نظم و انضباط
یکى از راهبردهاى اساسى تدبیر معیشت، نظم و انضباط است. یعنى ترتیب و سامان دادن برنامههاى زندگى به طورىکه هر کارى در جاى خودش قرار گیرد و انجام هر کدام مانع دیگرى نباشد.
مدیر کاردان و مدبر کسى است که در این امور، نظم و انضباط را رعایت کند و ازواگذارى کار امروز به فردا به شدت بپرهیزد؛ چراکه انسان دینى بر این باور است که هر روز، کار و فعالیتى مىطلبد که ویژه همان روز است. امیر مؤمنان على(ع) مىفرماید:
فى کلّ وقتٍ عَمَلٌ از این رو، در برابر لحظه لحظه زمان مسئول است. امام صادق(ع) به نقل از مواعظ لقمان حکیم مىفرماید:
اِعلَمْ اَنَّکَ سَتُسأَلُ غداً... عَن اَربَعٍ:.... وَ عُمرِکَ فیما اَفنَیتَهُ فتَأَهَّب لِذلکَ وَ اَعَدَّلَهُجواباً
در قیامت انسان نسبت به امورى محاسبه و بازخواست مىشود: ... از لحظات عمر سؤال مىشود که در چه مسیرى و چگونه گذشته است، بههمین دلیل بجاست انسان پاسخ لازم و قانع کننده براى این پرسش آماده سازد.
با توجه به این تعالیم ارزشمند، مسامحه کردن در انجام کار امروز و آن را به فردا نهادن، خطایى است جبران ناپذیر که رواجچنین روشى در جامعه به سقوط و هلاکت مىانجامد؛ چرا که فردا به فردا تعلق دارد، و یقین به زنده ماندن در فردا و بهرهمندى از آن ناشى از غفلت است.
نظم و انضباط مدیر ایجاب مىکند که امور را به گونهاى سازماندهى کند که بتواند در زمان تعیین شده، جوابگوى تعهدات وقراردادها بوده، خلف وعده در کارهایش جایگاهى نداشته باشد. به این ترتیب از مقبولیت اجتماعى خوبى برخوردار شده،عزت و کرامت خود و نهادش محفوظ است.
فعالیتهاى معیشتى، خدماتى و تقسیم کارها در زندگى خانوادگى نیز در حیطه نظم و انضباط قرار مىگیرد، همانطور که بود، وفاطمه(س) وظیفه آرد کردن، خمیر کردن و نان پختن را بر عهده داشت.
نظم و انضباط انسان را در امورى که مسئولیت آن بر عهده اوست به تلاش وا مىدارد و از سهل انگارى دور مىسازد، بهقراردادها و وعدهها وفا مىکند، همانطور که قرآن کریم تأکید مىنماید:
اَوفُوا بِالعَهدِ إِنَّ العَهدَ کانَ مَسئولاً.
به عهد خود باید وفادار ماند و باید دانست که پیمان شکنان حسابرسى مىشوند.
خلاصه آنکه، پرهیز از افراط و تفریط، انجام تعهدات فردى و اجتماعى، قانونمندى و به پایان رساندن کارها و پروژهها در امورمختلف زندگى، پیامى است که از تعالیم ارزشمند دینى حاصل مىشود. فراخوان دین در این زمینه این است که انسان وقتخود را زمان بندى کند و به این وسیله از فرصتهاى زمانى مطلوبترین بهرهها را ببرد. چنان که امام کاظم(ع) مىفرماید:وقت خود را چهار قسمت کنید: بخشى را براى عبادت و راز و نیاز با خدا و قسمتى را ویژه فعالیتهاى اقتصادى سازید،بخشى را صرف همبستگى اجتماعى و ارتباط با فامیل و برادران دینى و بخشى دیگر را به تفریحات سالم و لذتجویىهاىمشروع بپردازید.
