هر یک از ما دوستان ,آشنایان و وابستگان عزیزی داریم که ممکن است از افسردگی رنج ببرد. هر کس به نوعی تلاش می کند تا از افسردگی رهایی یابد. بعضی از این تلاشها به تجربیات شخصی افراد متکی است ولی عمدتا" به راه حل هایی که در جامعه مرسوم شده و ریشه در سنتهای اجتماعی دارد پناه می برند. تنها و گاهی اوقات از کمک حرفه ای روانپزشکان و روانشناسان بهره مند می شوند .
تلا ش در جهت رفع افسردگی،خود یکی از راههای اساسی درمان و پیشگیری از شدت بیماریو عوارض آن است چه زیبا سروده است فریدون مشیری شاعر :
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگ اش می شود هفتاد رنگ
برای افسرده نبودن کافی نیست که مشکلی نداشته باشیم بلکه باید شوروشوقی در سر باشد باید دلیل برای زندگی داشت .
باید عشق ورزید تا افسرده نبود، پاد زهر افسردگی این نیست که خیالی در سر نداشته باشیم بلکه آن است که موضوعی سالم و مناسب برای دوست داشتن و شوری سازنده و مفید در سر داشته باشیم . ََ ان الذین قالوا ربنا الله ثم الستقامو ا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون ََ
به قول شاعر بزرگ نظامی :
دلی که از عشق خالی شد فسرده است گرش صد جان بودی بی عشق مرده است
ما منکر مشکلات و حوادث غم انگیز نیستیم اما آنچه به حوادث معنای مایوس کننده می دهد بیش از خود حوادث تعبیر و تفسیر ماست .
قدرت تعقل و توانایی سازگاری آسان در برابر مشکلات لا یتناهی است. توانایی اندیشه بشر و قدرت چاره جویی او خیلی بیش از آن است که قوی ترین حوادث تلخ هم بتواند او را برای همیشه افسرده نگهدارد .
افسردگی در زندگی روزمره معمولابه شخصی گفته می شود که غمگین و حالتی ناشاد داردکه در تعریف روانشناسانه شخص افسرده کسی است که غمگین و ناراحت می باشد .
افسردگی یکی از شایع ترین بیماریهای نوع بشر است وعلانم مختلفی دارد مانند علایم جسمانی که موجب مراجعه به پزشک میشود. حدود 6در صد از افراد جامعه مبتلا به افسردگی هستند. احتمال اینکه هر کسی در طول عمر خود به افسردگی دچار شود به طور متوسط 15درصد است که ازاین 15در صد تعداد خانم های افسرده بیشتر از آقایان است .
افسردگی موجب افت عملکرد شغلی ,تحصیلی ,اجتماعی و خانوادگی می شود .
احساس غم و اندوه گذرا به دنبال فقدان عزیزان یا شکست در یک تجربه معمول زندگی که با خود ملامتگری را به همراه ندارد و یا بطور قابل توجه نمی باشد یک اتفاق بسیار معمول روانی است و نام بیماری بر آن اطلاق نمی شود و اگر به خوبی و سازنده با آن برخورد شود می تواند به رشد و تعالی انسان نیز کمک کند .
افسردگی اساسی یک اصطلاح تشخیصی است که دلالت بر وجود علایم بارز افسردگی می کند که موجب افت قابل توجه در عملکرد شغلی یا اجتماعی شخص شده است .
علایم: علامت اصلی افسردگی اساسی یک دوره حداقل دو هفته ای است که در طی آن فرد افسرده علاقه و احساس لذت را تقریبآ در همه فعالیت ها از دست می دهد در کودکان و نوجوانان نیز به همین منوال است .
فرد افسرده چهار علامت را تجربه می کند که عبارتند از : تغییردر اشتها یا وزن ,خواب و فعالیت روانی- حرکتی، کاهش انرژی , احساس بی ا رزشی یا گناه , دشواری در اندیشیدن، تمرکز و یا تصمیم گیری با افکار تکرار شونده مرگ یا اندیشه پردازی ,طرح و اقدام برای خودکشی. برای به حساب آوردن یک دوره افسردگی اساسی یک علامت باید نسبت به دوره قبل بدتر شده باشد یا یک علامت اخیرآ بوجود آمده باشد. علایم برای بیشتر ساعات روز تقریبآ هر روز برای حداقل دو هفته پیوسته ادامه دارد.
در بعضی افراد این دوره افسردگی حالت خفیف تری دارد و ممکن است فرد کارکردهای ظاهرا" طبیعی داشته باشد اما نیازمند تلاش فزاینده بسیار زیاد است .
در بعضی افراد که از احساس بی میلی شکوه می کنند ,هیچ گونه احساسی ندارند یا ا حساس مضطرب بودن می کنند وجود یک خلق افسرده را می توان از حالت چهره طرز رفتارشان استنباط کرد .
