وقتی از معیار ها سخن می گوییم، در درجه اول باید توجه داشته باشیم که اعضای اولیه خانواده، یک زن و یک مرد می باشند و هر دو عضو تشکیل دهنده هستند و بنابراین، هر دو باید در انتخاب یکدیگر کمال دقت را به کار برند و مخصوصاً از معیارها غفلت نورزند.
زن و مرد باید توجه داشته باشند که چه می خواهند و چرا می خواهند پیمانی را امضا کنند که برای آنها ایجاد تکلیف و مسؤولیت می کند و بسیاری از آزادی های آنها را از بین می برد!.
آنها باید به این حقیقت آگاه باشند که زندگی زناشویی برای هر یک از زوجین ایجاد حق می کند و خواه ناخواه باید در برابر حقوق متقابل یکدیگر تسلیم شوند و بپذیرند که در برابر هر حقى، وظیفه ای و در برابر هر وظیفه اى، حقی ایجاد می شود و ارزش انسان به وظیفه شناسی و ادای تکالیف است.
بنابراین، نه فقط مرد باید مواظب باشد که با امضای پیمان زناشویی به چه زنی حق می دهد و در برابر چه زنی موظف و مکلف می شود، بلکه زن نیز باید مواظب این جهت باشد و هیچ یکِ آنها گرفتار ظواهر فریبنده و جلوه های بی محتوا یا کم محتوا نشوند و با معیارهای مادى، خود را به دام مسؤولیت نیفکنند، بلکه به معیارهایی متکی شوند که ارزش تحمل مسؤولیت را داشته باشند.
زن و مرد، هر کدام به تنهایی همچون الکتریسیته مثبت و منفی هستند. نه الکتریسیته مثبت به تنهایی نورافکن و حرارت بخش و انرژی زاست و نه الکتریسیته منفى! اینها هنگامی نور می دهند و حرارت می بخشند و مولد انرژی هستند که یکدیگر را بیابند. اینها هر کدام به تنهایی بی موج و بی حرکتند و حتی نشانی از هستی خود به ما نمی دهند؛ اما همین که تلاقی کردند، آشکارا از هستی خود خبر می دهند و فواید بی شماری از خود ظاهر می سازند.
نشاط و فروغ زندگی و تموج انسانیت انسان، هنگامی تحقق می یابد که این دو، براساس نیازهای روحی و جسمی و میل ترکیبىِ طبیعىِ یکدیگر را بیابند و با تمام وجود مجذوب یکدیگر شوند.
بنابراین، چه ناآگاه زنان و مردانی که فقط بر ثروت یا جمال جسمانی تکیه می کنند و یا تنها اشباع و ارضای غریزه جنسی را در نظر می گیرند و به دست خود، خویشتن را از همه مزایای زندگی خانوادگی بی بهره و محروم می سازند!.
اینها فکر می کنند کامجویی بشر فقط به رنگ پوست و درهم و دینار تأمین می شود و دل بهانه جوی انسان با سرابی از این گونه امور، سیراب و اشباع می گردد!.
واقعیت این است که این گونه زنان و مردان، در حقیقت، خویشتن خویش را نشناخته و به عمق نیازهای وجودی خود پی نبرده اند و نه تنها جنس مخالف خود را کشف نکرده، بلکه خود را هم کشف نکرده اند!.
مولوی در اوایل مثنوى، در داستان شاه و کنیزک، نکته های لطیف و ظریفی آورده و نشان داده است که تجملات و زرق و برقِ کاخ شاهی و سیم و زر و جواهرِ قیمتی و نقش و نگارها، هیچ کدام نتوانسته است قلب بی قرار کنیزک را صید کند و در کمند عشق شاه بیندازد.
مادر یزید بن معاویه، زنی مسیحی و بیابان نشین بود که معاویه به خاطر زیبایی اش و با استفاده از نفوذ و قدرت خویش، او را از پدرش خواستگاری کرده و به همسری گرفته بود.
