وابستگی انسان به طبیعت بیشتر به سبب نقش و تأثیر طبیعت در زندگی اجتماعی و اقتصادی اوست . هریک از فصل های سال نقش و اثر خاصی درشکل دادن فعالیت های مردم در جامعه دارد . مثلاً زمستان سرد و پربرف و باران برای مردم جامعه کشاورز و دامدار ایران فصل توقف کارها درمزرعه و صحرا و کوه و کوهستان و ماندن و آرمیدن درخانه است . بر خلاف آن بهار و تابستان و اوایل پاییز فصل کار و کوشش در بیرون از خانه و کارورزی در کشتزار و کوه و دشت است و مردم کشاورز و دامپرور فصل سرما را دور از جمع و فصل بهار و گرما را با جمع و در پیوند با یکدیگر را می گذرانند . در سرزمین هایی که تنوع آب و هوایی دارند و خاکشان مستعد کشت انواع گوناگون غلات و حبوبات و پرورش گونه های مختلف میوه است و هرکدام در فصل های متفاوت کشت و بهره برداری می شوند گاهی چند نوروز یا سالنو کشاورزی دارند مانند سال نوع کشاورزی ایرانیان در آغاز فصل پاییز و فصل بهاربنابر نظر میرچاالباده این جشن ها به این معناست که تقسیم بندی زمان را آئین هایی معین می کنند که ناظرید نگهداشت و احیای ذخایر خوراکی می باشند . یعنی آئین هایی که تداوم زندگی کل جامعه را تضمین می کنند . نوروز ایرانیان که در آغاز فصل بهار جشن گرفته می شود پسام آور نو شدگی سال و آمدن گرما و مرگ زمستان و باززایی طبیعت و زمان خروج انسان از از عالم خمودگی و پیوستن به طبیعت و شروع حیات اجتماعی دوباره در جامعه و کار دسته جمعی در بیرون از خانه و مزرعه و باغ و بوستان است . برای آشنایی علاقه مندان به و پیشینه جشن نوروز و آگاهی آنان از چگونگی برگزاریآن درگذشته و امروز به مطالبی در این مورد می پردازیم .
و پیشینه اسطوره ای نوروز
بیشتر روایات و اسطوره ای – افسانه ای ایرانیان دوره ی پیشمدادی را زمان پیدایی نوروز و جمشید چهارمین پادشاه پیشمدادی را بنیانگذار نوروز و آئین نوروزی به شمار آورده اند . دوران جمشید در دورانی طلایی ه شمار آمده است . در آن دوران خوردنی ها کاهش نمی یافت . چارپایان و مردمان نمی مردند . گیاهان نمی خشکیدند و سرما و گرما و پیری و رشک وجود نداشتند . جمشید بر هفت کشور زمین فرمان می راند و نیک بختی و شهرت گله و رمه خشنودی و حرمت را از دیوان گرفته بود .پس آنگاه که دروغ گفت فر ه به صورت مرغی از پیش او بیرون رفت ابن بلخی دوره ی فراز و فرود جمشید را چنین وصف می کند . سیصدسال از ملک او جهان همچون عروسی آدات و همه آفت های آسمانی و زمینی از جهان برخاسته و هیچ کس در آن سیصد سال از هیچ رنجی و دردی و بیماری خبر نداشت و جهانیان همه ایمن و ساکن بودند . افسانه های فراوانی درباره جمشید و چگونگی پیدایش نوروز و آئین نوروزی در تاریخ و ادبیات ایرانی – اسلامی آمده است . فردوسی در داستان پدید آمدن نوروز نقل می کند که وقتی جمشید از کارهای کشوری بیاسود بر تخت کیانی نشست . همه بزرگان لشکری و کشوری بر گرد تخت او فراهم آمدند و بر او گوهر پاشیدند . جمشید آن روز را نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود (( نوروز )) نامید و جشن گرفت .
خاستگاه و پیشینه تاریخی نوروز
پژوهش هایی که روی سنگ نگاری ها و کتیبه های بازمانده از دوره ی هجامنشیان انجام شده مردم آن دوره با نوروز به خوبی آشنا بوده اند و نوروز را به عنوان آئینی کهن به هنگام گردش سال جشن می گرفته اند . پادشاهان هخامنشی از تخت جمشید که کحلی مقدس و مخصوص نیایش بود به هنگام نوروز برای برگزاری آئین های ویژه نوروزی و استقبال از نمایندگان اقوام و مردم مختلف استفاده می کردند . هر سال نمایندگان ملل اقوام مادی ، ایلامی ، بابلی ، خوزی ، آشوری ، هندی ، تونسی ، آفریقایی و ... پوشاک قومی و ملی خود در تخت جمشید گرد می آمدند و نوروز و نوشدگی سال را رد کاخ آپادانا در برابر شاه جشن می گرفتند و هدیه های خود را به پادشاه ایران اهدا می کردند .