کار و تلاش
کار و تلاش سبب مىشود تا انسان در برابر بیمارىها و امراض جسمى و روحى که در اثر بیکارى عارض مىشود، واکسینه شود. و از هزینههاىناخواسته و سنگین بیکارى رهایى یابد. از این رو فعالیت و تلاش از راهبردهاى اساسى در جهت دستیابى به اهداف بلند مدت یا کوتاه مدت معیشتىاست.
یکى از راهبردهاى اساسى در تدبیر معیشت، توجه ویژه به امر تلاش و کوشش است. این امر، در ارتباط با قوانین حاکم بروجود انسان، ابزارى است براى بودن و شدن آدمى، و به فعلیت رسیدن نیروهاى جسمى و عقلى وى و رشد و شکوفایىاستعدادهاى فطرى و درونى شخصیت او.
قرآن کریم، از کار و عمل، فراوان سخن گفته است و در بعد نظام تکوین و تشریع، ضرورت و اهمیت کار و تلاش را تبیین وتشریح کرده است:
لَقَد خَلَقنَا الاِنسانُ فى کَبَدٍ.
ما انسان را در رنج آفریدیم.
ماهیت هستى انسان را، در ارتباط با ظرف وجود و حیات او، سخت کوشى و تلاش تشکیل مىدهد، و در قانونمندى بنابراینانسان از لحاظ ماهیت، کانون نیازها است. و نیازهاى او از مواد موجود در طبیعت برآورده مىشود. این مواد حاضر و آماده وساخته شده نیست، بلکه استفاده از آنها نیاز به کار دارد و هر چیزى که بخواهد به نوعى مورد استفاده قرار گیرد باید کارىروى آن انجام شود، این ضرورتى است که نظام طبیعت بر دوش آدمى نهاده است تا بدینوسیله از فقر و تهیدستى و انواع نابسامانیهادر زندگى فردى و اجتماعى رهایى یابد.
کار و تلاش سازنده، خواست خداوند، سیره انبیاء و پیشوایان اسلام و صالحان بوده است، امام کاظم(ع) در این زمینهمىفرماید: کار با دست و همراه با زحمت، سیره پیامبران و جانشینان آنان بوده است:
... رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ امیرُ المؤمنینَ و آبائى کُلُّهم کانُوا قَد عَمَلوا بایدیِهم، وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النبیین و المُرسلین و الاوصیاء و الصالحین.
و امام صادق(ع) مىفرماید: دوست دارم انسان براى تأمین زندگى خود در گرماى خورشید رنج و سختى بیند (با کار و تلاش وتحمل زحمت درآمد کسب کند).
از این رو زندگى گوارا و باطراوت زمانى جامعه اسلامى را فرا مىگیرد، که همه افراد در پرتو ایمان، آن را به عنوان شعار ونشانه خود قرار دهند؛ چرا که تلاش و کوشش، نشانه و شعار مؤمن است.
کار و تلاش، گوهر ذاتى انسان را مىنمایاند و آن که با کار بیگانه است با فرهنگ دین ناآشناست. فرهنگ دین، فرهنگ فعالیتو پشتکار است، انسان دینى آن را مایه عزت و کرامت مىداند. امام صادق(ع) به یکى از دوستداران خود فرمود: عزتت را حفظکن. آن شخص سؤال کرد عزتم چیست؟ حضرت فرمود: عزت انسان در این است که کار و تلاش اقتصادى داشته باشد و به اینوسیله شخصیت خود را ارج نهد.
کار و فعالیت سالم براى اصلاح و ساماندهى زندگى فردى و اجتماعى و تعالى ارزشها و تأمین نیازمندیها و کمبودها در جامعهلازم و ضرور دانسته شده است، از اینرو در نگرش دینى اجازه داده نشده است که انسان در صورت امکان حتى درسختترین شرایط، آن را رها نماید و به سؤال وتکدى بپردازد.
مردى خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت: هنرى از دستم بر نمىآید، فعالیت تجارى (خرید و فروش) نیز نمىتوانم، نیازمندم وامکاناتى ندارم.
حضرت فرمود:
یعنى: کار کن! در صورت توان باسرت باربرى کن، و از این و آن کمک مخواه.
