دو راه حل گریز خانواده ایرانی از چالش
ازدواج سالم یا طلاق راحت
این سال ها، با تحولات متعددی که در اجتماع رخ داده، خانواده هم دستخوش تغییراتی شده است; مثل پایین آمدن آمار ازدواج یا بالا رفتن نرخ طلاق، تغییر جایگاه زن در جامعه و خانواده و مطالبات جدیدی که نشان از تغییر شکل و کارکرد خانواده ایرانی دارد.
درباره وضعیت خانواده در ایران با علی احمدی، جامعه شناس، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی و عضو گروه مطالعات خانواده انجمن جامعه شناسی ایران گفت و گویی کرده ایم که می خوانید.
مؤلفه های خانواده ایرانی چیست؟
خانواده در همه جای دنیا می تواند هم به عنوان یک نهاد دیده شود و هم یک سازمان اجتماعی. خانواده در ایران نیز مثل هر جای دیگری است. اگر خانواده را به عنوان یک نهاد در نظر بگیریم یک سری اجزای ساختی دارد. مثل نقش ها، قواعد، هنجارها و تجهیزاتی که باید در کنار ساختار خانواده باشد. مثل مسکن، شیوه استقرار و معیشت اما خانواده را به عنوان سازمان باید کمی جزیی تر دید. بررسی نقش ها و پایگاه ها، روابط بیرونی و درونی و کنش های متقابل، ظرف زمان و مکان با توجه به وضعیت و هویت خانواده ایرانی این عوامل مشخص می شود. مثلاچگونگی توزیع نقش ها، همین طور که خانواده آمریکایی را می توان به این صورت توصیف کرد. با توجه به توزیع پایگاه ها و هنجارها و مناسبات بین افراد و توجه به سلسله مراتب قدرت، شکل هرم قدرت یا افقی یا عمودی بودن قدرت می توان تصویری از خانواده ایرانی ارایه داد و آن را به انواع متفاوتی تقسیم کرد;مثل خانواده زن و شوهری نوع اول یا خانواده پدری توسعه یافته.
هر خانواده ای در طول زمان هویت اش تغییر می کند و ساختارش متحول می شود.
آیا کارکرد خانواده هم در طول زمان تغییر می یابد؟
بله، کارکرد خانواده هم تغییر می کند. در سال های اولیه زندگی کارکردهای خاصی وجود دارد که در مراحل بعدی زندگی اهمیت کمتری پیدا می کند و به جای آن کارکردهای دیگری اهمیت می یابد. خانواده در مراحل اول و آخر بیشتر به هم شبیه است، یعنی وقتی بچه ها نیستند از نظر ساختار خیلی شبیه می شوند.
از نظر شبکه روابط چطور این خانواده ها شبیه به هم هستند؟
شبکه روابط خانواده ها هم در طول زمان تغییر می کند و شبکه ارتباطات گسترده تر شده و در طول زمان هویت متفاوتی می یابند.
در جامعه در حال گذار ایران، شکل خانواده تغییر کرده، آیا این تغییر شکل را باور دارید؟
بله، در دو سه دهه اخیر، تغییرات بسیار بزرگی در حوزه خانواده رخ داده است که از نظر تعداد اعضای خانواده و شکل فیزیکی خانواده محدودیت اسلاف و اخلاف را داریم. یعنی هم رابطه با شبکه خویشاوندی کمتر شده و هم تعداد اعضای خانواده به شدت کاهش پیدا کرده است.تعداد فرزندان هم کم شده و بعد خانوار هم تغییر یافته است.
خود این تغییر، آثار متفاوتی دارد. تغییرات دیگری نیز رخ داده، مثلازنان موقعیت متفاوتی نسبت به گذشته پیدا کرده اند، جایگاهشان نسبت به گذشته، بهتر شده و این هم ناشی از آگاهی هایی است که از طریق رسانه ها کسب شده است. منزلت زنان به دلیل تحصیلات و شغل بالا رفته و شدت تسلط فرهنگ و سنت های پیشین نیز تغییر یافته و به خانواده های نومکان اجازه داده که اراده بیشتری داشته باشند. مثلاخانواده تازه در کنار خانواده پدری تشکیل می شد و تسلطی که اعضای خانواده پدری روی خانواده داشتند، بارز بود.
اما خانواده نوین این اجازه را یافته تا زن در خانواده موقعیتی متفاوت داشته باشد. به هر حال، از نظر استقلال، تغییراتی اتفاق افتاده، فاصله خانواده نو مکان با خانواده پدر و مادری زیاد شده و در هنجارهای ازدواج هم تغییراتی رخ داده است. مثلادخالت والدین در ازدواج کاهش یافته و به نوعی در روابط بین زوجین تفاوتی به وجود آمده است.
در ضمن در این سال های گذار، بحث عاطفی تر شدن نهاد خانواده مطرح شده است.
منظورتان ازدواج مبتنی بر عشق است؟
بله. جامعه به این سمت حرکت کرده که ازدواج تنها بر مصلحت خانواده ها و آینده دو نفر نباشد بلکه بیشتر بر اساس تمایل و احساسی که زوجین نسبت به هم دارند شکل بگیرد.
