مقدمه :
در اسلام، زندگی اجتماعی هدف نیست و ارزش مطلق ندارد؛ بلکه ارزش آن نسبی است. زندگی اجتماعی، وسیلهای است برای تأمین ارزشهای بالاتر. مطلوبیت زندگی اجتماعی، تابع شرایطی است که زندگی فردی را با زندگی دیگران پیوند میدهد. عواملی که زندگی فرد را به جامعه و اجتماع پیوند میدهد، غریزی، عاطفی و عقلانی. این عوامل انسان را وامیدارد که به جامعه گرایش یابد و زندگی خویش را با زندگی دیگران پیوند دهد. کمالات انسان، در سایه اجتماع حاصل میشود و بدون آن، انسان از چنین کمالاتی محروم خواهد ماند. البته این بدین معنا نیست که بگوییم: اجتماع دارای ارزش مطلق است.
در قرآن کریم، به همان اندازه که به محبت کردن مردم به همدیگر اهمیت داده شده، به تبّری و بیزاری جستن از برخی انسانها نیز اهمیت داده شده است. از جمله، در داستان «اصحاب کهف» آمده است که آن جوانان صالح، از اجتماع فاسد زمان خود کناره گرفته به غاری پناه بردند. «و إذ اعتز لتمو هم و ما یعبدون...»
قرآن این کنارهگیری را میستاید؛ زیرا آنان برای آنکه دین خود را حفظ کنند، از آن جامعه کوچیدند و از آن منجلاب فساد، کنارهگیری کردند. داستان گوشهگیری ابوذر را بعد از رحلت پیامبر(ص)، میتوان در همین مقوله (فساد دستگاه حکومتی) توجیه کرد، وگرنه ابوذر عزلت انتخاب نکرد. اگر تاریخ زندگی ابوذر مطالعه شود، پرخاشگریهای او به کارگزاران خلفا، نشانگر سوز و گداز اجتماعی است. به عبارت دیگر، ابوذر از اجتماع نبرید؛ بلکه او را از اجتماع بریدند. کنارهگیری حضرت ابراهیم(ع) از جامعه شرک آلود نمرودی که در قرآن آمده است «و اعتز لکم و ما تدعون...» مریم(19)، آیه 48 و یا رهبانیت اصحاب حضرت عیسی(ع)، همان، آیه 49 و50 به دلیل وضعیت بد زمانشان بود و میخواستند دین خود را حفظ کنند.
اما در جایی که خشنودی خدا در بازگشت به جامعه و اجتماع است، برای هدایت دیگران و معاشرت با آنها، رهبانیت، دیرینشی، گوشهگیری و عزلت، ارزشی ندارد. پس زندگی اجتماعی در اسلام، دارای ارزش مطلق نیست؛ بلکه تابع شرایط زمانه است.
انسان به دلیل زندگی در محیط اجتماع، موجودی است اجتماعی؛ موجودی که دوستی و انس با دیگران از ضروریات سازمان وجودی او به شمار می رود.
احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و همدلی و همراهی با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است.
در سلسله مطالب آینده، به بررسی ضرورت و اهمیت دوستی و نقش آن در سرنوشت بشر، رازهای پیدایش و بقای دوستی، آفات دوستی، صفات و ویژگی های دوستان شایسته و ناشایسته، و حقوق دوستی از دیدگاه امام علی علیه السلام می پردازد. دوستی یکی از موضوعات مهم اخلاقی و اجتماعی است که حجم زیادی از سخنان امام علی علیه السلام را به خود اختصاص داده است. در کلمات گران بهای آن حضرت با دو نوع دوستی رو به رو هستیم: دوستی با خدا و دوستی بامردم.(
اجتماعی بودن انسان
انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.
انسان موجودی است اجتماعی؛ موجودی که دوستی و انس با دیگران از ضرورت های سازمان وجودی او به شمار می آید. بنابراین، در محیط جامعه برای خود دوستانی بر می گزیند تا در غم و شادی و رفع مشکلات روحی و مادی یاری اش کنند.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
غریب کسی است که او را دوست نباشد.
احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و هم دلی و هم راهی با دیگران، علاوه براین که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. هیچ انسانی با قطع پیوندهای دوستانه و گوشه گیری احساس آرامش نمی کند. انزواطلبی نوعی بیماری است که اسلام پیروانش را از آن باز داشته است.
