مقدمه
ادبیات در طول تاریخ دستخوش تغییراتی قرار گرفت و پیامد آن به وجود آمدن تعدادی مکتب ادبی گردید . در کل مکتب های ادبی با بیان و اسلوب خاص خود سعی داشتند نگرش گروه هنرمند جامعه را به معرض نمایش بگذارند .
با تغییراتی که در جامعه به وجود می آمد هنرمند هم مسیر خاصی را پیش می گرفت تا بتواند در عرصه هنر باقی بماند .
عمده ترین مشکل پژوهش در این موضوع این است که نمی توان تعریفی خاص در یک یا دو جمله برای یک مکتب عنوان کرد . بنابراین سعی می کنم با ذکر تغییر و تحولات جامعه و متناسب با آن تغییراتی که در مکتب های ادبی به وجود آمد ، مخاطبین را با این مکتب ها آشنا کنم.
کلاسیسم
کلاسیس در لاتین به معنی طبقه، گروه و زیرمجموعه است و جدا از این ها مفهوم مدرسه و کلاس درس نیز در آن گنجانده شده است . بسیاری این مکتب را به گروه خاص جامعه یعنی درباریان مختص می دانند . گروهی که درس خوانده بودند و جزء طبقه مرفه جامعه بودند .
تاریخچه
این مکتب تقریباٌ بعد از ظهور اومانیسم پایه ریزی شد . اما چون شیوه هنرمندان تقلید از آثار یونانیان و رومیان باستان بود آغاز آن را قرن پنجم قبل از میلاد می دانند .
از قرن پنجم قبل از میلاد تا قرن پنجم بعد از میلاد آثاری که هنرمند از خود به جای می گذاشت از صافی امپراطوری رم و یونان می گذشت . در حقیقت این دوران قواعد خاصی داشت که نویسندگان و هنرمندان مجبور به پیروی از این قواعد بودند در این دوران هنوز جیزی به عنوان مکتب پا به عرصه وجود نگذاشته بود .
قرن پنجم بعد از میلاد مصادف بود با سقوط امپراطوری رم . پس از سقوط این امپراطوری در اروپا کشورهای مستقلی به وجود آمدند که هیچ هویتی نداشتند . این کشورهای جدید به علت نداشتن سنت ادبی خاص به ناچار به جاذبه های شگفت انگیز یونان سوق داد .
نکته دیگر در مورد ادبیات رم و یونان این است که ادبیاتشان پر از سلسله مراتب حکومت است . پادشاهانی که بعد از امپراطوری روم حکومت را به دست گرفتند نیاز به دستوراتی برای بر پا نگه داشتن حکومت داشتند . بنابراین ادیبان و نویسندگان تصمیم گرفتند سلسله مراتب حکومتی را وارد ادبیات کنند تا پادشاهان بتوانند با استفاده از آن حکومت را در دست بگیرند .
پس از سقوط امپراطوری کلیسا قدرت گرفت . هر چه قدرت کلیسا افزون می شد فشار آن نیز بر جامعه بیشتر می شد . آثار رم و یونان عاری از هر نوع تعصب مذهبی بود . بنابراین این عامل نویسنده را به آثار یونان و رم سوق می داد .
پس از ظهور مکتب اومانیسم این مسئله شدت بیشتری یافت . انسان که در گذشته تمام توجهش به آسمان بود و زمین برای او مظهر بلا و بدبختی بود ، در دیدگاه خود تجدید نظر کرد .
در حقیقت پس از ظهور اومانیسم یعنی قرن سیزدهم بود که مکتب کلاسیسم به وجود آمد . اومانیسم تقویت کننده عقل است و کلاسیسم مکتب عقل و یونان نیز وطن خردگرایان و اهالی فلسفه تعقلی همچون افلاطون است . با جمع شدن همه این عوامل کلاسیسم پا به عرصه وجود گذاشت .
