تحقیق مقاله عدالت اجتماعی

تعداد صفحات: 57 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 21403
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: علوم اجتماعی و جامعه شناسی
قیمت قدیم:۲۹,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله عدالت اجتماعی

    عدالت اجتماعى

     

    بحث عدالت اجتماعى، سابقه‏اى طولانى دارد و چون در حکومت اسلامى، از اهمّیّت فراوانى برخوردار است، به‏طورى که اهمّ وظایف حاکم به شمار مى‏آید، بحث از عدالت اجتماعى را بر سایر وظایف حاکم، مقدَّم داشتیم و چون این بحث، داراى اَبعاد متنوعى است، با تفصیل بیش‏ترى بدان مى‏پردازیم.
    هر چند در مکاتب مختلف، از عدالت سخن گفته مى‏شود، امّا از عدالت، برداشت‏هاى متفاوتى وجود دارد. طرفداران «اصالت فرد»، در غرب، آن‏را صرفاً به معناى «برابرى سود و زیان ناشى از معاملات» دانسته‏اند[1] و متقابلاً، طرفداران «اصالت اجتماع»، آن‏را به عدالت توزیعى، که در حوزه ارتباط فرد با حکومت مطرح مى‏شود، منحصر ساخته‏اند[2] و از عدالت تعویضى که در حوزه ارتباط افراد با هم مطرح مى‏شود صرف‏نظر کرده‏اند و نقش افراد و حقوق آنان را فارغ از اجتماع، به کلّى، نادیده گرفته‏اند.
    ما در این بحث، دو معنا از معانى متفاوتى که از سوى متفکّران اسلامى براى عدل شده‏[3] مدّ نظر داریم:
    1- عدالت به معناى «تعادل و توازن»؛ اگر یک مجموعه، براى هدفى معیّن، طراحى شده، کیفیّت اجزاى این مجموعه و ارتباط آن‏ها با هم، در بقاى این مجموعه، تأثیر مستقیم دارد. اگر اجزاى یک مجموعه، موزون و متوازن باشند و از ارتباطى منطقى برخوردار باشند، این مجموعه، برقرار خواهد ماند. یک اجتماع نیز اگر بخواهد باقى و برقرار بماند، باید متعادل و موزون باشد؛ یعنى، هر چیزى، به مقدار لازم و نیاز، وجود داشته باشد. یک اجتماع متعادل، به کارهاى متنوّع اقتصادى و سیاسى و فرهنگى و قضایى و تربیتى نیاز دارد که باید میان افراد آن جامعه، تقسیم شود و نیرو و امکانات، در هر یک از عرصه‏هاى یاد شده، به مقدار نیاز جامعه به کار گرفته شود.
    در این تعریف، اجزاى مجموعه، در خدمت کلِّ مجموعه‏اند و مصلحت کلّ، بر جزء، مقدَّم‏است.
    2- عدالت به معناى «رعایت حقوق افراد»؛ آن‏چه از نظر حقوقى، در بحث عدالت اجتماعى مورد نظر ما است، همین معنا است. مشهورترین و دقیق‏ترین تعریف از عدالت را «إعطاءُ کلَّ ذی حقٍ حقَّهُ» دانسته‏اند؛ یعنى، حقِّ هر صاحب حقّى، به خودش داده شود.

    عدالت در مکاتب سیاسى

     

