . آنهم با نشانه های کامل تا هیچ شک و شبهه ای باقی نماند گزارشی از این نشانه را در آیه اول ملاحظه می فرمائید :
« انسانی که به معروفها امر و از زشتیها جلوگیری می نماید ، طیبات را حلال و خبائث را ممنوع می کند و ... »
این بشارت به صورت شفاهی از عیسی بن مریم (ع) هم به همه بنی اسرائیل بطور عام و هم به حواریون « یاران خاص حضرت عیسی » بطور خاص و مکرر ابلاغ شده است آن هم با ویژگیهایی همچون ، رسالت ، تصدیق کننده تورات و .. و نه تنها با این اوصاف بلکه با نام مشخص « احمد (ص) » آن بزرگوار را معرفی کرده است تا آنجا که با وقوع بعثت ، حضرت را همچون فرزندانشان ، به طور روشن شناختند که او همان رسول موعود است ولی از سر عناد ، کفر ورزیدند .
در بین این اوصاف « امی » بودن حضرت محمد (ص) جلب توجه می کند ، قرآن در چندین آیه به این ویژگی اشاره کرده و آنرا عنوانی بر آن حضرت می شناسد .
« فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یؤمن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون » (3)
« امی » به کسی گویند که خواندن و نوشتن نمی داند و اگر حضرتش چنین نبودند ، باطل گرایان در نبوت شان به شک و تردید می افتادند .
« و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون » (4)
ترجمه : و تو « ای پیامبر » پیش از این نمی توانستی بخوانی و نه خطی بنویسی تا مبادا در نبوت تو شک کنند .
از اینرو هر چند عده ای نبوت حضرت را انکار می کردند اما هرگز امی بودنشان را منکر نبودند آری قلب قدسی همین نگار به مکتب نرفته مهبط وحی و گنجینه علوم الهی و معارف ربانی شد و چشمه های جوشان حکمت و دانش سیل گون از اطراف آن جوشید و مدرس هزاران هزار ، فرزانه و عالم ، تا ابد گردید .
1 – اعراف – آیه 157
2 – صف – آیه 6
3 – اعراف – آیه 158
4 – عنکبوت – آیه 48
2 – الطاف بیکران و عنایات ویژه پروردگار بر حضرت
الف – سلاله پاک و نظارت مستقیم
« و توکل علی العزیز الرحیم الذی یریک حین تقوم و تقلبک فی الساجدین »
ترجمه : و (1) توکل بر آن خدای مقتدر و مهربان کن آن خدائی که از شوقش به نماز برخیزی تو را می نگرد .
از این آیه چنین استنباط می شود که پروردگار عزیز و رحیم ، حضرت محمد (ص) را تحت نظر ویژه خود داشته است و این نظارت در انتقال حضرت از اصلاب به ارحام ، همچنان پا بر جا بوده تا آن که وجود پاک و طاهرش قدم در این عرصه خاکی نهاد ؛ بنابراین حضرت نه قبل از ولادت سجده کرد و نه بعد از آن و هر چند قومشان بت پرست بودند اما ایشان هرگز بتی را پرستش ننمودند در این زمینه نیز سخن خود حضرت چنین است :
« من از اصلاب پاک به رحمهای پاک منتقل می شدم تا آنکه به این جهان پای گذاشتم بدون آنکه نجاست جاهلیت مرا آلوده کرده باشد »
قرآن تداوم نظارت ویژه پروردگار نسبت به حضرت را در تمام زوایای زندگی و فراز و نشیب های رسالت و تبلیغ ، گزارش داده است .
به طور نمونه این آیه شریفه « و اصبرلحکم ربک فانک باعیننا ... » (2)
ترجمه : بر حکم خدا صبر کن که تو منظور نظر مائی
1 – شعراء – آیه 217
2 – طور – آیه 48
ب – پروراندن بدون واسطه :
« الم یجدک یتیما فاوی و وجدک ضالا فهدای و وجدک عائلا فاغنی ... » (1)
ترجمه : آیا خدا تو را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد و از شر دشمنانت نگهداری کرد و تو را در بیابان مکه ره گم کرده و حیران یافت پس راهنمائی کرد و باز ترا فقیر « الی الله » یافت « به دولت نبوت » توانگر کرد .
حضرت یتیم متولد شدند و دیری نپایید که از مهر مادر نیز محروم گردیدند ، هر چند جد بزرگوار و عموی عزیزشان ایشان را به بهترین وجه اداره کردند و بر خود و فرزندانشان مقدم می داشتند ، اما برتر از اینها عنایت ویژه مستقیم پروردگار بود که حضرت را در پناه خود گرفت « ... فاوی » و ایشان را به قدرت و حکمت خویش به عالیترین شکل ممکن پروراند هدایت خاص نصیبشان کرد ، محرومیتهایشان را زدود و بی نیازشان کرد ، و این الطاف همچنان ادامه یافت ، « سینه ای فراخ » ، « برداشتن بار کمرشکن » « بلند آوازگی نام » به ایشان ارزانی شد که در سوره انشراح به آن اشاره شده است :
« الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذی انقض ظهرک و رفعنا لک ذکرک » (2)
اگر موسی (ع) از خدا شرح صدر می طلبد (3) ، اما خدا به پیامبر عزیزش محمد (ص) بدون درخواست ارزانی می کند تا در برابر آزار و اذیت های بی حد و حصر ، پایدار و شکیبا باشند ، شرح صدری که از بیکرانگی روح ایشان خبر می دهد ، سنگینی های کمرشکن را که گوئی همان ، گمراهی مردم ، اصرارشان بر کفر ، عنادشان با حق و ... « در برابر فراخوانی به توحید و ترک عبادت بتها است ، از دوش ایشان برمی دارد و بالاخره یاد و نام عزیزش را فرازمند و بلند آوازه می کند ، و از همین روست که قبل از رسالت ، به صدق ، امانت ، کرامت عزت و ... زبان زد می شوند و بعد از رسالت هم در کنار شهادت به یگانگی خدا « در اذان و تشهد » قرار می گیرند این در عالم ملک ، اما در عالم ملکوت ، فرشتگان و قدسیان در نام مبارک او تبرک می جویند .
آنچه به این جامعه نو بنیاد ، روح و وحدت ونشاط داده بود دو چیز بود : قرآن کریم که همواره تلاوت می شد و الهام می بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه میداشت .