نوروز دوره ی هخامنشی
موضوع نوروز و سال نو و برپایی آئین نوروزی در طول دوره هخامنشیان به سبب کاربرد گاه شماری های چندگانه مورد اختلاف است . برخی از محققان نوروز را درآغاز پادشاهی داریوش در اول تابستان و در اواخر پادشاهی او در اول بهار دانسته اند . در دوره هخامنشی از ( 559 تا 300 پ م ) بنابر پژوهش هایی که تا کنون انجام شده سه نوع گاه شماری اسمی درباره ی درباریان و دو گاه شماری همگانی درمیان توده مردم به کار رفته است . تقی زاده در مورد گاه شماری های رایج دردوره هخامنشیان عقیده دارد که : سال و ماهی که سلاطین هخامنشی استعمال می کردند عیناً همان سال و ماه بابلی بود با اسامی ماه ها به زبان فرس قدیم که اسامی چند ماه آن درکتیبه داریوش در بیستون و همه ماه ها در الواح گلی تخت جمشید مانده است . این سال قمری و شمسی بود و اغلب آن بین 23 حوت و 24 حمل جلو و عقب می رفت این سال و ماه هخامنشیان گاه شماری رسمی بوده است و گمان می رود تا آخر دولت آن سلسله در دوائر دولتی و دربار معمول بوده است . ولی در میان مردم عامه همهن دو گاه شماری دیگر یعنی سال قدیم زرتشتی یا گاهنبار در مشرق و جنوب میان پیروان اهورمزد و فرشتگان او و سال قدیم مغان یا محبوس با اعیاد مهرگان و اول سال در حوالی آغاز بهار در شمال و مغرب بین پیروان میترا و ناهید و غیره از خدایان قدیم آریایی ها جاری بود . سال ایرانیان باستان به صورتی که آن را در سنگ نوشته های داریوش در بیستون می بینیم می یابیم در پاییز آغاز می شد و جشن بسیار معروف مهرگان ایرانیان باستان در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده است اما درهمان هنگام در حدود اواخر فرمانروایی داریوش ایرانیان که تحت تأثیر تمدن آسیای مقدم و سرزمین های مدیترانه قرار گرفته بودند تقویم پذیرفتند که بر طبق آن سال بر دوازده ماه و سی روز به اضافه پنج روز اضافی تقسیم شده بود و در اعتدالبهاری آغاز می شد این سال یعنی سال اوستایی جدید سال این زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده است . درروز نوروز و اول فروردین ماه شاه و حاضران در تخت جمشید لحظه طلوع خورشید را از ستیغ کوه در صفحه ( تخت جمشید ) انتظار می کشیدند با حضور شاه هخامنشی آن روز را که نوروز می نامیدند در مراسمی در تخت جمشید جشن بگیرند .
نوروز در دوران اشکانی و ساسانی
درزمان اشکانیان و ساسانیان مردم نوروز را بنابر سنت های فرهنگی رایج در فرهنگ مردم ایران در آغاز سال نو جشن می گرفتند . در این دوره نیز همچون گذشته جایگاه نوروز درمیان مردم در یک روز معین سال استوارنبود و در فصول سال می گشت و هر چهار سال یک روز از محل فصل پیش خود عقب تر می رفت . مثلاً درسال 11 هجری قمری برابر 632 میلادی هنگامی که یزدگرد سوم فرجامین پادشاه ساسانی بر تخت نشست نوروز به شانزدهم حزایران رومی ( ماه نهم از از سال سویانی ) و چهار روز پیش از آغاز تابستان بود . در این دوره مردم روزهای بسیاری از سال را به انگیزه های گوناگون جشن می گرفتند و به شادی برمی خاستند و به پایکوبی و دست افشانی و نغمه سرایی می پرداختند . از جشن های بزرگ و بنام آنان یکی جشن های دوازده گانه بود که در هر ماه از سال به روزی که نام آن ماه با آن روز برابر می افتاد دست از کار برمی گرفتند و به سرور و شادی می پرداختند بنابراین با گذشت یک سال دوازده از روز شادمانی داشتند هر یک از این جشن ها را چنین می خوانند : فروردینگان – اردیبهشتگان – خردادگان – تیرگان – مردادگان – شهریورگان – مهرگان – آبانگان – آذر جشن – دی جشن – بهمنگان یا بهمنجنه و مردیگران یا مژدیگران ( = اسفندگان : اسفند روز مطابق با پنجم اسفند ماه ) . بجز دوازده جشن یاد شده جشن های دیگری نیز داشتند که به آنها نوروز – سده – جشن نیلوفر – خرم روز – سید سور و آبریزگان و گاهنبارها و ... می گفتند .دردوره ساسانیان نوروز را درچند روز ( شش یا سی روز نوشته اند ) جشن می گرفتند . نوروز را به نوروز عامه و نوروز خاص تقسیم کرده بودند . نوروز عامه پنج روز بود که از اول فروردین آغاز می شد . نوروز خاصه روز ششم فروردین یا خرداد روز بود که آن را جشن بزرگ می نامیدند . در پنج روز نوروز عامه شاه مردمان را بار می داد و نیاز و آرزوهای آنان را بر می آورد . نوروز عامه که می گذشت نوروز خاصه که ششم فروردین ماه بود این روز را بدان رو بزرگ می خوانند چون می گفتند جمشید بدین روز مردم را به بی مرگی و تندرستی و خرمی مژده داد .