زندگی خانوادگی مانند هر نوع نهادی در درون خود دارای مشکلات و در گیری هاست.این جامعه انسانی به دلیل تفاوت های سلیقه ای،روحی و روانی،اماده ی ایجاد تقابل های مختلف است. تفاوت ان با جامعه ی بزرگتر در نوع مشکلات و طرق مختلف راه حل هاست.خانواده در بدو تاسیس،با وجود عدم اشنایی عمیق روبروست و همین نکته زمینه را برای درگیری های احتمالی اماده می کند.جدایی افراد جدید از خانواده ی قدیم و تشکیل خانواده ی نو پا،همیشه با توفیق روبرو نیست.نداشتن تجربه ی کافی،عدم شناخت از علل ایجاد جدایی و نداشتن تسلط بر خود،زمینه را برای به وجود اوردن تشنجات اماده می کند.
زندگی مانند،کشتی تصور می شود که همیشه در دریای ارام حرکت نمی کند.مسیر حرکت با امواج نیز برخورد دارد.گذشتن از امواج ،نیازمند توانایی و صبر است.در جاده ی زندگی نیز نمی توان راه بدون دردسر را یافت.بسیاری از جاده ها دارای دست اندازند .ورود افراد بی تجربه در این جاده ها بسیار مشکل ساز خواهد بود.به دلیل این نکته است که در بدو تشکیل خانواده،دردسرها بیشترشده و گذشت زمان و کسب تجربه ،این مشکلات را کاهش می دهند.در گیری های ابتدای زندگی و قبل از فرزند داری،ناتوانی در تولید نسل،تفاوت های فرهنگی،فرزند پروری،انواع بیماری ها،اجاره نشینی،مشکلات اقتصادی و عدم ادرک متقابل از جمله ی این چالش هاست.
در مورد چالش های خانواده یک تحمل لازم است و ان اینکه "ان را نباید مانند سایر نهادها در نظر گرفت"،زیرا عدم توفیق در حل ان منجر به پاشیدن زندگی و ایجاد مشکلات جدید خواهد شد.چالش های خانواده از نظرهایی خاص هستند و لذا می بایست به ان ها به شکل دیگری نگریست.ان ها از نظر جنس و نوع مانند هم نیستند،به همین دلیل نیاز به یک تحلیل کلی دارند که در این بخش به ان پرداخته می شود.
مهم ترین نکته این تحلیل ،علت یابی است .چالش ها دو حالت دارند،یا خود علتند و باعث به وجود اوردن چالش ها ی جدید می شوند.یا خود معلولند و وابسته به علت های دیگری هستند.درک این تفاوت بسیار مهم و ظریف است.چالش های اقتصادی از نوع علتی نیستند ومی توانند معلول مشکلاتی مانند عدم وجود شغل کافی،نداشتن تخصص،گرانی،خواسته های غیر متعارف وولخرجی باشند.لذا این مشکل را باید از نوع معلولیت نگریست . در ک این نکته باعث کاهش تمایلات،قناعت،تلاش بیشتر و همکاری زن و مرد خواهد شد،زیرا استحکام خانواده و جلوگیری از فروپاشی ان بسیار مهم تر از ایجاد چالش ها ست.اکثریت این مشکلات این چنین هستند.
اما مشکلاتی نیز وجود دارند که علت هستند و حل انها بسیار زمان بر و گاهی غیر قابل حل می باشندو طلاق نیز به همین منظور به وجود امد.حالاتی جراحی که با دارو و درمان حل نمی شوند.باز تاکید می شود که درک علت از معلول بسیار حیاتی است.از نکات مهمی که حکم علت را دارند می توان به بی ایمانی،بیماری های روانی،بیماری های ژنتیکی جنسی،ناتوانی های جنسی،عشق به دیگری وبیماری های عقلانی،اشاره نمود.
یکی دیگر از نکات مهم چالش های خانوادگی ،تقسیم بندی ان ها از نظر چگونگی یافتن راه حل هاست.به دلیل تفاوت در شدت و ضعف این چالش ها ست که راه مقابله ی با ان ها هم متفاوت می گردد.این کاری تخصصی است و نیاز به اموزش های خاص دارد،به همین دلیل است که پیشنهاد می گردد،قبل از ازدواج این نوع اموزش ها در اختیار زوجین قرار گیرد.اموزش ها یی غیر از اموزش های معمولی است که در مراکز بهداشت انجام می گیرند.بیشتر ان ها جنبه های روانشناسانه و جامعه شناسانه دارند.ما ان ها را "اموزش های کاهش چالش "می نامیم.بدیهی است در صورت نیاز ارائه می گردند.
