هوش عاطفی
مقدمه
امروزه روانشناسان علاوه بر توجهی که به تفاوت افراد از لحاظ هوش علمی دارند، هوش عاطفی را نیز به عنوان یک تفاوت عمده بین شخصیت های مختلف قلمداد میکنند. بطوری که افراد مختلف ممکن است از لحاظ میزان بهره هوشی عاطفی متفاوت از یکدیگر باشند و این تفاوت به شیوههای گوناگون در زندگی آنها نمود پیدا کند. کارکردها و عملکردهای افراد به دلیل داشتن درجه هوش عاطفی متفاوت بوده و کل زندگی آنها را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
هوش عاطفی چیست؟
هوش عاطفی ، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیبهای زندگی را نشان میدهد. به عبارتی هوش عاطفی مجموعهای ازخصوصیات شخصیتی است که در سرنوشت و سبک زندگی فرد موثر است. این خصوصیات شخصیتی موجب میشود که فرد از شیوههای مناسب برای گذران زندگی و مراحل آن استفاده میکند. این افراد رضایت از زندگی بیشتری دارند، شادابتر هستند.
ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار میکنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند. از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردار هستند. دلسوز و پرملاحظه هستند. مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند. با خود راحت هستند و بیشتر از افراد دیگر پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند.
هوش عاطفی و هوش علمی یا (IR)
میزان بهره هوشی افراد نمیتواند نشانگر زندگی آنها و میزان رضایت آنها از زندگی باشد. بطوری که نمیتوان گفت افرادی که از IR بالاتری بهرهمند هستند حتی در زمینه روابط اجتماعی ، زندگی عاطفی و... نیز عملکرد بهتری دارند. بنابراین IR بالا و به تبع آن تحصیلات بالا و موقعیت شغلی خوب نمیتواند موفقیت فرد را در زندگی تضمین کند، مگر اینکه فرد از لحاظ هوش عاطفی نیز نمره بالاتری کسب کند.
بهره هوشی یا IR افراد هیچگونه اطلاعی در این باره نمیدهد که افراد در فراز و نشیب زندگی چگونه عمل خواهند کرد و مساله همین جاست. هوش و استعداد تحصیلی هیچگونه آمادگی و مهارتی برای جدال با ناملایمات زندگی یا استفاده از فرصتهای مطلوب به دست نمیدهد. با این حال در مدارس و دوره های آموزشی با اینکه هدف فراهم ساختن آمادگی فردبرای ورود به زندگی موفق و رضایت بخش است تاکید علاوه هوشی علمی است تا هوش عاطفی.
احساسات و عواطف انسان نیز همچون عملکرد منطقی فرد در مسائل هوشی دارای اصول و فنونی است که افراد مختلف از این لحاظ با یکدیگر تفاوت دارند. همانگونه که دو فرد ممکن است در یک مساله هوشی عملکردهای متفاوت داشته باشند، از لحاظ هوش عاطفی نیز با یکدیگر تفاوت دارند. تفاوت آنها در هوش عاطفی مواجه با مسائل زندگی عملکردهای متفاوتی را در آنها موجب خواهد شد.
هوش عاطفی و شناخت احساسات خود
خودآگاهی و شناسائی نوع و شدت احساسات خود بخش مهمی از هوش عاطفی است. فردی که احساسات خود را به راحتی شناسایی میکند، واکنش سریعتری در برخورد با مسائل دارد. به عبارتی قدم اول در ارائه و استفاده از راهکارها برای مسائل زندگی شناسایی احساسات است. در اغلب مسائل زندگی احساسات و عواطف ما دخیل هستند. بنابراین هوش عاطفی عمدتا با این مسائل درگیر است. و بخشی از آن که شناسایی نوع و شدت احساسات را بر عهده دارد، اولین مراحل را برای آماده شدن فرد برای اجرای مراحل بعدی طی میکند. تا زمانیکه فرد با تاخیر و با مشکل از احساسات خود سر در میآورد، امکان اداره و کنترل این احساسات نیز در او با تاخیر همراه خواهد بود. سرعت عمل در اجرای این مراحل بالا بودن هوش عاطفی فرد را نشان میدهد.
هوش عاطفی و کنترل احساسات
افرادی که هوش عاطفی بالاتری دارند، راحتتر از دیگر افراد احساسات خود را کنترل میکنند. قدرت بیشتری برای تحت اختیار درآوردن عواطف خود دارند و اجازه نمیدهند عواطف آنها بیش از حد لازم و در سطح افراطی عمل کند یا پسروی عاطفی داشته باشند. آنها برای کنترل احساسات خود شگردها و مهارتهای زیادی را میدانند و در اکثر موارد با سرعت عمل از این مهارتها و شگردها استفاده میکنند. آنها را به راحتی خشم خود را کنترل کرده و آنرا در مسیر درست برای تخلیه و رسیدن به نتیجه مناسب هدایت میکند. زود و نابهنگام مضطرب نمیشوند و در این موارد میدانند که چگونه باید آرامش خود را حفظ کنند.
هوش عاطفی و شناخت احساس دیگران
افرادی که از هوش عاطفی بالایی برخوردارند، علاوه بر اینکه احساسات خود را به خوبی میشناسند در شناخت احساسات دیگران نیز عملکرد خوبی دارند. این مهارت موجب میشود که فرد بتواند دیدگاه و نظر افراد دیگر را از لحاظ احساسی درک کند و به عبارتی بتواند خود را به جای او بگذارد. داشتن چنین مهارتی موجب میشود که فرد بتواند روابط خود را به بهترین وجهی اداره کرده و سازمان دهد.
هوش عاطفی و روابط اجتماعی
افرادی که از هوش عاطفی بالاتری برخوردارند، از لحاظ روابط اجتماعی بسیار موفق هستند. آنها به راحتی روابط خود را برقرار می کنند، میتوانند با مهارتهایی که دارند، این روابط را حفظ کرده و تحکیم بخشند. آنها در روابط خود راحت، فاقد اضطراب و خونگرم عمل میکنند و دیگران را نیز به راحتی میپذیرند. افراد دیگر در ارتباط با این افراد احساس راحتی و آرامش میکنند و معمولا تمایل بیشتری برای ادامه ارتباط با این افراد دارند. در حالی که افرادی که دارای هوش عاطفی پائینتری هستند، در روابط ، سرد و خشک ارزیابی میشوند و اغلب روابط آنها در همان مراحل اولیه با شکست مواجه میشود.
سخن آخر
هوش عاطفی کاربردهای زیادی برای رضایت بخشتر کردن زندگی افراد دارد. بطوری که تحقیقات نشان میدهد رضایت از زندگی در افراد با هوش عاطفی بالا بیشتر است. هوش عاطفی پائین در اغلب موارد ریشه اصلی مشکلاتی است که برای فرد پیش میآید. ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی ، پیوند زناشوئی مناسب ، سلامت روانی در معرض خطر و... از جمله این مشکلات هستند.