تولید ناخالصی داخلی
در میان شاخصهای اقتصاد کلان، تولید ناخالص داخلی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا نه تنها بهعنوان مهمترین شاخص عملکرد اقتصادی در تجزیه و تحلیلها و ارزیابیها مورد استفاده قرار میگیرد، بلکه بسیاری از دیگر اقلام کلان اقتصاد محصولات جنبی محاسبه و برآورد آن محسوب میگردند.
کل ارزش ریالی محصولات نهایی تولیدشده توسط واحدهای اقتصادی مقیم کشور در دوره زمانی معین ( سالانه یا فصلی ) را تولید ناخالص داخلی مینامند.
هریک از محصولات تولید شده در اقتصاد بهمنظور تبدیل به محصول نهایی چندین مرحله را طی میکنند. مثلاً نان، بهعنوان یک محصول نهایی که مستقیماً به مصرف میرسد، از مراحلی مانند تولید گندم و آرد میگذرد. روشن است که در محصولات پیچیده صنعتی تعداد مراحل تبدیل یا فراوری بیشتر است. بهرحال در برآورد تولید ناخالص داخلی باید ارزش محصول نهایی ( نان ) را مورد استفاده قرار داد، زیرا ارزش آرد در آن مستتر است، چنانکه ارزش گندم بطور ضمنی در آرد وجود دارد. اگر ارزش هر یک از این مراحل را جداگانه در تولید ناخالص داخلی منظور کنیم در واقع ارزش محصولات تولید شده در اقتصاد را بیشتر از میزان واقعی برآورد کردهایم. به همین دلیل در تعریف بالا بر کلمه نهایی تاکید شده است.
در عمل میتوان ارزش محصول تولیدی در هر مرحله را منظور کرد بهشرطی که در هر مرحله تنها ارزش جدید تولید شده را به ارزش مرحله قبل اضافه نمود. در مثال نان، در صورتی که ارزش گندم و آرد تولید شده برای تولید یک قرص نان به ترتیب برابر 10 و 15 ریال بوده و ارزش یک قرص نان نیز 20 ریال باشد، در آن صورت میزان ارزش جدید ایجاد شده در هر مرحله برابر با 10 ، 5 (=10-15) و 5 (=15-20) ریال خواهد بود که جمع آن 20 ریال و برابر با ارزش محصول نهایی ( نان ) میباشد. با این مثال روشن میشود که جمع ارزشهای جدید ایجاد شده در هر مرحله، معادل ارزش محصول نهایی است.
مطابق با مثال بالا، گندم در تولید آرد و آرد در تولید نان مورد استفاده قرار میگیرد. آرد و نان ستاندههای هر مرحله از تولید هستند. از طرف دیگر به محصولی که خود بهمنظور تولید محصول دیگر مورد استفاده قرار گرفته و در فرایند تولید کلاً به مصرف میرسد، محصول واسطه و به این فرایند مصرف واسطه گویند. تفاضل ارزش ستانده و مصرف واسطه همان ارزش جدید ایجاد شده یا ارزشافزوده است. بهمنظور محاسبه تولید ناخالص داخلی ارزشافزوده هر فعالیت بر اساس روش فوق استخراج شده و در نهایت از جمع ارزشافزودههای کل اقتصاد، تولید ناخالص داخلی بدست میآید.