معاویه گمان کرده بود دختر ماهرویی که در هوای لطیف و آزاد و معتدل کوهستان ها و صحراهای سبز و خرم سوریه رشد کرده، در کاخ طاغوتی وی خود را کامیاب و سعادتمند می یابد و او را به عنوان یک همسر ایدآل می پذیرد و به او دل می بندد؛ اما معاویه هنگامی متوجه رؤیاهای پوچ خود شد که او را محزون و بی تاب دید و به او گفت: تو در سلطنتی بزرگ هستی و قدر آن را نمی دانى.
میسون بی درنگ، در پاسخ وی اشعاری سرود که ترجمه فارسی آنها، چنین است:.
خانه ای که در تنگنای آن، روح ها خفقان پیدا می کنند، پیش من از کاخی بلند، محبوب تر است.
پوشیدن لباس درشت و روشنی دیده، پیش من از پوشیدن لباس های شفاف محبوب تر است.
خوردن خشکه نانی در خانه ای شکسته، پیش من از خوردن گرده نان (تازه) محبوب تر است.
صدای بادهایی که از هر بیابانی می وزد، پیش من از آهنگ دف و چنگ، محبوب تر است.
سگی که در کنار من عوعو کند، پیش من از گربه ای که الفت می گیرد، محبوب تر است.
شتری که کینه توز و دشوار است، پیش من از استر رام محبوب تر است.
مردی کریم و لاغر اندام از عموزادگان، پیش من از مردی مقتدر و سختگیر محبوب تر است.(9).
میسون با اشاره ای می فهماند که زندگی کاخ نشینی و تشریفات عریض و طویل دربارى، او را خوشبخت نکرده، زیرا (قره العین) خود را نیافته است.
اصطلاح فارسی (قره العین) چشم روشنی است، لیکن در آن تعبیر عربى، لطفی نهفته است که در این تعبیر فارسى، آن لطف، نهفته نیست اگر چه بی لطف هم نیست.
قره العین، کسی است که چشم را به سوی خود می کشاند. انسان دلش می خواهد بیشتر به او نگاه کند و از دیدنش خسته نمی شود. شعر فارسی زیر، به همین حقیقت توجه دارد:.
نه آن چنان به تو مشغولم ای بهشتی روى!.
که یاد خویشتنم در ضمیر می آید.
ز دیدنت نتوانم،.
که:.
دیده، بر دوزم،.
اگر معاینه بینم که تیر می آید.
همسران ایدآل قره العین یکدیگرند، زیرا یکدیگر را بر حسب میل طبیعی و نیازهای اصیل و اساسی خویش یافته و مجذوب یکدیگر شده اند.
جالب این است که اسلام به این حقیقت توجه کامل داشته است. پیشوای عالی قدر اسلام فرمود:.
یکی از چیزهایی که مرد مسلمان را اصلاح می کند، این است که زنی داشته باشد که وقتی به او نگاه می کند، شادگردد و هنگامی که از خانه خارج می شود، شوهر را در قلب و در اعماق وجود خود حفظ کند و هرگاه به او دستوری می دهد، اطاعت کند.(10).
مسلماً قضیه یک بعدی نیست. زن هم نیاز به شوهری دارد که جایی در دل وی باز کند و به دیدنش شاد گردد؛ چگونه می شود متوقع بود که زن در غیاب شوهر، در کمند علاقه به او، حافظ خانه و ناموس و زندگی اش باشد، ولی آن شوهر، به اصطلاح (قره العین) وی نباشد!.
قره العین، همان کسی است که دیدنش موجب نشاط و شادی گردد. نه تنها زنان و شوهران باید قرّه العین یکدیگر باشند، بلکه فرزندان نیز برای پدران و مادران، و دوستان صمیمی برای یکدیگر و مرادها برای مریدها این چنینند.