کودتا چیست ؟ + معروفترین کودتا های تاریخ
کودتا اقدام توطئه آمیز، غافلگیرکننده و غالبا قهرآمیز گروهی با هدف سرنگونی دولت و چنگاندازی بر نهادهای اصلی حکومت است.
نوجه: انتشار این مطلب تنها به جهت اطلاعات عمومی و بیان وقایع تاریخی می باشد و هدف خاصی را دنبال نمی کند.
کودتا بر خلاف انقلاب، معمولا هدف درهمشکستن ساختارهای سیاسی و اجتماعی را دنبال نمیکند، بلکه صرفا در پی آن است که در راس هرم قدرت سیاسی، جابهجایی ایجاد کند و در صورت لزوم، خط مشی دولت را تغییر دهد. کودتا غالبا در کشورهای غیردمکراتیک یا نیمهدمکراتیک صورت میگیرد و روشی فراقانونی برای جایگزین کردن رهبری سیاسی است.
کودتاگران غالبا محافلی از نیروهای سیاسی حاکم و بدون پایگاه گستردهی مردمی هستند که با یاری افسران بلندپایهی ارتش یا رهبران سازمانهای شبهنظامی، اقدام خود را عملی میسازند. این مورد زمانی پیش میآید که دولت یا قوهی مجریه، عملا پارلمان یا قوهی قانونگذاری را از کار میاندازد. در پی آن معمولا دولتی نظامی یا شبهنظامی و رژیمی اقتدارگرا بر سر کار میآید.
کودتا واژهای فرانسوی است. در برخی از زبانهای اروپایی مانند فرانسوی و آلمانی، دو مفهوم برای توصیف اقدامات کودتایی مختلف وجود دارد. یکی بیانگر کودتاهایی است که با کمک نیروهایی از درون حکومت صورت میگیرند ( coup d´État = Staatsstreich). و دیگری مفهومی برای کودتاهایی که صرفا بر نیروهای بیرون از حکومت مانند ارتش استوار هستند (le putsch = Der Putsch). این تفکیک مفهومی در زبان فارسی وجود ندارد.
واژهی کودتا معمولا زمانی به کار برده میشود که اقدام کودتایی با موفقیت همراه باشد. در غیر این صورت از «تلاش برای کودتا» سخن گفته میشود.
نقش ارتش در کودتا
ارتشها در جهان از سنت دیرینهتری نسبت به دولتهای ملی برخوردارند. وظیفهی ارتش مدرن، دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها تعریف شده است. ترکیب طبقاتی ارتش میتواند در گرایش آن به سوی دخالت در امور سیاسی نقش بازی کند.
ارتش مدرن از آن جهت که نهادی سازمانیافته، منضبط و دارای ساز و برگ نظامی است، معمولا در کودتاها نقشی درجه اول بازی میکند. بدون شرکت یا پشتیبانی نیروهای نظامی و شبهنظامی، شانس موفقیت کودتاگران برای به چنگ آوردن قدرت سیاسی بسیار کاهش مییابد.
بزرگی و قدرتمندی ارتشها، سنت آنها در اقدامات کودتایی، شکست در جنگها و ناکامی دولتهای غیرنظامی برای چیرگی بر بحرانهای ملی، عواملی هستند که میتوانند ارتشها را به سوی اقدامات کودتایی سوق دهند.
در شماری از کشورها، ارتش پس از کودتا، قدرت را به نیروهای غیرنظامی واگذار و خود از شرکت مستقیم در فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کرده است. ولی نمونههایی هم در نیمهی دوم سدهی بیستم وجود دارد که در آن ارتشها پس از کودتا، تا مدتها اختیارات خود را برای تاثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی حفظ کردهاند، مانند کودتاهای ترکیه و برزیل و شیلی.
پس از جنگ جهانی دوم و ایجاد جهان دوقطبی، در دورهی جنگ سرد، کودتاهایی به کمک افسران جوان ملیگرا یا چپ صورت گرفت که بعدها نام انقلاب بر اقدامات خود گذاشتند، مانند نمونههای مصر، لیبی و افغانستان. این کودتاها از سوی کشورهای بلوک شرق پشتیبانی میشدند.
بر خلاف آن، کودتاهایی نیز برای سرنگون ساختن حکومتهای ملی یا چپگرا به وقوع پیوست که با پشتیبانی کشورهای غربی همراه بود.
معروفترین کودتاهای تاریخ
اقدامات توطئهآمیز برای براندازی حکومتها، در همهی دورههای تاریخی وجود داشته است. ولی «کودتا» به عنوان مفهومی مدرن، با مفهوم دولت ملی پیوند خورده است.
در زیر نگاهی داریم به شماری از مهمترین کودتاهای تاریخ عصر جدید، که نخستین نمونه آنها به رویدادهای پس از انقلاب کبیر فرانسه باز میگردد. این کودتاها صرفا از منظر دامنهی تاثیر و برد آنها بر سرنوشت یک کشور گزینش شدهاند و برای معرفی آنها سنجهی دیگری در نظر گرفته نشده است.
در شماری از کشورها مانند همسایهی ما ترکیه، تا کنون سه کودتای نظامی انجام گرفته که در این نوشته به دو کودتا اشاره شده است. همچنین هستند کشورهایی در آمریکای لاتین، مانند بولیوی یا آرژانتین، که دارای سنت کودتایی بسیار نیرومندی هستند. معروف است که زمانی دربارهی کودتاهای کشورهای آمریکای لاتین به طنز میگفتند: هر ژنرالی صبح زودتر از خواب برخیزد، قدرت را با کودتا قبضه میکند. ولی این نوشته نمیتوانست به همهی این کودتاها بپردازد.