    خلاف آن‏چه که در مکتب مارکسیسم شهرت دارد که عدالت را «مساوات مطلق» مى‏پنداشتند، عدالت، همه را به یک چشم دیدن و به همگان به‏طور یک‏سان بخشیدن، نیست، بلکه به هر کسى، به مقدار «استحقاق» دادن است.
    به دنبال انقلاب مردم در غرب و مبارزه با استبداد شاهان و ارباب کلیسا و برقرارى تدریجى دموکراسى به معناى «توزیع قدرت سیاسى» و کاستن از قدرت دولت و اصالت دادن به فرد و برقرارى نظام سرمایه‏دارى و در نتیجه، گسترش بى‏عدالتى، مکتب مارکسیسم، با شعار «توزیع عادلانه ثروت» و نفى تبعیض طبقاتى، به معناى مساوات مطلق همه شهروندان از ثروت و سلب مالکیّت فردى، قدم به میدان نهاد، امّا به علل گوناگون، از جمله، مخالفت تعالیم این مکتب با فطرت بشرى، نتوانست به شعارهاى خود، جامه عمل بپوشاند.
    اگر در مکتب سرمایه‏دارى، به فرد، اصالت داده شد و منافع او، محور تصمیم‏گیرى‏ها و فعّالیّت‏ها قرار گرفت و مصالح جامعه نادیده گرفته شد، در مارکسیسم نیز جامعه، اصالت یافت و فرد، قربانى شد. هر دو مکتب، در این‏که ظلم را ترویج کردند و از اجراى عدالت به معناى واقعى بازماندند، همداستان بودند. با آن‏که رهبرانِ فردگرایى، در غرب، در تعالیم خود، از اصل «انصاف» به معناى «به هر کس هر چه استحقاق دارد، بده»[4] و نیز از «اعتدال در ثروت» به گونه‏اى که ثروت‏مندان نتوانند انسان‏ها را خرید و فروش کنند و فقرا به حدّى نرسند که خود را در معرض فروش قرار دهند،[5] سخن مى‏گفتند، امّا با گسترش دموکراسى و آزادى در عرصه اقتصاد، تکاثر ثروت، به اوج خود رسید و کنترل بازار از سوى دولت، «بازگشت به تفکّر پیش‏مدرن» خوانده شد و عدالت، این‏چنین تعریف گردید:
    اگر عدالت، این است که طلب مردم را به آنان بازگردانیم و بازگرداندن طلب، از جمله حقوق است، پس عدالت، اساساً، موجب احترام به حقوق بنیادین بشر به‏طور فردى مى‏گردد. بنابراین، حکومت، براى دفاع و حمایت از حقوق متعدد افراد شکل مى‏گیرد و این، تنها، حکومت عادل است که بى‏طرفانه هر آن‏چه را که متعلّق به افراد است، تضمین مى‏کند. آن‏چه که از آن، به‏عنوان عدالت اجتماعى یاد مى‏شود، به‏ویژه، به احترام به حقوق اقتصادى افراد منجر مى‏شود.[6]
    در این تفکّر، جامعه، هیچ نقشى و حقّى ندارد، بلکه تنها، صاحبان سرمایه و ثروت، مورد نظرند و دیگران نیز که معمولاً اکثریّت جامعه را تشکیل مى‏دهند، از طریق درآمدهاى مالیّاتى که از ثروت‏مندان وصول مى‏شود، اداره مى‏شوند:
    در منظر خرد لیبرالیستى، نتیجه مالکیت خصوصى، درامدهاى مالیاتى است که مى‏تواند با تکمیل طرز کار بازار، به‏صورت مشروع، در کوتاه‏مدت، به اشخاصى که در موقعیّتى نیستند تا از رونق بازار بهره‏مند شوند، مساعدت کند.
    در عرصه اقتصادى جامعه مدنى یا دموکراسى بازار، دموکراسى، نه تنها قاعده‏اى براى سعادت و خوش‏بختى است، بلکه فرمولى براى آزادى و عدالت اجتماعى هم هست.»[7]
    بگذریم از این‏که تجربه جوامع مختلف، نشان مى‏دهد که صاحبان ثروت و سرمایه، از نفوذ و قدرت خود استفاده کرده و به‏طور مستقیم یا غیرمستقیم، در وضع قوانین و مقرّرات، نقش‏آفرینى مى‏کنند و قوانین را به نفع خویش جهت مى‏دهند و در صورت عدم موفّقیّت در این عرصه، در مقام اجرا و عمل، معمولاً، از پرداخت مالیات بر اساس قوانین مدوّن نیز سر باز مى‏زنند و به لطائف‏الحیل، از پرداخت آن مى‏گریزند. به همین جهت، مخالفان نظام سرمایه‏دارى، سخن از عدالت اجتماعى را در چنین نظامى، غیرواقعى دانسته و معتقدند، چون ثروت، امکان کسب ثروت بعدى را فراهم مى‏آورد، از این رو، یک میزان حدّاقل عدالت اجتماعى، تنها، زمانى واقعیت‏پذیر مى‏گردد که در تصمیم‏گیرى‏هاى سیاسى، اولویّت، به تأمین نیازمندى‏هاى بینوایان و تمام کسانى که فاقد قدرت براى جامه عمل پوشاندن به منافع خودند، داده شود.[8]
    قبل از آن‏که وظیفه حاکم اسلامى را در زمینه تحقّق عدالت اجتماعى بررسى کنیم، تبیین جایگاه عدالت اجتماعى در فرهنگ اسلامى، امرى ضرورى است؛ زیرا، معلوم مى‏شود که عدالت، در جدول ارزش‏ها و در مقایسه با ارزش‏هاى دیگر مانند «آزادى» و «امنیّت» و «توسعه و پیشرفت» در کدام مرتبه قرار دارد و در نتیجه، روشن مى‏شود که برنامه‏ریزى‏ها چگونه باید باشد.