بعضی افراد بر شکایت جسمی (مثلا":درد ورنج بدنی که به جای گزارش احساس غمگینی تا"کید میکنند . بیشتر افراد افزایش تحریک مثل خشم مستمر , تمایل به پاسخ دادن به وقایع به صورت طغیان، خشم یا سرزنش دیگران و یا احساس غلو یافته ناکامی بر سر موضوعات جزیی را گزارش میدهند. در کودکان و نوجوانان با از دست دادن علاقه یا احساس لذت تقریبا" همیشه تا حدی وجود دارد .
اعضای خانواده غالبا" متوجه کناره گیری اجتماعی و عدم علاقه به فعالیت های لذت بخش قبلی بیمار می شوند ( مثلآ کسی که قبلآ عاشق بازی گلف بود دیگر بازی نمی کند،
کودکی که از بازی فوتبال لذت می برد بهانه هایی می آورد که بازی نکند). در بعضی افراد علاقه و یا میل جنسی نسبت به گذشته کاهش قابل توجهی پیدا می کند.
اشتها معمولا" کاهش می یابد و بیشتر افراد احساس می کنند برای خوردن باید به خود فشار بیاورند دیگر افراد به ویژه آنهایی که با مراکز سرپایی سروکار دارند ممکن است افزایش اشتها پیدا کرده و غذاهای خاصی را دوست داشته باشند (مثلآ : شیرینی ها یا دیگر کربوهیدراتها ) تغییر اشتها در هر جهت ممکن است کاهش یا افزایش قابل توجه وزن را در پی داشته باشد در کودکان ناتوانی در به دست آوردن وزن موردانتظار ممکن است ذکر شود .
افراد نوعا"دچار بیخوابی در اواسط شب هستند (یعنی مشکلاتی در به خواب رفتن نیز وجود دارد که خوابشان به صورت دوره های دراز مدت در شب یا افزایش خواب در روز است) گاهی ا وقات دلیلی که افراد به خاطر آن در صدد درمان برمیآیند خواب آشفته است .
- تغییرات روانی- حرکتی شامل بی قراری (مثلا" ناتوانی در نشستن , قدم زدن ,فشار دادن دست یا فشار دادن یا مالش پوست، البسه و دیگر اشیا )یا تاخیر ( مثلا" تفکر و حرکات بدنی کند ,افزایش مکثها قبل از جواب دادن) است .بی قراری یا تاخیر روانی – حرکتی باید به حدی برسد که توسط دیگران قابل مشاهده بوده و صرفا" نشان دهنده احساسات ذهنی نباشد .
- کاهش انرژی , فرسودگی و خستگی مفرط شایع هستند. یک شخص ممکن است خستگی مداوم را بدون کار بدنی گزارش دهد. حتی به نظر می رسد که انجام کوچکترین وظایف نیازمند تلاش اساسی است. میزان کار آمدی در تکالیفی که انجام می شود ممکن است کاهش یابد.مثلا" فردی شکایت می کند که نظافت و لباس پوشیدن در صبح خسته کننده است و دو برابر زمان معمول طول می کشد .
- احساس بی ارزش بودن یا گناه همراه با ارزیابی منفی غیر واقعی از ارزش خود یا اشتغال و نشخوار ذهنی همراه با گناه در مورد نقاط ضعف کوچک گذشته ممکن است وجود داشته باشد.
چنین افراد ی اغلب وقایع روزمره رفتاری یا جزیی را به عنوان شاهدی برای نقایص شخصی مورد سوء تعبیر قرار می دهند و یک احساس مسئولیت اغراق آمیز برا ی وقایع نامساعد دارند. برای مثال یک معامله گر ممکن است دچار اشتغال ذهنی همراه با سرزنش خود به خاطر شکست در فروش شود . حتی وقتی که بازار عموما" راکد است و دیگر معامله گران نیز تقریبآ نتوانسته اند فروشی داشته باشند احساس بی ارزش بودن یا گناه ممکن است تا حدی هذیانی باشد.
(مثلآ فردی که اعتقاد دارد شخصا" مسئول فقر دنیا است و خودرا به خاطر بیمار بودن یا شکست در بر آورده ساختن مسئولیتهای شغلی یا بین شخصی به عنوان نتیجه ای از افسردگی سرزنش میکند) و اگر جنبه هذیانی نداشته باشد برای برآورده ساختن این ملاک کافی به نظر نمی رسد.
بسیاری از افراد آسیب در توانایی تفکر و اشکال در تمرکز حواس یا تصمیم گیری را گزارش می دهند.
آنان به آسانی دچار حواس پرتی می شوند و یا از مشکلات حافظه شکایت می کنند. آنهایی که از نظر ذهنی خواستار کسب و کار یا تحصیلات هستند اغلب نمی توانند کارکرد مناسب حتی در زمانی که مشکلات تمرکز خفیفی دارند داشته باشند .