تاکنون تعاریف گوناگونی برای نظام خانواده ارائه شده که هر یک از این تعاریف تحتتأثیر زمان و مکان مختلف و همچنین نگرش خاصی بوده که در یک دوره تاریخی خاص بر یک جامعه حاکم بوده است.
برای نمونه در جوامع اولیه که بهصورت قبیلهای شکل میگرفت زن از جایگاه خاصی برخوردار بود؛ دوشادوش مرد در شکار و تأمین غذای خانواده شرکت داشت و بهدلیل دارا بودن قدرت زایش و بهوجود آوردن فرزند بسیار محترم شمرده میشد.
گذشت زمان و بروز تحولات اجتماعی همچون انقلاب صنعتی، خانواده را نیز بهعنوان یک نهاد اجتماعی دستخوش تغییر و تحول کرد و شرایط اینگونه اقتضا کرد که مردان برای تأمین معاش ساعاتی از خانه دور باشند و زنان به امور خانه و تربیت فرزندان بپردازند. به این ترتیب زنان در جامعه صنعتی از جایگاه پیشین خود برخوردار نبودند و با حذف تدریجی خود از صحنه اجتماعی روبهرو شدند. در دوره مدرنیته تلاش زنان برای حضور جدیتر در جامعه از سر گرفته شد و همه این تحولات موجب شد که چهره خانواده نیز در دوره مدرن دچار تغییر و تحول شود.
علاوه بر آنچه بهعنوان مقدمه گفته شد مطالعه و بررسی نهاد خانواده در هر جامعه وقتی میسر است که نخست آن جامعه را به لحاظ سیر تاریخی و عبور از مراحل رشد اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و به این پرسش پاسخ دهیم که جامعهای که از آن سخن میگوییم در کدام مرحله از این سیر تاریخی قرار دارد؟ توضیح این نکته ضروری است که منظور از مراحل رشد اجتماعی دورههایی است که جوامع از دیر باز تاکنون آن را پشت سر نهاده و به مرحله کنونی رسیدهاند و شاید اگر بخواهیم این ادوار تاریخی را در یک تقسیمبندی کلی قرار دهیم باید به 3 مرحله سنتی، مدرن و پسامدرن اشاره کنیم.
شاید در نگاهی غیرعالمانه بتوان این مطالعه را صرفا در بستر تاریخ انجام داد و عنوان کرد که چون جامعه مورد مطالعه در این دوره تاریخی (مثلا مدرن) قرار دارد لذا دارای این ویژگیهای ثابت و غیرقابل تغییر است اما سیر جوامع سیری است اختصاصی نهعمومی و نمیتوان گفت که جوامع از این تاریخ وارد این مرحله شده و همگی دارای این ویژگیها هستند، چرا که باید پذیرفت که تحولات اجتماعی علاوه بر سیر تاریخی نیازمند شرایطی است که باید در خود جامعه مهیا شود. بهعنوان مثال نمیتوان گفت وقوع رنسانس در اروپا سرآغاز تحول برای تمامی جوامع بوده و لزوما همه آنها وارد دنیای مدرن شدهاند چه بسا جوامعی که امروزه دچار جزماندیشی هستند که در قرون وسطی نیز نمیتوان سراغی از آن گرفت.از اینرو برای مطالعه خانواده نیز در جوامع نخست باید جایگاه جامعه مورد نظر را در سیر تکامل تاریخی نشان داد.
بررسی نهاد خانواده در جامعه امروز ایران نیز نخست نیازمند به این پرسش بنیادی است که ما از لحاظ سیر تاریخی تکامل اجتماعی در کدام مرحله قرار داریم؟
بهنظر میرسد نهاد خانواده در جامعه امروز ایران در مرحلهای قرار دارد که میتوان آن را مرحلهگذار نامید؛ به این معنی که همانطور که در علم سیاست به جامعهای که در حال عبور از تئوریهای سنتی حکومت که در آن قدرت کانالیزه نشده به سمت تئوریهای امروزی حکومت همچون دمکراسی است جامعهای در حالگذار گفته میشود، در علوم اجتماعی هم میتوان جامعه را در حالگذار نامید که از سنتگرایی به سمت مدرنیته در حال حرکت است و طبیعی است که چنین جامعهای همواره از یک سو با سنتهای گذشته (چه عرفی و چه دینی) و از دیگر سو با مقتضیات جامعه مدرن که بهتدریج به آن عرضه میشود در حال چالش و بهاصطلاح دست و پنجه نرم کردن است و قدر مسلم اینکه خانواده نیز بهعنوان نهاد اجتماعی در این میان با چالشهایی روبهروست که در ادامه به بررسی این چالشها خواهیم پرداخت.