    جایگاه عدالت اجتماعى در فرهنگ اسلامى

     

    «عدالت»، در فرهنگ اسلامى، مقوله‏اى مهم و قابل توجّه است. بدیهى است که آن‏چه در این فصل، به تناسب، مورد توجّه قرار مى‏گیرد، عدالت اجتماعى در اَبعاد گوناگون آن است.
    براى آن‏که جایگاه عدالت اجتماعى در فرهنگ اسلامى آشکار شود، ابتدا، به بعضى از اصول و مبانى اعتقادى و فکرى، اشاره خواهیم کرد تا زمینه، براى ورود به بحث اصلى که فلسفه اجتماعى اسلام به شمار مى‏آید فراهم گردد.

    الف) عدالتِ خالق هستى

     

    نخستین نکته اساسى که در تبیین جایگاه عدالت در مکتب اسلام مورد توجّه است، این است که خالق جهان هستى و انسان، خدایى است که خود را به صفت عدالت معرفى مى‏کند. خداى عادل، در خلقت خود، هر موجودى را در جایگاه واقعى خود قرار داده و هر موجودى، به مقدار ظرفیّت وجودى‏اش، از هستى برخوردار است. نکته مهم، آن است که خداوند، نظام هستى را بر محور عدالت بنا نهاده و آن‏را اساس خلقت جهان قرار داده است: «بالعدل قامتِ السماوات و الأرض».[9]
    عرصه دیگرى که عدالت الهى در آن ظهور خواهد کرد، روز قیامت است. در قیامت نیز خداوند، بر محور عدالت رفتار کرده و به هیچ کس ظلم نخواهد کرد.
    اعتقاد به عدالت در نظام هستى، به معناى «موزون و متعادل بودن آن » و عدالت خداوند به معناى «اِعطاى حقِّ هر موجودى و ظلم نکردن به انسان‏ها در روز قیامت» در بحث عدالت اجتماعى که بحثى حقوقى و مربوط به روابط انسان‏ها با هم است تأثیر فراوانى دارد. کسى که نظام هستى را موزون و متعادل نمى‏داند و آن‏را ثمره تصادف مى‏داند و براى آن مبدأ و خالقى حکیم و عادل معتقد نیست، نمى‏تواند از عدالت اجتماعى به معناى واقعى آن، یعنى اِعطاى حقِّ هر صاحب حقى به او، سخن بگوید؛ زیرا:
    اوّلاً، اگر به قوانین اجتماعىِ آسمانى معتقد باشد، لزوماً، چنین قوانینى را عادلانه نمى‏داند؛ چون، خدایى که حکیم و عادل نیست، خود را موظَّف به وضع قوانین و مقرّرات عادلانه نمى‏داند و قوانینى که از چنین منبعى سرچشمه بگیرد، تأمین‏کننده حقوق واقعى مردم نخواهدبود.
    ثانیاً، اگر به قوانین اجتماعى بشرى معتقد باشد، چون بشرِ فارغِ از وحى، قادر به شناخت نیازهاى واقعى انسان و راه‏هاى براورده کردن آن‏ها نیست، قوانینى که وضع مى‏کند، نمى‏تواند حقوق واقعى او را برآورده سازد.
  • فهرست و منابع تحقیق مقاله عدالت اجتماعی

    فهرست:

    عدالت در مکاتب سیاسى

    جایگاه عدالت اجتماعى در فرهنگ اسلامى

    الف) عدالتِ خالق هستى

    ب) عدالت، اساس جهان

    ج) شریعت بر محور عدالت

    د) عدالت هدف پیامبران

    ه' ) عدالت، فلسفه حکومت

    و) عدالت، ارزش برتر

    عدالت و آزادى

    عدالت و امنیت

    عدالت و رفاه

    عدالت و بخشش (اخلاق)

    حاکم اسلامى و عدالت اجتماعى

    1- ایجاد شرایط مساوى براى عموم شهروندان

    2- عدالت در قانونگذارى

    3- تساوى در برابر قانون

    4- تعادل ثروت و جلوگیرى از بروز شکاف طبقاتى

    موانع تحقّق عدالت اجتماعى

    1- دنیاطلبى دولتمردان

    2- استبداد و خودکامگى

    3- هرج و مرج اجتماعى

    4- پیشداورى

    آثار عدالت در جامعه

    1- دوام حکومت در پرتو عدالت

    2- علاقه مردم به حاکمان و اطاعت از آنان

    3- رشد کمالات روحى و اخلاقى

    4- بى‏نیازى مردم

     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, مقاله در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, تحقیق درباره تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, مقاله درباره تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله عدالت اجتماعی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت