حضرت عیسی (ع)
یاد کن آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را به کلمهای از خود که نامش مسیح، عیسی بن مریم است، نوید میدهد
که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان (الهی) و با مردم در گهواره و در بزرگسالی سخن میگوید و از نیکان و شایستگان است.
و آنگاه که از کسانش در جایگاهی شرقی کناره گزید و میان خود و آنان پردههای کشید؛ پس ما روح خود را نزدش فرستادیم و برای او همچون انسانی درست اندام نمودار شد.
مریم گفت: من از تو به خدای رحمان پناه میبرم، اگر پرهیزگار باشی.
(جبرئیل) گفت: همانا من فرستاده پروردگارت هستم تا تو را پسری پارسا و پاکیزه ببخشم.
مریم گفت: چگونه مرا پسری باشد و حال آنکه دست هیچ انسانی به من نرسیده و بدکاره هم نبوده ام؟
گفت: چنین است، پروردگار تو گفته که: این بر من آسان است و تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش کنیم؛ این کاری است حتمی و شدنی.
پس به او عیسی (ع) بار گرفت و با وی به مکانی دور بیرون رفت آنگاه درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی کشانید؛ گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و به فراموشی سپرده شده بودم.
پس (کودک) از زیر او ندایش داد: غمگین مباش، پروردگار تو از زیر پایت جویی روان ساخت و خرما بن را به سوی خویش بجنبان تا بر تو خرمای تازه چیده فرو ریزد؛ بخور و بیاشام و چشم روشن دار و اگر از آدمیان کسی را دیدی، بگو: من برای خدای رحمان روزه (سکوت) نذر کردهام و امروز مطلقا با هیچ انسانی سخن نمی گویم.
پس مریم او را برداشته، نزد کسانش آورد؛ گفتند: ای مریم، چیزی شگفت آوردهای. ای خواهر هارون، نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زنی بدکاره!
مریم به او اشاره نمود؛ گفتند: چگونه با کودکی خرد که در گهواره است، حرف بزنیم؟
(کودک) گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و پیامبرم گردانیده است و مرا هر جا که باشم، با برکت ساخته و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش نموده و مرا به مادرم نیکوکار کرده و گردنکشی بد بخت نگردانیده است و درود بر من، روزی که زاده شدم و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته شوم.
و چون عیسی با نشانهها و دلایل روشن آمد، گفت: همانا برای شما حکمت آورده ام (تا هدایت شوید) و تا برخی از آنچه را که دربارهاش اختلاف میکنید، برایتان بیان کنم، پس از خدا بترسید و مرا پیروی کنید. همانا خدای یکتا پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بپرستید، این است راه راست. [او «کلمه» خدا بود]
اما آن گروهها (فرق مسیحی) میان خود اختلاف کردند؛ پس وای بر ستمکاران از عذاب روزی دردناک! آیا چشم به راه چیزی جز قیامتاند که ناگهان بدیشان فرا رسد در حالی که بیخبرند؟ در آن روز دوستان، برخی دشمن برخی دیگرند، مگر پرهیزگاران.
و چون عیسی کفر آنان را آشکارا دریافت، گفت: چه کسانی درراه خدا یاوران من اند؟
حواریان گفتند: ما یاوران خداییم به خدا ایمان آوردیم و گواه باش که ما تسلیم هستیم. پروردگارا، به آنچه نازل کردهای، ایمان آورده ایم و از این پیامبر پیروی کردیم، پس ما را در شمار گواهی دهندگان بنویس.
پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند. کسانی را که ایمان آوردند، بر دشمنانشان مدد کردیم تا چیره و پیروز شدند.
مرگ یا حیات عیسی (ع)؟
آنها (برای کشتن عیسی) مکر کردند، خدا هم مکرکرد و خدا بهترین مکر کنندگان است، آنگاه که خدا گفت: ای عیسی، من تو را بر می گیرم و به سوی خود بالا می برم و از (آلایش) کافران پاکت میسازم و تا روز قیامت آنان را که از تو پیروی نمایند، فرادست کافران قرار میدهیم سپس بازگشتشان به سوی من است و من در آنچه اختلاف میکردید، میانتان حکم خواهم کرد....
و (خدا جهودان را) به سبب کفرشان و تهمت بزرگشان برمریم و این سخنشان که: ما مسیح – عیسی بن مریم، پیامبر خدا – را کشتیم.
