هرودت مورخ قدیم در کتاب خود بیست استان ( خشتره ) برای شاهنشاهی هخامنشی بر شمرد و مالیات هر یک را نیز ذکر کرده است .
به اختصار به چند مورد اشاره شده است :
استان اول : مشتمل بر مردم ایرانیان LONIENS ما گنت های آسیایی MAGNETS اِلیان FOLIENS کاریان ، لی کیان ، پامفی لیان بود این ایالت یک منطقۀ مالیاتی را تشکیل می داد و مردم آن هر سال چهار صد تالان نقره می پرداختند
استان دوم : استان مشتمل بر مردم می سیان ، لی دیان ، لاسونیان ، کابالیان ، هی گنیان ، HYCENNES مالیات این ایالت 500 تالان بود .
استان سوم : استان که از مردم هلس پونت به طرف راست این تنگۀ که مشتمل بر این مردمان بود : فیگیها ، تراکیهای آسیائی ، پافلاگونیها ، کاپادوکیان ، ماریاندنییان ، سریانی ها ، انیان 360 تالان می پرداختند . باید دانست که مردم آخری سریانی نبودند ولی یونانیان آنان را چنین می نامیدند .
استان چهارم : استان تنها سرزمین کیلیکیه بود و مالیات آن نیز 500 تالان نقره می شد .
و به علاوه میبایستی به تعداد روزهای سال 360 اسب بدهند . از این مبلغ 140 تالان صرف نگهداری سواره نظام محل می گردید و باقی آن به خزانه داریوش می رفت .
استان پنجم : استان از شهر سدیه در حدود کیلیکیه و سوریه و تا مصر به استثنای اراضی عرب نشین امتداد می یافت و 350 تالان می پرداختند . این ایالت با بودن فنقیقه ثروتمند در جزء آن به نیسه کمتر می دادند . شاید از این جهت بود که فنقیقی ها در مواقع لزوم نیروی دریایی خود را در اختیار دولت ایران می گذاشتند .
قدیانی ، عباس ، تاریخ فرهنگ و تمدن ایران ، انتشارات بی جا ، « ناشر معلوم نیست » ، چاپ اول و دوم ، تابستان ، و پائیز 1384 ، ص 44 کتابخانه شهید مفتح ایذه
ساتراپ و ساتراپی ها
داریوش به منظور اعمال حاکمیت مطلق خود از اختیاراتی که ساتراپ ها در زمان کوروش داشتند،کاست.داریوش همچنین برای اینکه ساتراپ ها را کاملا در اختیار خود داشته باشد مسئولان که سمت معاونت ساتراپ را بر عهده داشتند در حقیقت چشم و گوش پنهان شاه بودند و نهانی و مرتب رویدادهای حوزه های ماموریت خود و ساتراپ را به شاه گزارش می کردند.یکی دیگر از شیوه های کنترل ساتراپ ها این بود که داریوش را هرازگاهی بازرسانی را به ساتراپی های خود می فرستاد. این بازرسان کسانی بودند که از عهده کنجکاوی در کارهای نیرومندترین ساتراپ ها نیز بر می آمدند و هر ساتراپ منطقه ای را به وسعت چند فرمانداری زیر نظر داشت.اگر به نوشته کتاب استر اعتماد کنیم از حبشه تا هند به 127 اصطلاح تقسیم می شده است.فرمانداری به فارسی باستان «رتَرَگه» تقریبا به معنی ناظر- نامیده می شود.هر فرمانداری خود به 7 ناحیه تقسیم می شد از وادی حمات در مصر چند نبشته هیروگلیف به دست آمده است که در بررسی آن در می یابیم که اعضای یک خانواده در حدود 51 سال پیاپی در اینجا فرماندار بوده اند.
رجبی،پرویز.هزارۀ گمشده،جلد سوم،انتشارات توس،«ناشر معلوم نیست»،چاپ:حیدری،چاپ نخست:بهار1381،ص288،کتابخانه شهید مفتح ایذه
شهرسازی و معماری هخامنشیان
از معماری و خانه سازی پارتیان تاکنون در نجد ایران نمونه ای به دست نیامده اما از بقایای که در ایالات غربی کشور به جا مانده می توان تصویری درست از آن در ذهن ایجاد کرد معماری مزبور،مانند عهد هخامنشی دارای دو طرح است طرح اول شامل سرایی است دارای حیاط،این طرح از آن بین النهرین است چنان دردورا-اورپوس یا قصر داریوش در شوش دیده می شود.به عکس در آشور(ش80)هتره(3)و فیروزآباد طرح ایرانی که صورت کلاسیک داشته است.شامل سرایی است با ایوان این طرح از طرف ساسانیان بسیار رواج یافت و علاوه بر آن تا عصر ما نیز در معماری ایران پایدار مانده است طرح مزبور در عهد پارتیان به شکل سه اتاق در آمده که قسمت مرکزی،عریض تر از جناحین بود کاخ تیسفون با بعضی تغییرات به طرح اخیر متعلق است.استعمال مواد بنّا نیز متغیر است.
گریشمن،رومن.ایران از آغاز تا اسلام،ترجمه:محمد معین،ناشر:دنیای کتاب،«بی جا»،«بی تا»،چاپ پیک ایران،نوبت پنجم،سال84،ص354و355 .کتابخانه شهید مصطفی خمینی
ساتراپی و رعایا(ایالات و کنترل مرکزی)
کل سرزمین امپراتوری ایران به ایالاتی تقسیم می شد که آنها را معمولا «ساتراپی» از کلمه پارسی باستان «خشچپاون» یا [خشرپاون] به معنای «حافظ قلمرو پادشاهی» می نامیدند.والیان و استانداران- این ساتراپی ها را ساتراپ می گفتند.اما این واژه همیشه دقیق نیست.چون آن را می توان برای والیان کم قدرت تر نیز به کار برد و نویسندگان یونانی نیز در مناسب های از مقامات عالی پیرامون امور شاه یا این عنوان نام برده اند.با این حال الگوی کلی ساتراپی ها کاملا روشن است،اگرچه تردیدهایی در مورد مرزهای دقیق آنها وجود دارد.در مورد آسیای مرکزی بدین ترتیب تک تک نواحی مختلف شاهنشاهی هخامنشی در ساختار سیاسی واحدی گرد آمدند و الگوی ساتراپی نوعی وحدت و یکپارچگی اداری ایجاد می کرد.و به موازات این امر هر منطقه از نوع حاکمیت و درجه و ماهیت وابستگی اش و به دولت مرکزی تفاوت هایی ایجاد می کرد.مثلا گله داران رشته کوه های زاگرس هرگز به هیچ یک از استان های ایران نپیوستند و با حاکمان نظام حکومتی یکپارچه نشدند!