به تبع این شرایط کلاسیسم ویژگی هایی پیدا کرد که به ذکر این ویژگی ها می پردازیم .
ویژگی ها
کلی نگری : همانطور که زمان و مکان مطلق است ، اخلاق و سیاست نیز مطلق گراست . کلاسیسم زمان را متوقف می داند . در آن از پویایی اجتماع و انسان خبری نیست . اجتماع در تکوین شخصیت فرد دخیل نمی باشد . بنابراین قهرمان داستان های کلاسیسم از زندگی واقعی خود دور افتاده اند و بیشتر به نمونه های کلی یا قراردادی شباهت دارند .
فرضیه کلاسیسم بر پایه اصل اجتماعی و مطلق انگاری وظیفه سلطنتی مبتنی بود که ما فوق منافع فردی قرار داشت .
تقلید از طبیعت : در تقلید از طبیعت نویسنده کلاسیسم معتقد است که حتی باید از نقوش در هم طبیعت ، جوهر هر چیز خوب را بیرون کشید . این اثر باید از زوائد و مطالب اضافی مجزا شود و به تنهایی خود نمایی کند . این نوع نگرش را در نقاشی هم می توان دید . برای مثال هنگام کشیدن نقاشی یک زن اگر زن صورت زیبایی داشته ولی قسمتی از بدن او مانند ساعد دستانش زیبا نبوده آن ساعد را با ساعد زیبایی عوض می کردند .
اخلاق : نکته ای که در تقلید از طبیعت متذکر شدم در اخلاق هم صادق است . هدف آن ها خدمت به اخلاق والای انسان است . هنرمند کلاسیک در مورد طبیعت انسان توجه به صفات پست او را در شأن نه نویسنده و نه خواننده نمی داند و علاقه مند به توصیف صفات عالی و جاودانه است . ارسطو هنر را تزکیه می دانست . نئو کلاسیست ها نیز هنر را بیان عقلی احکام اخلاقی می دانستند .
نگاه به گذشته : همانطور که در تاریخچه کلاسیسم ذکر شد عواملی مثل نبود سنت ادبی درخشان ، تشکیل حکومت های جدید بعد از سقوط امپراطوری روم، فشار و اختناق کلیسا ، شکل گیری اومانیسم و ... نگاه نویسنده را به اگذشته سوق داد . از طرفی کلاسیست ها معتقد بودند که چون قدما توانسته اند زیباترین مظاهر طبیعت را در آثارشان بیان کنند ، پس نویسندگان دنیای جاودانه ای را که در آثار قدماست جستجو می کنند .
پیروی از عقل : توجه به خرد را باید تأثیر فلسفه دکارت دانست نه افلاطون . چون افلاطون به تعادل میان خرد و احساس معتقد بود . بسیاری از منتقدان معتقدند که توجه به خرد ادبیات را از حالت ابداع و تخیل خارج می کند . ولک در پاسخ به این انتقاد ها این طور اظهار نظر می کند که این طرز منتقدین خطاست . چون توجه کلاسیست ها تبعیت از اسلوب پیشینیان یونان است . وی معتقد است که تأکید آنان بر قوای الهام و ابداع و تخیل بسیار آشکار است .
از دیگر ویژگی های کلاسیسم می توان وضوح ، ایجاز ، حقیقت نمایی ، نزاکت ادبی و بالاخره رعایت وحدت ها را نام برد .
در کل کلاسیسم به دنبال شیوه نوشتن یا نقاشی کردنی بود که مشخصاتش زیبایی ، آرامش ، ذوق ، خویشتن داری ، نظم و وضوح باشد . در این دوران نقش انسان توضیح نظم جهانی بود که خداون خالق آن بود و به خودی خود وجود داشت .
ایجاز و اختصار بیش از حد و خرد و نزاکت نشان می دهد که هم نویسنده و هم خواننده مردمانی در سطح بالا و مهذب و درس خوانده هستند.