خانواده بهعنوان یک بخش از سیستم اجتماعی در تعامل دائم با سیستم اجتماعی کل یا جامعه است لذا تمامی ارکان این سیستم از قبیل نقشها، حقوق و تکالیف تحتتأثیر همین تعامل تعریف میشود.
حال ببینیم در یک جامعه در حالگذار ارکان خرده نظامی همچون خانواده چگونه تعریف میشود و اصولا یک خانواده در یک جامعه در حالگذار با چه چالشهایی روبهروست؟
می دانیم که نقشهای نظام خانواده عبارتند از: نقش همسری، پدری، مادری و فرزندی. تعامل نقشها در یک نظام اجتماعی در 2مجموعه تعریف میشود.
مجموعه تکالیف که عبارت است از وظیفهای که هر نقش در قبال سایر نقشها برعهده دارد و حقوق، مجموعه انتظارات مسلم هر نقش از سایر نقشهاست در مقابل تکلیفی که انجام میدهد و حقوق و تکالیف هر نقش وقتی قابل تعریف است که هویت اصلی نقش به روشنی و وضوح مشخص باشد و بهنظر میرسد مشکل اصلی خانوادهها در یک جامعه در حالگذار از نظر اجتماعی همین باشد که نقشها در آن بلاتکلیف هستند که باید در قالب سنت تعریف شوند یا رنگ و لعاب امروزی و مدرن بهخود بگیرند، به این دلیل که تعریف نقشها در یک خانواده پایبند به سنتها با یک خانواده مدرن بسیار متفاوت است و از آنجا که خانواده در نظام اجتماعی ما بلاتکلیف است که بایستی سنتی باشد یا مدرن، در تعریف نقشهای خود همواره با چالش روبهروست. بهعنوان مثال مرد با 2 نقش همسری و پدری در خانواده حاضر میشود. او همواره با این پرسش روبهروست که باید یک همسر و پدر سنتی باشد یا یک همسر و پدر مدرن.
او نمیداند که باید مردی باشد طبق سنتهای گذشته، حاکم و مسلط بر تمام امور همسر و فرزندان یا مردی باشد امروزی و قائل به تساوی حقوقی میان همه اعضای خانواده. او با این چالش روبهروست که آیا باید مردی باشد که در مقابل همسر خود جایگاه قیومیت داشته و حتی خروج زن از خانه با اجازه او باشد یا مردی باشد که مطابق اندیشههای امروزی برای همسر خود حقوقی همسنگ با خود قائل است.
در نقطه مقابل، زن امروزی است که در تعریف نقش و جایگاه خود در سیستم خانواده در حیرت و چالش است؛ از یک سو با میراث فرهنگ خود مواجه است؛ فرهنگی که محدودیت و گاه محرومیت از پیشرفت و حضور در جامعه را برای او یک ارزش میداند و از دیگر سو با فرهنگ جهانی شدن روبهروست که تحصیل، اشتغال و پیشرفت را حقی فرا جنسیتی میشمرد.
در این میان فرزندان نیز بهنوعی با همین بحران هویت و عدمامکان تعریف صحیح نقش خود در خانواده روبهرو هستند. در فرهنگ دینی و ملی ما بر احترام به پدر و مادر و اجرای خواسته آنان تا زمانی که این خواسته مغایر با فرامین دینی نباشد تأکید فراوان شده است درحالیکه فرزندان در دنیای امروز میآموزند که هیچ انسانی از خطا مبرا نبوده و نمیتوان او را از حیطه نقد بیرون نهاد پس سخن پدر و مادر نیز میتواند خطا باشد و میتوان اعمال و رفتار آنان را نیز مورد نقد قرار داد.
نقش رسانه های ملی
به نظر می رسد نقش رسانه های ارتباط جمعی به خصوص سینما و تلویزیون از همه پر رنگ تر و برجسته تر باشد. وقتی بازنمایی ما از زن موفق در صداوسیما زن ِشاغل است که ما در فیلم و سریال جز در سکانس های محدودی او را در آشپزخانه و در حال کار ِ خانه یا بچه داری نمی بینیم. در چنین شرایطی چطور می خواهیم زنان و دختران ما با میل و رغبت نقش شان را به منزله همسر یا مادر بپذیرند و با عشق به آن دل دهند. در حالی که پرداختن به نقش عاطفی زن در رابطه با همسری و مادری و جا انداختن این موضوع برای جامعه خانواده محور ما بسیار مهم است.