فناوری های ارتباطی همچون اینترنت قادرند مرزهای جغرافیایی را برداشته و تمایزات میان آنچه فرهنگ های سنتی خوانده میشود را از میان ببرند.
روانشناسان فرهنگی برای مدتی به دلیل طرح این مسأله مشهور بودند که خودآگاهی یا شناخت خود تا حد زیادی تحت تأثیر مرزهای فرهنگی و ساختارهایی همچون جغرافیا قرار میگیرد:به عنوان مثال،فرهنگ کشاورزی و مبتنی بر نظام اشتراکی در قیاس با فرهنگهای به اصطلاح غربی یا فردگرا مستقلترند.فناوریهای ارتباطی مدرنی همچون اینترنت تمایرات بین فرهنگها را کمرنگ کرده است.مرزهای جغرافیایی را از میان میبرند و مسایل جدیدی را درخصوص مفاهیم روانشناسی خود(۲) پدید میآورند. در مقاله حاضر مفاهیم (معانی) روانشناختی این شبکه جهانی به مثابه بافتی فرهنگی را بررسی میکنیم.همچنین به این سؤال نیز میپردازیم که آیا اینترنت مفهوم مستقل و انفرادی (فردی) خود را تقویت میکند؟
مسلماً فناوری های ارتباطی همچون اینترنت قادرند مرزهای جغرافیایی را برداشته و تمایزات میان آنچه فرهنگهای سنتی خوانده میشود را از میان ببرند.بنابراین،این فرهنگها و افراد موجود در آنها چه معنایی دارند؟معنای روانشناسی خود چیست؟در این مقاله برآنم تا معانی روانشناختی این شبکه را به مثابه بافتی فرهنگی بررسی کنم همچنین به این سؤال هم پاسخ خواهم گفت که آیا اینترنت مفهوم مستقل و فردی خود را تقویت میکند؟این مقاله کوششی است در جهت دستهبندی برخی آرایی که خود مقدمهایاند برای مطالعه تجربی رابطه بین خودآگاهی،فرهنگ و کاربرد اینترنت.در ابتدا نگاهی گذرا داریم به وضعیت استفاده از اینترنت و آنچه روانشناسان تاکنون در باب تأثیر [آن] بر افراد بیان کردهاند.هسته اصلی این پژوهش برخاسته از یک رویکرد فرهنگی به روانشناسی است که میکوشد تا تجربه انسان و مفهوم خود را درارتباط با فرهنگ که برای بررسی فرهنگ اینترنت وتأثیر آن برکاربرانش ضروری است،بافتی کند.
●زندگی آنلاین
بنابر آمار ۶۶میلیون آمریکایی در سال ۱۹۹۸ آنلاین بودند،این رقم در سال ۱۹۹۹ ،۸۳ میلیون(۳) و اکنون بیش از نیمی از جمعیت ایالات متحده آنلاین هستند.(۴) مردم آمریکا در کل درخصوص استفاده از اینترنت و افزایش دسترسی به آن نظر مساعدی دارند(خوشبیناند).(۵)ما شاهد اشتیاقی مهار ناشدنی به اینترنت هستیم.طبق نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ(۶) مردم برخی امور خود از جمله کسب اطلاعات(۹۵% کاربران)،ایمیل (۸۹%کاربران)،چت (۲۱% کاربران) و خرید (۴۵% کاربران) را به صورت آنلاین انجام میدهند. شاید مهمترین نکته این باشد که بیش از نیمی از آمریکاییها در خانه خود به اینترنت و ایمیل دسترسی دارند.(۷)
به رغم دغدغه های اخیر در خصوص ایمنی آنلاین،انگیزه مردم از استفاده از اینترنت برای مقاصد تجاری همچنان مشخص نیست.نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد که مردم درخصوص کامپیوتر و اینترنت نظر بسیار مساعدی دارند. از میان کسانی که از اینترنت استفاده میکنند،۷۲% از کاربران آمریکایی معتقدند که این وسیله زندگی آنها را بهبود بخشیده است.(۸) در نظرسنجی مشترکی که توسط رادیو سراسری ملی،بنیاد خانواده کایزر(۹) و مدرسه دولتی کندی دانشگاه هاروارد انجام شد،نتایج تقریباً یکسان بود.(۱۰) جای تعجب نیست که این نظرسنجی نشان داد که کودکان در قیاس با والدین خود نسبت به اینترنت خوشبینترند.اما این نتایج با دغهدغههای مربوط به تأثیر شخصی فناوری بر روابط اجتماعی و زمان کمتری را با خانواده سپری کردن تناسب دارد.
محققان اخیراً سرگرم بررسی این مسأله هستند که چگونه رشد استفاده از فناوری اطلاعات،بر افراد و جامعه در سطح گستردهتر تأثیر میگذارد.
●استفاده از اینترنت و انزوای اجتماعی
مطالعات اخیر مسایلی را درخصوص تأثیرات منفی بالقوه رسانههای جدید پدید آورده است.
