یکی از عناصر هوش عاطفی، تفکر مثبت است. در مورد رابطه ی میان خوشبینی و بهداشت روانی، پژوهش هایی انجام گرفته است. خوشبینی به این اعتقاد اطلاق می شود که در زندگی یک فرد عموماً امور خوب (در مقابل امور بد) اتفاق می افتد. خوشبینی موجب حرکت به سوی هدف ، و بدبینی ، موجب دور شدن فرد از هدف می شود. خوشبینی در کنار آمدن با استرس ، نقش واسطه ای مهمی دارد. زمانی که افراد سعی دارند با استرس به صورت یک مسئله مقابله کنند، خوشبینی بیشتری در مورد حل مشکل خود دارند. افراد خوشبین از شیوه های مقابله ای فعال استفاده می کنند. تحقیقاتی که در مورد رابطه ی بین روان رنجور( معادل Psychoneurosis , neurosis که به ناراحتی روانی در حالت عصبی اطلاق می شود ) گرایی و حالات عاطفی مثل اضطراب، افسردگی، خشم، نفرت و حقارت انجام شده است، نشان می دهند که این حالت های عاطفی منجر به ایجاد دیدی منفی نسبت به دنیا و خود فرد می شود. همچنین میان رضایت شغلی و رضایت زناشویی و استرس و تعارض احساس شده توسط فرد رابطه وجود دارد. در بین افرادی که دچار حالات هیجانی منفی اند، گزارش های زیادی در مورد شکایت جسمانی وجود دارد .
پژوهش هایی در مورد بازداری فکر ( یعنی سعی در فکر نکردن به بعضی مسائل ، هیجانات و ... ) و تأثیر آن بر سلامت روان انجام گرفته است که نتایج آنها نشان می دهد بازداری، موجب افزایش فکر کردن در مورد مسائل بازداری شده می شود. یک احساس یا هیجان بازداری شده نسبت به حالت بیان آزاد، بیشتر تحریک کننده است. از این دیدگاه بازداری افکار مهیّج می تواند مسئول ادامه یافتن واکنش های هیجانی ناخواسته باشد. بازداری فکر ممکن است بخش ضروری ایجاد فوییا (هراس)، وحشت زدگی و اضطراب نامتناسب باشد. بازداری هیجانی ( چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) در سلامت روانی مؤثر است. استفاده از حمایت های اجتماعی و سطوح منطقی تنظیم هیجانی عموماً برای سلامت روانی فرد ، مفید و مثبت است. تلاش برای سرگرمی، وقفه یا انکار هیجان ها موجب تشویش درونی و تعارض می شود و بهداشت روانی فرد را به خطر می اندازد.
بنابراین وجود فضای آزاد در خانواده برای بیان احساسات و هیجانات و بیان افکار، موجب افزایش سلامت روان می شود، زیرا بازداری های دراز مدت موجب گسترش بیماری های روان – تنی (1) می شود . تحقیقات نشان داده است که نوشتن تجارب دردناک در طول درمان، بر سطح سیستم ایمنی، سطح فشار خون و اندوه ذهنی افراد، مؤثر است.
شاید قانع کننده ترین داده ها در مورد اهمیت عواطف، از تحقیقات گسترده و عمیقی که بر روی چند هزار نفر مرد و زن انجام گرفته است، حاصل شده باشد. نتیجه ی این بررسی ها با قاطعیت تأیید می کند که عواطف نگران کننده تا اندازه ای برای سلامت بدن مضرند. کسانی که دچار نگرانی مزمن ، دوره های طولانی مدت غم و اندوه ، بدبینی، تنش مداوم ، یا تنفر و کینه توزی دائم و سوء ظن شدید هستند ، دو برابر افراد عادی در معرض ابتلا به بیماری هایی مثل آسم ، درد مفاصل ، سردرد ، زخم دستگاه گوارش و بیمارهای قلبی قرار دارند. خطر عواطف منفی برای این نوع بیماری ها ، مثل خطر سیگار کشیدن یا کلسترول بالا برای بیماران قلبی است.
این تحقیق آماری هیچ گونه شکی باقی نمی گذارد که هر کس دارای عواطف مزمن و وخیمی که بر شمردیم باشد، مستعد ابتلا به بیماری است. نگرانی و اضطراب – گرفتاری ناشی از فشارهای زندگی – شاید احساسی است که بیشترین شواهد علمی در مورد ارتباط آن با بروز بیماری وجود دارد.
به نظر می رسد کیفیت روابط با دیگران به همان اندازه ی کمیت آن ها، برای مقاومت در برابر فشارهای روحی مهم است. روابط منفی ، عواقب خاص خود را در پی دارد. برای مثال بحث و جدل های زناشویی ، بر روی دستگاه ایمنی بدن تأثیر منفی بر جای می گذارد. تحقیقی که بر روی دانشجویان هم اتاق در یک کالج صورت گرفت، نشان داد هر قدر آنها بیشتر از همدیگر متنفر بودند، بیشتر در مقابل سرماخوردگی و آنفلوانزا حساسیت داشتند و بیشتر به پزشک مراجعه می کردند.
جان کاسپیو، روان شناس دانشگاه اوهایو که تحقیق فوق را انجام داده است می گوید: « آدم هایی که در زندگی روزمره با آنها نشست و برخاست می کنید، نقش مهمی در سلامت شما ایفا می کنند و هر قدر این روابط معنی دارتر باشد، تأثیر آنها بیشتر خواهد بود.»