رشد و توسعه در گرو کار و تلاش است، فرد و جامعهاى که کار و تلاش در آن اهمیت داده نشود، به توسعه واقعى نمىرسد وترک آن خطاى بزرگ و سبب بىثمر شدن زندگى انسان خواهد شد. امام صادق(ع) به مردى که فروشنده لباس بود و بهحضرت عرض نمود: مالى فراهم ساختهام و مىخواهم کار و کسب را رها سازم، فرمودند: اندیشهاى ناصواب کردهاى،انسانى که کار و تلاش اقتصادى را رها کند،دیگر انسان مفیدى در جامعه نخواهد بود.
به نظر مىرسد که بزرگان دین با این نوع سفارش مىخواهند اهمیت کوشش و تلاش و عدم قناعت و اشباع پذیرى در تولید و کاررا تأکید نمایند چرا که هم لذت زندگى و طراوت جسم و روح آدمى به تلاش و فعالیت است و هم جامعه اسلامى و حتىجهانى از نتیجه تلاش تولید کنندگان سود مىبرند، گرچه خود نیازى به آن نداشته باشد.
2 - 1. کار، تقویت قواى جسمى و روحى
کار و تلاش موجب سلامت جسمى، رشد قدرت و نیرو است، و بیکارى علاوه بر هرز دادن نیروها، اندوه و افسردگى را در پىدارد. این نکته مهم، در سخنان امام على(ع) که خود در سخت کوشى همتایى نداشت، بسیار زیبا بیان شده است:
مَنْ یَعْمَلْ یَزْدَدْ قُوَّه ً، وَ مَنْ یُقَصِّر فِى العَمَل یَزدد فَتَره ً.
آن کس که کار کند، توانش فزونى مىیابد، و آن کس که کم کار کند و بیکار باشد، سستى و ناتوانى او افزون گردد.
و نیز مىفرماید:
هر کس در کار و تلاش کوتاهى کند گرفتار اندوه و افسردگى مىشود.
اساساً تن آدمى در پرتو کار و تلاش فعال مىشود، و فعالیت بدنى تغذیه وى را ضرورى مىسازد. و کار و تغذیه، بدن را بهدستیابى به انرژى و ذخیره سازى آن وا مىدارد. در این موقع انرژى تراکم مىیابد، و دگر بار از راه کار و فعالیت آزاد مىگردد.و بدین ترتیب تن آدمى همواره انرژى به دست مىآورد و آن را در راه کار دیگرى آزاد مىسازد. و به این صورت انسانتلاشگر، همیشه انرژى و نیروى لازم را در خود دارد، و دستگاههاى مکنده سوخت و سازنده انرژى او کار آزموده، روان و درجریان است.
در مقابل، انسانهاى بیکار و آسایش طلب، دچار رکود در فعالیت هاى بدنى و تغذیه و ذخیره سازى نیرو هستند، و بهفرسایش قواى بدنى گرفتارند.
روشن است که تنها جسم آدمى نیست که به کار نیاز دارد، بلکه رشد روح او و قواى معنوى و فکر و فرهنگ و تربیت او نیز بهکار بستگى دارد و بیکارى بر معنویت آدمى نیز آثار زیانبار مىگذارد و چه بسا به فساد و تباهى انسانها و نابودى اگر آنچه راانسان نیاز داشت، نظام طبیعت آماده و ساخته و پرداخته در اختیار او مىگذاشت و انسان نیاز خود را به راحتى و بدون تلاشبر طرف مىکرد، و پیوسته اوقات خود را به بیکارى و فراغت مىگذراند، به فساد و تباهى کشیده مىشد، و ناگزیر نیرو وانرژى خود را در راههایى صرف مىکرد که به نابودى خود و همنوعش مىانجامید. چون هنگامى که انسان در کارهاىسازنده اقتصادى، اجتماعى، تشکیل خانواده و تأمین آنان نیاز به تلاش نداشت، به کارهاى ویرانگر و فساد آلود که در جهتصحیح زندگى و مسیر حیات قرار ندارد، دست مىیازد و خود و جامعه را به نابودى مىکشاند.