مقدمه
عصر ما از نظر دینی و مذهبی - خصوصا برای طبقه جوان - عصر اضطراب و دودلی و بحران است . مقتضیات عصر و زمان ، یک سلسله تردیدها و سؤالها بوجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است
آیا باید از این شک و تردیدها و پرس وجودها - که گاهی به حد افراط میرسد متأسف و ناراحت بود ؟ به عقیده من هیچگونه ناراحتی ندارد . شک ، مقدمه یقین ، پرسش ، مقدمه وصول ، و اضطراب ، مقدمه آرامش است . شک ، معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است . اسلام که اینهمه دعوت به تفکر و ایقان میکند ، بطور ضمنی میفهماند که حالت اولیه بشر ، جهل و شک و تردید است و با تفکر و اندیشه صحیح باید به سر منزل ایقان و اطمینان برسد .
یکی از حکما میگوید : " فائده گفتار ما را همین بس که تو را به شک و تردید میاندازد تا در جستجوی تحقیق و ایقان برآئی .
شک ، نا آرامی است ، اما هر آرامشی بر این نا آرامی ترجیح ندارد حیوان شک نمیکند ، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است ؟ ! آن نوع آرامش ، آرامش پائین شک است ، بر خلاف آرامش اهل ایقان که بالای شک است
بگذریم از افراد معدود مؤید من عند الله ، دیگر اهل ایقان ، از منزل شک و تردید گذاشته اند تا به مقصد ایمان و ایقان رسیدهاند .
پس صرف اینکه عصر ما عصر شک است نباید دلیل بر انحطاط و انحراف زمانی ما تلقی شود . مسلما این نوع از شک ، از آرامشهای ساده لوحانهای که بسیار دیده میشود پائین تر نیست
آنچه میتواند مایه تأسف باشد این است که شک یک فرد ، او را به سوی تحقیق نراند ، و یا شکوک اجتماعی ، افرادی را بر نیانگیزد که پاسخگوی نیازهای اجتماع در این زمینه بوده باشند
این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته ، مقاله یا کتاب نوشتهام ، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشکلات و پاسخگوئی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است
نوشتههای این بنده ، برخی فلسفی ، برخی اجتماعی ، برخی اخلاقی ، برخی فقهی و برخی تاریخی است . با اینکه موضوعات این نوشتهها کاملا با یکدیگر مغایر است ، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است . حقایق این دین تدریجا در نظر مردم ، واژگونه شده است ، و علت اساسی گریز گروهی از مردم ، تعلیمات غلطی است که به این نام داده میشود . این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه میبیند . هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف ، و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر ، سبب شده که اندیشههای اسلامی در زمینههای مختلف ، از اصول گرفته تا فروع ، مورد هجوم و حمله قرار گیرد . بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید
همچنانکه در برخی از نوشتههای خود یادآور شدهام ، انتشارات مذهبی ما از نظر نظم ، وضع نامطلوبی دارد . بگذریم از آثار و نوشتههائی که اساسا مضر و مایه بی آبروئی است ، آثار و نوشتههای مفید و سودمند ما نیز با برآورد قبلی نیست ، یعنی بر اساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها صورت نگرفته است ، هر کسی به سلیقه خود آنچه را مفید میداند مینویسد و منتشر میکند ، بسی مسائل ضروری و لازم که یک کتاب هم در باره آنها نوشته نشده است و بسی موضوعات که بیش از حد لازم کتابهائی در باره آنها نوشته شده است و هی پشت سر هم نوشته میشود
از این نظر ، مانند کشوری هستیم که اقتصادش پایه اجتماعی ندارد ، هر کسی به سلیقه خود هر چه میخواهد تولید میکند و یا از خارج وارد مینماید ، بدون آنکه یک نیروی حسابگر ، آنها را رهبری کند و میزان تولید کالا یا وارد کردن کالا را بر طبق احتیاجات ضروری کشور ، تحت کنترل در آورد . به عبارت دیگر همه چیز به دست " تصادف " سپرده شده است . بدیهی است که در چنین وضعی برخی کالاها بیش از حد لزوم و تقاضا عرضه میشود و بی مصرف میماند و برخی کالاها به هیچ وجه در بازار یافت نمیشود .
اینکه راه علاج چیست ؟ ساده است . هسته اولی این کار اصلاحی را همکاری و همفکری گروهی از اهل تألیف و تصنیف و مطالعه میتواند بوجود آورد .
ولی متأسفانه غالبا ما آنچنان شیفته و عاشق سلیقه خود هستیم که هر کدام فکر میکنیم تنها راه صحیح همان است که خود ما یافتهایم . من گاهی به برخی از اهل تألیف ، این پیشنهاد را عرضه کردهام ، اما آنها به جای استقبال ، رنجیده و این را نوعی تخطئه سلیقه خود تلقی کردهاند
این بنده هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره آنها قلمفرسائی کرده است لازم ترین موضوعات بوده است ، تنها چیزی که ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل ، تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی " عقده گشائی " کند و حتی الامکان حقایق اسلامی را آنچنانکه هست ارائه دهد ، فرضا نمیتواند جلوی انحرافات عملی را بگیرد ، باری حتی الامکان با انحرافات فکری مبارزه نماید و مخصوصا مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است روشن کند ، و در این جهت " الا هم فالاهم " را لا اقل به تشخیص خود - رعایت کرده است.
در سه چهار سال اخیر ، قسمت زیادی از وقت خود را صرف مسائل اسلامی مربوط به زن و حقوق زن کردم ، بسیاری از آنها به صورت سلسله مقالات در برخی جرائد و مجلات و یا به صورت کتاب منتشر شد . از اینرو وقت خودم را صرف این کار کردم که احساس کردم جریان ، تنها این نیست که عملا انحرافاتی در این زمینه پدید آمده است ، جریان این است که گروهی در سخنرانیها ، در سر کلاس مدارس ، و در کتابها و مقالات خود ، نظر اسلام را درباره حقوق و حدود وظایف زن به صورت غلطی طرح میکنند و به مصداق " خود میکشی و خود تعزیه میخوانی " همانها را وسیله تبلیغ علیه اسلام قرار میدهند و متأسفانه توده اجتماع مسلمان ما با منطق اسلام در این موضوعات - مانند بسیاری از موضوعات دیگر به هیچوجه آشنا نیست .
لهذا با کمال تأسف افراد زیادی را اعم از زن و مرد نسبت به اسلام ، بدبین ساختهاند . این بود که لازم دانستم منطق اسلام را در این زمینه روشن کنم تا بدانند نه تنها نتوان ایرادی بر منطق اسلام گرفت ، بلکه منطق مستدل و پولادین اسلام در باره زن و حقوق زن و حدود و وظائف زن بهترین دلیل بر اصالت و حقانیت و جنبه فوق بشری آن است
همچنانکه در مقدمه چاپ اول یادآور شدم ، مطالب این کتاب تدوین یافته و تفصیل داده شده چند سخنرانی است که در مؤسسه اسلامی حسینیه ارشاد ایراد شده است . البته آنچه به صورت سخنرانی ایراد میشود لااقل سخنرانیهای من اینچنین است - قابل چاپ شدن نیست مگر اینکه از نو دستکاری شود . به علاوه وقتی که بنا است چاپ شود نمیتوان به مطالبی که به صورت سخنرانی ادا شده قناعت کرد . این بود که هم در چاپ اول و هم در چاپ دوم ، مجددا بحث را مورد مطالعه قرار دادم و مطالب زیادی بر اصل افزودم .
در چاپ دوم در حدود یک پنجم بر مطالب چاپ اول افزوده شد ، به علاوه اصلاحاتی لفظی و تغییراتی از لحاظ نظم و ترتیب مطالب به عمل آمد . از اینرو این کتاب در این چاپ با چهره نسبتا تغییر یافتهای منتشر میشود
آنچه در باره مباحث این کتاب میتوانم بگویم این است که همه ، مباحثی " انتخاب شده " است ، هیچیک بطور تصادف و به موجب علل اتفاقی طرح نشده است . اینها مسائلی است که فراوان از طرف گروههای مختلف ، بالخصوص طبقه جوان ، با من در میان گذاشته میشود . آنچه در این کتاب آوردهام در حقیقت یک پاسخ عمومی است به همه کسانی که مکرر در این زمینه از من پرسشهائی کرده و میکنند . فراوانی پرسشها در حدی است که لازم آمد پاسخ عمومی تهیه شود .