کودتای ناپلئون بناپارت
نخستین کودتای دوران جدید، به سال ۱۷۹۹ در فرانسه بازمیگردد و به کودتای «هجدهم برومر» معروف است. انقلاب فرانسه که جدایی دین از دولت را به کرسی نشاند، تقویم مسیحی گرگوری را ملغی کرد و تقویم انقلاب فرانسه یا تقویم جمهوری را جایگزین آن ساخت. «برومر» یکی از ماههای تقویم تازه بود و هجدهم برومر برابر است با نهم نوامبر تقویم گرگوری.
این کودتا را نقطهی پایانی بر انقلاب فرانسه و آغاز حکومت فردی ناپلئون بناپارت میدانند. در سال ۱۷۹۹ دولت انقلاب با مشکلات پرشمار اقتصادی و نظامی روبرو بود. خطر کودتای هواداران سلطنت و ژاکوبنهای نو افزایش یافته بود. امانوئل ژوزف سیس، یکی از اعضای هیئت رییسهی دولت انقلاب، اعلام کرد که فرانسه به «شمشیر برندهای» نیازمند است. او خواهان مرد قدرتمندی بود که ولو با قهر، نظام جمهوری را در فرانسه تثبیت کند.
ناپلئون بناپارت
بازگشت ژنرال ناپلئون از مصر، چنین امکانی را فراهم ساخت. در هجدهم برومر سال ۱۷۹۹ مجلس ملی به بهانهی کودتای ژاکوبنهای نو، به قصر سنکلود در حومهی پاریس نقل مکان کرد. مخالفان ناپلئون از هیئت رییسه کنار گذاشته شدند و امنیت پاریس به ناپلئون و سپاه او محول شد.
در تاریخ نوزدهم برومر، دولت انقلاب عملا بدون رهبری بود. اعضای هیئت رییسه یا بازداشت یا برکنار شده بودند. سربازان ناپلئون قصر سنکلود را محاصره کردند. نمایندگان مجلس ملی با تغییر قانون اساسی و تفویض قدرت به ناپلئون مخالف بودند. سخنرانی ناپلئون در برابر نمایندگان شورای پانصدنفره با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» ناموفق ماند.
لویی بناپارت، برادر ناپلئون که عضو شورای رهبری هیئت پانصد نفره بود، به یاری او آمد و به سربازان اطلاع داد که ناپلئون به مرگ تهدید شده است. سربازان وارد قصر شدند و نمایندگان را بیرون راندند. سرانجام زیر فشار نظامیان، شماری از نمایندگان با تغییر قانون اساسی موافقت کردند. دولتی موقت به رهبری سه کنسول تشکیل شد که ناپلئون نیز جزو آنان بود. بعدها با تغییرات تازهای که در قانون اساسی ایجاد شد، ناپلئون بناپارت به کنسول اول تبدیل شد و سرانجام توانست حکومت فردی خود را تحمیل کند.
کودتای هیتلر
در سال ۱۹۲۳ در ایالت بایرن (باواریا) آلمان تلاشی برای کودتا علیه جمهوری وایمار صورت گرفت که سرانجام ناکام ماند. این کودتا به کودتای آدولف هیتلر و اریش لودندورف معروف است که دو تن از رهبران حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان بودند.
در آن دوره ایالت بایرن صحنهی کشمکشهای شدیدی میان نیروهای راست و چپ در جمهوری جوان وایمار بود. هم کمونیستها و هم نازیها در این ایالت نیرومند بودند. نیروهای راست قصد داشتند در اقدامی تحت عنوان «راهپیمایی به سوی برلین»، جمهوری وایمار را ساقط کنند. هنگامی که هیتلر و گروه افراطی ضربت او (SA) از این آکسیون کنار گذاشته شدند، وی فرصت را برای اعلام جنگ علیه جمهوری وایمار مغتنم شمرد.
هیتلر در تاریخ ۸ نوامبر سال ۱۹۲۳ مردم بایرن را به «انقلاب ملی» فراخواند و دولت محلی بایرن و جمهوری وایمار را بیاعتبار اعلام کرد. راهپیمایی هیتلر و چند هزار تن از هواداران تا دندان مسلحاش در تاریخ ۹ نوامبر، با سد پلیس بایرن روبرو شد. در درگیریهای خشونتآمیز میان طرفین، چهار پلیس و چهارده نازی کشته شدند. هیتلر بازداشت و حزب ناسیونال سوسیالیست در سراسر جمهوری وایمار غیرقانونی اعلام شد. هیتلر در فوریهی سال ۱۹۲۴ از سوی دادگاهی به پنج سال زندان محکوم شد. این حکم برای اقدامی که صورت گرفته بود، بسیار سبک ارزیابی شده است.
کودتا در اسپانیا
در سال ۱۹۳۶ افسران دستراستی اسپانیا به کودتایی دست زدند که به جنگ داخلی در این کشور انجامید. جامعهی بحرانزدهی اسپانیا در سالهای دههی سی سدهی بیستم، صحنهی کشمکش نیروهای راست و چپ بود. پیروزی جبههی متحد نیروهای چپ در انتخابات فوریهی سال ۱۹۳۶ به بحران در این کشور دامن زد. نیروهای راست و راست افراطی عملا جمهوری را از دست رفته میدیدند.