در صورتیکه در یک اقتصاد فرضی دو نوع کالای نهایی ( نان و گوشت ) تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی برابر خواهد بود با ارزش واحد دو محصول مذکور در مقدار تولیدی آنها. به بیان دیگر اگر در همان اقتصاد فرضی 1000 قرص نان و 500 کیلو گوشت به ارزش واحد 20 و 40 ریال تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی عبارتست از:
40000 = (40*500) + (20*1000)
به عبارت دیگر ارزش تولید ناخالص داخلی به قیمتهای جاری 40000 ریال میباشد ، زیرا قیمت نان و گوشت، قیمت دوره یا سال جاری است. اگر در سال بعد 1000 قرص نان و 500 کیلو گوشت به قیمتهای 25 و 50 ریال تولید شود، ارزش تولید ناخالص داخلی برابر خواهد بود:
50000 = (50*500) + (25*1000)
مقدار بدستآمده نسبت به سال قبل از رشدی معادل 25 درصد برخوردار میباشد. با این وجود رشد فوق حاصل افزایش مقدار تولید محصولات نبوده، بلکه حاصل افزایش قیمت محصولات است. اگر بخواهیم اثر افزایش قیمت را از محاسبات سال بعد حذف کنیم باید مقدار تولید محصولات را در قیمتهای معیار یا قیمتهای پایه (در این مثال قیمتهای سال قبل) ضرب کنیم. در اینصورت به همان رقم 40000 ریال می رسیم که گویای این است که تولید واقعی اقتصاد صفر درصد رشد داشته یا اصلاً رشدی نداشته است. به فرایند حذف اثر تغییرات قیمت محصولات از نتایج محاسبات ملی، محاسبات به قیمتهای ثابت میگویند. آنچه که در ادبیات اقتصادی به رشد اقتصادی یا رشد تولید ناخالص داخلی موسوم است، بر محاسبات به قیمتهای ثابت استوار است. بنابراین وقتی گفته میشود در برنامه پنجساله توسعه اقتصادی رشد متوسط تولید ناخالص داخلی 8 درصد هدفگذاری شده است منظور رشد 8 درصدی بر اساس محاسبات به قیمتهای ثابت است.
به روش محاسبه یا برآورد تولید ناخالص داخلی که توضیح ساده آن ارائه گردید، روش تولید گفته میشود. در حسابهای ملی ایران روش تولید (جمع ارزشافزودهها) بهعنوان روش اصلی محاسبه تولید ناخالص داخلی مورد استفاده قرار میگیرد.
علاوه بر روش تولید، روشهای هزینه نهایی و سهم عوامل تولید دو روش شناخته شده دیگر در برآورد تولید ناخالص داخلی میباشند. در روش هزینه نهایی، با جمع هزینههای نهایی واحدهای اقتصادی، تولید ناخالص داخلی برآورد میگردد. در واقع میتوان فرض کرد که محصولات تولید شده در داخل (تولید ناخالص داخلی) به صورتهای مختلف به مصرف میرسد. بطور مشخص، این محصولات یا به مصرف نهایی خانوار و دولت میرسند، یا سرمایهگذاری (ثابت و درگردش) میشوند، یا صرف صادرات به دیگر کشورها میگردند. از آنجا که در مصرف، سرمایهگذاری و حتی صادرات، کالاهای وارداتی نیز یافت میشود، با کسر کردن کل رقم واردات از جمع اقلام مذکور، تولید ناخالص داخلی بدست میآید که باید معادل تولید ناخالص داخلی محاسبه شده از روش تولید باشد. بهطور خلاصه در روش هزینه نهایی تولید ناخالص داخلی از رابطه زیر بدست میآید:
Y=CP+CG+I+(X-M)
در رابطه فوق Y تولید ناخالص داخلی، CP مصرف خصوصی، CG مصرف دولت، I تشکیل سرمایه ناخالص (سرمایهگذاری ناخالص)، X صادرات و M واردات میباشد.
ذکر این نکته لازم است که تولید ناخالص داخلی بدست آمده از روش هزینه نهایی به قیمت بازار بوده و به اندازه خالص مالیاتهای غیرمستقیم با تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه که از روش تولید بدست می آید متفاوت است. به عبارت دیگر:
خالص مالیاتهای غیرمستقیم + تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه = تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار
روش سهم یا درآمد عوامل تولید، سهمی است که هریک از عوامل دخیل در فرایند تولید کسب میکنند. در این روش با جمع جبران خدمات پرداختی و مازاد عملیاتی (شامل سود عملیاتی، خالص بهره پرداختی و اجاره منابع طبیعی) تولید ناخالص داخلی محاسبه میگردد.
اقلامی مانند تولید ناخالص سرانه، تولید (درآمد) ناخالص ملی، درآمد (خالص) ملی و درآمد سرانه از مشتقات تولید ناخالص داخلی میباشند که روابط محاسباتی مربوط به هریک عبارتند از:
خالص درآمد عوامل تولید از خارج + تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار = تولید (درآمد) ناخالص ملی
استهلاک - درآمد ناخالص ملی = درآمد خالص ملی
یادآور میگردد که همه اقلام سرانه حاصل تقسیم رقم اصلی به جمعیت کشور میباشند.