دانشمندان علوم اجتماعی هر روز بیش از پیش درخصوص تأثیرات شناختی و عاطفی شبکه بر کاربرانی بحث میکنند که توجه ویژه آنها به پتانسیل موجود در ارتباطات نوشتاری اینترنت به مثابه ابزاری در جهت ایجاد ارتباطات اجتماعی است.خاصه در میان روانشناسان، مجموعهای از اسناد در حال شکلگیری است که به برخی تناقضات شگفتانگیز و قابل توجهی اشاره دارند.در ظاهر امر،به نظر میرسد فناوری،روابط اجتماعی را تقویت میکند در عین حال روان شناسان در پی اثبات خلاف این قضیه در مورد کاربران هستند.روانشانسان دانشگاه کارنگی ملون در این خصوص پژوهش مفصلی را انجام دادهاند.(این پژوهش را هنرمندان (بازیگران) برجسته رسانههای جدید به لحاظ مالی بسیار حمایت کردند).(۱۱)محققان(۱۲) نحوه تأثیر ارتباطات بر متغیرهای سازگاری اجتماعی را بررسی کردهاند.آنچه یافتند عبارت بود از رابطه ای به ظاهر متناقص میان افزایش ارتباطات و افزایش انزوای اجتماعی.اینترنت افزایش بالقوهای در شماری از روابط اجتماعی ایجاد میکند در عین حال،در بسیاری از موارد،آن روابط به نحو آشکاری باروابط آفلاین افرادمتفاوت است.افرادآنلاین تمایل دارند بهترین چهره را از خود عرضه کنند تا در واقع خود ایدهآل خود را عرضه کنند. (۱۳) این مسأله تفاوتی با آنچه ما در دنیای آفلاین انجام میدهیم ندارد اما فضای ساختگی ارتباط آنلاین، بسیاری از اطلاعات موجود در ارتباط آفلاین را از میان میبرد. بسیاری ازکاربران شبکه تنهابمنظور اینکه دریابندشخصی که آنها بطور آنلاین او را میشناسند،دقیقاً همان شخصی نیست که بطور آفلاین در نظر دارند،ارتباطات آنلاین خود را افزایش میدهند.(۱۴)من در اینجا قصد بزرگ کردن داستانهای مردان ۵۰ سالهای که خود را به شکل دخترهای نوجوان درمیآورند ندارم،اما در مصاحبهای که با مردم داشتم،اغلب آنها معتقد بودند در بیان هویت خود صادقاند و احساس میکنند که مخاطب آنها نیز در اینترنت صادق است.آنها همچنین ابراز می نمودند که چگونه در ارتباط حضوری با افراد،تقریباً با عکسی مواجه نشدند که برایشان بیگانه باشد.(۱۵) برخی جایگاههای ارتباط آنلاین،بحثهای خارج از موضوعات تعریف شده در فهرست ایمیل،تابلوی اعلانات یا اتاق چت را تشویق میکنند.نکته جالب اینکه سندی بیاعتبار میگویدهمجنس بازان زن و مرد در انتقال روابط از آنلاین به آفلاین موفقترند.(۱۶)از دیگر فاکتورهای مؤثر آنست که گفتمان آنلاین در قیاس با ارتباط آف لاین آهستهتر و زمانبرتر است.بنابراین یکی دیگر از شرایط، شرایطی است که افراد در آن،زمان را به طور آفلاین و دور از شبکه سر میکنند و کمتر به ارتباطات اجتماعی آنلاین میپردازند.
پژوهش دانشگاه کارنگن ملون نشان میدهد زمانیکه صرف ارتباط اجتماعی رودررو میشود، بر سازگاری، انزوا و رفتار اجتماعی تأثیر میگذارد(۱۷) و این یافتهها در شرایط دیگر نیز عیناً اجرا شدهاند.شرکتکنندگان پژوهش دانشگاه استنفورد نشان دادند که آنها زمانی را که صرف ارتباطات آنلاین میکنند به قیمت از دست دادن زمان برای سایر فعالیتهای اجتماعی است.(۱۸)پژوهشی که به طور مستقیم به رابطه بین استفاده از اینترنت و انزوای اجتماعی پرداخته بود نشان داد که بین تعداد ساعاتی که صرف اعتبار آنلاین؛ انزوای اجتماعی و عاطفی میشود رابطه آشکاری وجود دارد.(۱۹) در پژوهشی که اخیراً در مورد ۱۳۰۰ دانشجو در ۸ مؤسسه انجام گرفته است، ۱۰% از شرکتکنندگان در این پژوهش،از اینترنت برای سنجش میزان تأثیر آن در مطالعاتشان استفاده کردند.(۲۰) این یافتهها واکنشهایی را در پی داشته است.در عین حال،تنها در جاهایی که کانالهای ارتباطی آفلاین و نیز آفلاین وجود داشتهاند،نتایج متضاد بدست آمده است.به عنوان مثال در اثر اخیری از پروژه اینترنتی پیو،(۲۱) مشخص شد که زنان،اینترنت را فرصتی برای گسترش ارتباطات اجتماعی نهادینه شده،ارتباط با دوستان و خانواده دانستهاند ومعتقد بودند که اینترنت سبب میشود احساس وابستگی و تعلق بیشتری کنند و این وسیله به لحاظ عاطفی آنها را تقویت میکند.بنابر پژوهشهای روانشناختی انجام شده درخصوص تأثیر رسانه های جدید بر جامعه، پیشکشیدن کابوس اعتیاد به اینترنت یا بحث درباره ی اینکه آیا کامپیوترها اذهان ما را مختل می کنند،بیهوده است.آنچه از همه جالبتوجهتر است، عدم موفقیت در بافتی کردن تجربه فردی کاربر اینترنت در یک بافت اجتماعی وسیعتر است.اینگونه مطالعات صرفاً بر متغیرهای شخصیت تأکید دارند و به بافت فرهنگی تجربه انسانی کاری ندارند.مطمئناً بسیاری خواهند گفت که این بررسیها خارج از حوزه روانشناختی است.اما سنتی دیرپا در روانشناسی وجود دارد تحت عنوان روانشاسی فرهنگی و میان فرهنگی که ویلهم وونت،(۲۲) پدر روانشناسی مدرن اگر نگوییم مؤسس آن دست کم پیش قراول آن بود.(۲۳)
●فرهنگ و روانشناسی: خودآگاهی
چشمانداز میان فرهنگی سنتی در روانشناسی،درحمایت از ارزشهای فرد محور در مقابل ارزشهای خانوادگی و ملی به نحوه ی تفاوت غرب فردگرا و شرق جمعگرا اشاره میکند.در عین حال،این چشمانداز،میکروسکوپی انسانشناختی در دست نمیگیرد تا ببیند که بسیاری از ارزشهای جمعگرا در غرب نیز ارزش محسوب میشوند(نظیر میهندوستی) و غربیها همچنان پایبند قوانین قشربندی اجتماعی اقتصادی هستند.به عنوان مثال،آمریکاییها ممکنست از موفقیت آزادی سخن بگویند اما آزادی،در بطن شرایطی از قوانین و لوازم «فرهنگی شده» یا «اشتراکی شده»ای است که این گروه آن را تأیید کردهاند. تمایزات عمدتاً ناشی از مسایل مربوط به ارجاعات بین فردگراها وجمعگراها است اما به اعتقاد من اینها در واقع،بیشتر پدیدههای زبانی و معناشناختیاند تا پدیده های خارجی و عینی.به عنوان مثال،اثر تکراری تریندیز،ام سی کاسکر،و هوی(۲۴) حاکی از تقابل میان دانشجویان آمریکای شمالی و چینی دارد.در این اثر دانشجویان آمریکایی عمدتاً توصیفهای شخصیای را برمیگزینند که اصطلاح محور هستند(و منعکس کنده ویژگیهای شخصیاند تا اهداف گروهی).یک دانشجوی آمریکای شمالی ممکنست این جمله را بگویدکه«من باهوش هستم»اما میتوان گفت که او نیز (همانند جمعگرایان) طرفدار اهداف یا استانداردهای گروهی و جمعی است.در واقع،او درحال یکی شدن بافرهنگ گستردهترافراد باهوش وجایگزین کردن خود(مذکریا مؤنث) با ساختار آن گروه است.تا دهه ۱۹۹۰ زمانی که روانشناسان تفاوت فرهنگی را بررسی میکردند،بر اساس هویتهای فردگرا و جمعگرا و جوامع میاندیشیدند و شاید چنین تفکری درخصوص رشتههای دیگر نیز وجود داشته باشد.روانشناسان فرهنگی، مقارن با تغییر در روابط بین شرق و غرب،به انحاء مختلف به تفاوتها توجه بیشتری کردند و متغیرهای معنادارتر را در ارتباط با فرهنگ و هویت، مدنظر قرار دادند. خاصه،مارکوس و کیتایاما(۲۵) وسینگلیز(۲۶) چارچوبی نظری (مفهومی) تهیه کردند که خودآگاهی فردی یا به عبارت دقیقتر خودشناسی را در ارتباط با هویت فرهنگی بررسی میکرد.آنها این ساختار را به دو متغیر تقسیم کردند:متغیرهای مستقل و غیرمستقل و ابراز نمودند که این متغیرها دو به دو ناسازگار یا قائم نیستند بلکه در شخص به صورت رشتههایی،با هم همزیستی دارند و توسط عوامل (تعیینکنندههایی) فرهنگی تقویت یاسرکوب میشوند.(۲۷)خودآگاهی مستقل، واحد و ثابت است که تأکید بر تواناییها، افکار، احساسات درونی و توجه به منحصربه فرد بودن و تقویت، اهداف شخصی آن را تعدیل میکند.خودآگاهی وابسته به هم،انعطافپذیر و متغیر است که بر نقش و روابط مردم و جایگزینی مناسب افراد تأکید میکند