در کودکان افت ناگهانی در نمرات درسی ممکن است انعکاس تمرکز ضعیف باشد و یا با نشانه های اولیه زوال عقل اشتباه شود. وقتی که دوره افسردگی اساسی به گونه موفقیت آمیزی درمان می شود مشکلات حافظه ای اغلب کاملا" کاهش می یابند.
با وجود این در بعضی افراد به ویژه اشخاص سالمند دوره افسردگی اساسی ممکن است تظاهر اولیه زوال عقل برگشت ناپذیر باشد.
غالبا" افکار مرگ و اندیشه پردازی در مورد خود کشی یا اقدام به خودکشی وجود دارد. دامنه این افکار از این اعتقاد که آنان که مرده اند آسوده ترند تا افکار گذرا اما تکرار شونده در مورد عمل خودکشی و برنامه ریزیهای حساب شده برای چگونگی انجام خودکشی امتداد دارد.
فراوانی شدت و درجه مهلک بودن این افکار کاملا" متغیر است. افرادی که احتمال کمتری برای انجام خود کشی دارند ممکن است افکار گذرا (یک تا دو دقیقه و تکرار شونده یک یا دو بار در هر هفته )را گزارش دهند. افرادی که به احتمال زیادی خودکشی می کنند ممکن است ابزارهایی (مثلا" طناب یا یک اسلحه )برای استفاده در عمل خودکشی تهیه نموده و مکان و زمان خاص را هنگامی که تنها هستند به گونه ای تعیین کرده باشند که بتوانند مرتکب خودکشی شوند .
گر چه این رفتارها از نظر آماری با اقدامات خودکشی همراه اند و امکان دارد در شناسایی یک گروه در معرض خطر بالا مفید باشد اما بسیاری از مطالعات نشان داده اند که امکان پیش بینی دقیق مکان یا زمانی که یک فرد خاص مبتلا به افسردگی سعی می کند خودکشی کند وجود ندارد.
انگیزه خودکشی ممکن است شامل تمایل به تسلیم شدن در مقابل موانع بر طرف نشدنی و یا اشتیاق شدید برای خاتمه دادن به یک حالت هیجانی به شدت دردناک که توسط شخص ادراک می شود باشد. تشخیص دوره افسردگی در صورتی که علایم واجد ملاک های یک دوره آمیخته باشد داده نمی شود.
اگر آسیب شدید باشد شخص ممکن است کار کرد خود را در زمینه های اجتماعی یا شغلی از دست دهد در موارد افراطی شخص ممکن است قادر به انجام حداقل مراقبت از خود (مثلا" تغذیه یا لباس پوشیدن)نباشد و یا حداقل بهداشت شخصی را داشته باشد.
اگر علایم افسردگی ظرف دو ماه بعد از فقدان فرد مورد علاقه شروع شوند و بیش از این دو ماه ادامه نیابند. عمومآ به عنوان نتیجه داغدیدگی به حساب می آیند مگر اینکه مشتمل بر اشتغال ذهنی بیمار گونه همراه با احساس بی ارزشی، اندیشه پردازی در مورد خودکشی، علایم روان پریشانه و یا تاخیر روانی - حرکتی باشد.
علائم و اختلالات همراه
علائم و اختلالات روانی همراه افراد مبتلا به دوره افسردگی غالبا" با گریان بودن، تحریک پذیر بودن، حزن ،نشخوار ذهنی داشتن، مضطرب بودن، وحشت زدگی و نگرانی شدید در مورد سلامت جسمانی و شکایت از درد (مثلا" : سر درد یا درد مفاصل شکم و یا دیگر اعضای بدن) شناخته می شود در طی دوره افسردگی بعضی افراد حمله های وحشت دارند به صورت الگویی رخ می دهد.
در کودکان اضطراب جدایی ممکن است روی دهد بعضی افراد داشتن مشکلاتی در روابط صمیمی، رضایت کم از تعاملات اجتماعی یا مشکلاتی در کار کرد جنسی (مثلا" فقدان اوج لذت جنسی در زنان و یا اختلال کارکرد نعوظی در مردان همراه است )مشکلات زناشویی (مثلا" :طلاق) ,مسایل شغلی (مثلا", از دست دادن شغل ) مسایل تحصیلی (مثلا" : فرار از مدرسه شکست در مدرسه ) الکل یا دیگر مواد قابل سوءمصرف و افزایش استفاده از خدمات پزشکی ممکن است و جود داشته باشد.
وخیم ترین پیامد دوره افسردگی احساس اقدام یا انجام خودکشی است خطر خودکشی به ویژه برای افراد دارای علایم افسردگی سابقه اقدام خودکشی به سابقه خانوادگی انجام خودکشی و یا استفاده همزمان از مواد بالاست .
افزایش میزان مرگ زودرس ناشی از حالات طبی عمومی نیز ممکن است وجود داشته باشد دوره های افسردگی غالبا" همراه با عوامل استرس زای روانی –اجتماعی (مثلا" : مرگ فرد مورد علاقه , جدایی زناشویی طلاق ) نمایان می شوند .