این نوع ازدواج به نوعی ازدواج آمریکایی است. آیا ازدواج مبتنی بر عشق حاصل نوعی اشاعه فرهنگی است؟
نمی توان ازدواج مبتنی بر عشق را مشخصه خانواده آمریکایی دانست. این مشخصه خانواده جدید است. خانواده به تدریج کارکردهای خود را از دست داده اما هنوز دو کارکرد مهم را حفظ کرده است. یکی کارکرد عاطفی و مناسبات عاطفی بین افراد و دوم نقش خانواده به عنوان مامنی که از فشارهای بیرونی بر فرد بکاهد است. زوجین در شرایط جدید باید آن چنان باشند که بتوانند این دو کارکرد را بیشتر برای هم فراهم کنند.
این مسایل شکل ازدواج را نیز تغییر داده است. زوجین در ازدواج مبتنی بر عشق، دیگر نمی توانند اختلافات خود را به گردن کسی بیندازند و سعی می کنند خودشان مناسبات خود را تنظیم کنند و به تفاهم برسند. خانواده، امروز، با مشکلاتی مواجه است که خانواده در شکل قدیم خود نمی توانست پاسخگوی آن باشد. خانواده جدید بر پایه سنت ها قابل اداره نیست. زمانی براساس سنت ها، همه امور زیر نظر خانواده تنظیم می شد. اما الان شرایط به گونه ای است که برای همه مسایل زوجین باید تفکر کنند، تصمیم بگیرند و هر دو دخالت داشته باشند.
در اصل شما با رویکردی کارکردی به مساله تغییر خانواده نگاه می کنید اما سؤال من بیشتر معطوف به اشاعه فرهنگی و ورود عناصر هالیوودی به زندگی زوج هاست؟
شاید جسته گریخته چنین اتفاقی افتاده باشد و چنین تاثیراتی در بعضی طبقات اجتماعی رخ داده باشد. اما خانواده نهاد سختی است و کمتر از دیگر نهادها دچار تغییرات ناگهانی می شود و مقاومت می کند چون هنوز هم در جامعه ما خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی است که مردم بیشترین تعهد را نسبت به آن دارند. ایرانی ها این قدر که به خانواده متعهدند به نهاد دیگری تعهد ندارند. خانواده مکانیزم های پیچیده ای دارد که به شکل ناخودآگاه، به حفاظت و صیانت از خود می پردازد.
این ویژگی متعلق به خانواده ایرانی است یا خانواده در همه جای دنیا چنین خاصیتی را دارد؟
خانواده در همه جای دنیا چنین خاصیتی را دارد. اما در ایران به یک دلیل مهم این مساله پر رنگ تر است و آن این که خانواده هنوز مهم تر از بقیه سازمان هاست و دلیل آن هم ناکارآمدی سازمان های مکمل خانواده است. مثلادر کشورهای مختلف دنیا، نهاد آموزش و پرورش، وظیفه آموزش به فرزندان را به عهده گرفته و از پس آن به خوبی برمی آید، اما در ایران خانواده ها باید مدام نگران تحصیل بچه ها باشند. باید به فکر کلاس فوق العاده و قبولی کنکور و... باشند. این ها نشان می دهد که خانواده به دلیل ضعف در نهادهای مکمل هنوز مهم است.
به نظر شما چرا فرهنگ مسلط بر جامعه، خانواده مدرن را تقبیح می کند و از ارزش های خانواده سنتی حمایت می کند؟
من تصور نمی کنم چنین اتفاقی افتاده باشد. مدرن شدن خانواده محدودیت در تعداد افراد خانواده و جایگاه بهتر زنان این عناصری است که به عنوان فرآیند مدرنیته در خانواده دیده می شود. این تحولات اتفاق می افتد و کسی نمی تواند با آن مخالفت کند.
ولی تفکر حاکم بر رسانه های رسمی به شکل پنهان با این تحولات مخالف است و تمام آسیب ها و مشکلاتی که خانواده با آن روبه روست را به گردن مدرن شدن می اندازد؟
همه جوامع دوست دارند سنت هایشان را حفظ کنند. مقاومت در برابر تغییر در همه نهادها وجود دارد. در جامعه ایران نیز وجود دارد. علت این مقاومت هم ممکن است به خاطر بد بودن تغییرات نباشد بلکه جامعه آمادگی پذیرش تغییرات را نداشته باشد.
فرض کنید بتوانیم اجازه زوجین در انتخاب را تا 100 درصد بالا ببریم، اما به هرحال حمایت هایی که خانواده از فرزندان خود می کرده بهایی داشته که خانواده حق دخالت به خود را می دهد، بدین ترتیب اگر تغییراتی اتفاق می افتد، تغییرات نا به جایی نباشد. بقیه سازمان های اجتماعی هماهنگی خانوادگی را از بین نبرد. شاید برای این که از مشکلات ازدواج کاسته شود و این امر راحت تر اتفاق بیفتد، جامعه در برابرش مقاومت می کند و چون می خواهد از خانواده حفاظت کند مقاومت هایی هم که از سوی جامعه می شود، به نفع خانواده است