احساس گناه و رنجش حالتهایی روانی هستند که عشق و محبت را تخریب کرده و درد ورنج به بار میآورند. در ظاهر امر آنها توسط رخدادها ایجاد میشوند ولی در واقع اینطور نیست. رنجش و گناه حاصل شیوه ارتباط شما با رخدادهاست ( یعنی چگونگی ارتباط دادن حوادث با خود).خوشبختانه چون خودتان آنها را ایجاد کردهاید، خودتان نیز قادر به ترک آنها هستید. این نوشته به شما یاد میدهد که چگونه خود را از دست آنها خلاص کنید.
احساس گناه
وقتی احساس گناه میکنید، در واقع تائید نکردن خود را تقویت میکنید. شما اعتماد به نفس و احترام به خود را از دست میدهید. احساس ناشایستگی کرده و خود را گیر میاندازید .
نکته کلیدی برای رهایی از احساس گناه بازشناسی این واقعیت است که ما همه در زندگی میکوشیم تا کارها را به بهترین وجه انجام دهیم، اما ممکن است در هر زمان از مهارتها آگاهیهای محدودی داشته باشیم.
متاسفانه، آگاهیهای ما بندرت کافی است. در نتیجه ما اشتباه میکنیم. بعضی مواقع ممکن است اشتباهات بزرگی داشته باشیم.
اشتباه کردن بخشی از ماهیت انسان است. اشتباه به ما میآموزد که چگونه ( شیوه درست) را 9 یاد بگیریم.
هرگاه که اشتباه میکنید، چیزی در مورد زندگی یاد میگیرید. بنابراین با هر اشتباه عاقلتر و آگاهتر میگردید. پنج سال بعد نسبت به امروز داناتر خواهید بود اما دانایی پنج سال بعدشما به درد امروزتان نمیخورد. زیرا همین الان شما آن را ندارید.
همین طور دانایی که امروز از آن برخوردارید را نمیتوانید به گذشته، یعنی زمانی که اشتباهی را انجام دادهاید ببرید. زیرا شما آنچه را که امروز میدانید در آن زمان نمیدانستید. شما در آن زمان فقط آنچه را که میدانستید، از آن آگاه بودید.
برای لمس این واقعیت در زندگی خودتان، به زمانی برگردیدکه در آن اشتباهی را مرتکب شدهاید. توجه کنید که در آن دوران شما حالت روانی خاصی داشته و به شیوهای خاص به زندگی نگاه میکردید. توجه کنید که شما در آن لحظه متناسب با آنچه که در آن قرار داشتید عمل کردهاید.
اگر شما ازآنچه که امروز ه میدانید با خبر بودید، احتمالا به شیوههای دیگر عمل میکردید، اما با خبر نبودید. حتی اگر فکر میکنید که بهتر میدانستید، باز هم قادر نبودید به مانند امرو ز نتایج را پیش بینی کنید.
بنابراین، در اینجا سؤالی بزرگ مطرح میشود: آیا حاضرید خود را به خاطر آنچه که نمیدانستید، بیخشید؟
آیا حاضرید خود را به خاطر اینکه داناتر و آگاهتر نبودید ببخشید؟ شما قادر به انجام این کار هستید. اگر دقت کنید، میبینید که در هر لحظه از زمان و در هر جایی از مکان میتوانید بهترین کار را انجام دهید.
به خود اجازه انسان بودن بدهید!
رنجش
وقتی از کسی میرنجید، خود را در بن بست قرار می دهید. زبانتان تندو طعنه آمیز شده و قادر به ابراز عشق و علاقه نمیگردید. سرزنده بودن و لذت را از دست میدهید. مثل اینکه در اطراف خود دیوار کشیده و زندگی را برای خود مشکلتر میسازید.
ترک و رها کردن رنجش برای دیگران سودی ندارد. سود رها کردن رنجش مال خود شماست زمانی که از کسی می رنجید با قدرت می گوئید که اشکال از فلان کس است نه از شما و شما با قدرت دیگران را سرزنش کرده و فرصت پرداختن به خود را از دست می دهید.
اگر به خودتان نگاه کنید، تمام آسیب ناشی از اتفاق رخ داده را تجربه خواهید کرد .شما در این صورت تمامی آسیب و ناراحتی ناشی از به اندازه کافی خوب نبود ، ارزش محبت نداشتن یا سایر اشکال تائید نکردن خود را ، احساس خواهید کرد. برای اجتناب از این آسیب و ناراحتی ، شما می رنجید.
اولین قدم در کاهش رنجش این است که حاضر به احساس این آسیب و ناراحتی باشید. احساس رنجش را بررسی کرده و آسیب و ناراحتی را پیدا کنید. احساس خوب نبودن یا ارزش محبت نداشتن را که تا حال از آن اجتناب میکردید، پیدا نمائید. سپس به ابراز آن بپردازید. اگر میتوانید گریه کنید. اگر قادر به احساس این ناراحتی باشید، نیازی به رنجش نخواهید داشت.
با شناسایی و التیام مسائل درونی که زندگی شما را در بر گرفته، دلتان را شفا دهید.
گام بعدی توجه به این نکته است که کسی که شما از او رنجیدهاید، حالت روان شناختی خاص خود را داشته و دنیا و زندگی را به شیوهای خاص میبیند. توجه کنید که آن شخص آگاهیهای محدودی داشته ومتناسب با تواناییها و مهارتهای محدود خود عمل میکند.اکنون به این موضوع دقت کنید که اگر این شخص عاقلتر وآگاهتر بود، شاید طور دیگری عمل میکرد. اما او داناتر و آگاهتر نیست. این شخص فقط آگاهیهای محدودی از آنچه که هست، دارد.
توجه کنید که او بر اساس توانایی محدودش به بهترین وجه ( ازدیدگاه خودش ) رفتار میکند. به این نکته توجه کنید که چقدر او به دلیل محدودیت در تواناییهایش رنج میکشد.اکنون از خود بپرسید، آیا حاضرید او را به خاطر آن که داناتر وآگاهتر نیست ببخشید؟ آیا حاضرید او را به خاطر این که متناسب با توانایی های محدودش رفتار کرده، ببخشید؟ آیا حاضرید او رابه خاطر آسیبی که باعث شده است، ببخشید؟