شاید فقط یک مورد برای ترجیح عزلت و کناره گیری بر معاشرت با مردم وجود داشته باشد و آن در صورتی است که فرد، بسیار سست اراده، تأثیرپذیر و هم نشینانش بسیار فاسد باشند. به نظر می رسد، روایات ستاینده ی عزلت و کناره گیری از مردم درباره ی این گروه و موقعیت ویژه صادر شده است؛ یعنی هر گاه معاشرت سبب شود انسان از یاد خدا باز بماند یا دچار معصیت شود، به یقین باید از آن دست کشید و تنهایی را برگزید.
علی علیه السلام می فرماید:
به تنهایی مأنوس تر باش تا به همدمان بد.
از همنشین و رفیق بد دوری کنید؛ زیرا او رفیق خود را فاسد و هلاک می کند.
گوشه گیری، کمرویی و انزوا طلبی
نوجوانی دوره ای است که در آن دانش آموز بیش از هر زمان دیگر نیاز به راهنمایی و مشاوره دارد. نوجوان ضمن مشورت با اولیا و مربیان، دست کم باید بداند که چگونه خود را بهتر بشناسد و از برخوردهای زیان بخش در محیط خانه و مدرسه پرهیز کند.
" چهار راه نوجوانی"، روایتگر تجربه های اولیا و مربیان است که به ندرت فرصت می یابند فنونی را که طی سال ها در خویش درونی ساخته اند، بررسی کرده، به روشنی در باره آن سخن بگویند.
"چهار راه نوجوان" با توجه به تجربیات معلمان و مشکلاتی که اولیا با آن مواجه بوده اند، نوشته شده است.
بدیهی است که خلاقیت و ابتکار فردی معلمان و اولیای خانه، با توجه به تفاوت های فردی کودکان و نوجوانان، نقش سازنده ای در امر مشاوره خواهد داشت.
▪ گوشه گیری، کمرویی و انزوا طلبی چیست؟
گوشه گیری، کم رویی و انزوا طلبی عارضه ای است که باعث می شود کودک و نوجوان از برقرار کردن ارتباط با افراد و محیط خارج دوری کنند. این کودکان و نوجوانان نوعاً با تقلیل یافتن علایق ذهنی و عاطفی نسبت به اطرافیان خود از داشتن دوستان نزدیک و صمیمی محروم اند. نوجوانی که کم رو و گوشه گیر است، معمولاً از حضور در فعالیت های جمعی سرباز می زند و فقط با تک دوست خود که نوعاً به او بسیار وابسته می شود اوقات خود را سپری می کند.رفتار کم رویی و انزواطلبی ، یکی از رفتارهای نسبتاً شایع است که فرد را به شدت آزار می دهد و اگر درمان نشود نوجوان را به سمت و سوی مشکلات دیگری مثل عدم اعتماد به نفس، افسردگی، اضطراب و زود رنجی سوق خواهد داد. عدم احساس توانمندی و کمی عزت نفس و نیز ناتوانی در بروز احساسات، بیان افکار و نظریات، خود باعث جدایی فرد از فعالیت های گروهی است.
▪ علل گوشه گیری و کم رویی عبارت اند از:
۱) محرومیت از محبت خانواده
۲) نقص عضو یا بیماری های جسمی و فیزیولوژیک
۳) اختلال در گوش و تکلم
۴) شکست های متعدد و تحقیر شدن کودک در برابر جمع
۵) عدم امنیت روانی در محیط خانه و مدرسه و فشارهای روانی مستمر
۶) تنبیه، توبیخ و سرزنش کودک و نوجوان توسط والدین و به ویژه محرومیت از عواطف مادر
۷) کنترل شدید تربیتی و سخت گیرهای وسواس گونه و غیر منطقی
▪ برای پیش گیری و درمان گوشه گیری و کم رویی می توان شیوه های زیر را به کار بست:
۱) حمایت های عاطفی در جهت تقویت اعتماد به نفس در نوجوان.
۲) واگذاری مسئولیت های مناسب با توجه به میزان توان جسمی و ذهنی نوجوان.
۳) قرار ندادن نوجوان در موقعیت هایی که تجربه های شکست را به دنبال دارد.
۴) تشویق و زمینه سازی حضور نوجوان در فعالیت های جمعی و گروهی.
۵) ایجاد آمادگی لازم برای جرئت ورزی در ابراز عقاید و بیان نظریات خود و نیز پذیرش نظریات مخالف از طرف دیگران.