و حال آنکه او را کشتند و نه بردار کردند، بلکه برایشان مشتبه شد و کسانی که درباره او اختلاف نمودند، بی گمان در تردیدتد؛ آنان را به حال او هیچ علمی نیست، تنها پیرو گمانند و به یقین او را نکشتهاند، بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد و خدا پیروزمند و حکیم است هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان خواهد آورد و او در روز رستخیز بر (ایمان) آنان گواه خواهد بود.
پس به کیفر ستمی که یهودیان کردند، چیزهای پاکیزهای را که برایشان حلال شده بود، حرام کردیم و برای کافرانشان عذابی دردآور آماده کردهایم؛ ولی راسخانشان در علم و آن مومنانی را که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو نازل شده ایمان میآورند و همچنین برپا دارندگان نماز و دهندگان زکات و مومنان به خدا و روز واپسین را پاداش بزرگی خواهیم داد.
همانا داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است؛ او را از خاک آفرید، سپس گفت: «بشو» شد. حق از پروردگار توست؛ پس از شکداران مباش.
حضرت عیسی (ع) در قرآن
قرآن کریم حضرت عیسى را بشری مىداند که از طریق اعجاز و بدون پدر از مریم به وجود آمده و به عنوان پیامبر و براى ارشاد مردم مبعوث شده است و مانند سایر پیامبران با خداوند جهان در ارتباط بوده، حقایقی دریافت مىکرده و به مردم ابلاغ مىنموده است. نه خدا بوده نه پسر خدا، بلکه بنده خدا بوده است و اگر در انجیل گاهى به عنوان پسر معرفى شده باید به صورت تشریفات توجیهشود. و اگر کلمه به او اطلاق شده، بدین جهت است که بدون وجود پدر و به وسیله کلمه (کُن) تکوینى به وجود آمده است. قرآن عقیده به تثلیث را شرک و کفر مىداند و خود عیسى نیز از آن تبرّى مىجسته است.
لقد کفر الذین قالوا إن الله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یا بنى إسرائیل اعبدوا الله ربى و ربکم إنه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه و مأواه النار و ما للظالمین من أنصار*لقد کفر الذین قالوا إن الله ثالث ثلاثه و ما من إله إلا اله واحد (1) ؛
کسانى که گفتند: «خدا همان مسیح پسر مریم است کافر شدند.» مسیح مىگفت: «اى بنى اسرائیل، خدا را که پروردگار من و شماست بپرستید. هر کس که به خدا شرک آورد بهشت بر او حرام است و جایگاهش دوزخ است، و ستمکاران یاورى ندارند.» کسانى که گفتند خدا سومین شخص تثلیث است کافر شدند. خدایى جز خداى یگانه وجود ندارد.
و إذ قال الله یا عیسى ابن مریم أأنت قلت للناس اتخذونى و أمى إلهین من دون الله قال سبحانک ما یکون لى أن أقول ما لیس لى بحق إن کنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا أعلم ما فى نفسک إنک أنت علام الغیوب*ما قلت لهم إلا ما أمرتنى به أن اعبدو الله ربى و ربکم (2) ؛
یاد کن هنگامى را که خدا گفت: «اى عیسى پسر مریم! آیا تو به مردم گفتى: «من و مادرم را، به جاى خدا، خدا بگیرید ؟» عیسى گفت: «خدایا تو منزه هستى. مرا نرسد که در باره خودم چیزى بگویم که حقم نیست. اگر آن را گفته بودم تو مىدانستى. آنچه را در دل دارم تو مىدانى ولى آنچه را در ذات توست من نمىدانم. همانا که تو داناى رازهاى نهانى. جز آنچه را تو به من امر کردى چیزى به آنان نگفتم. به آنان گفتم: خدا را که پروردگار من و شما است پرستش کنید.»
عیسى خود را بنده خدا و پیامبر معرفى مىکرد:
قال إنى عبد الله اتانى الکتاب و جعلنى نبیا؛
عیسى گفت: «من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.»
لن یستنکف المسیح أن یکون عبدا لله (3) ؛
مسیح از بنده خدا بودن خود امتناع نداشت.
إن هو إلا عبد أنعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنى إسرائیل (4) ؛
عیسى جز بندهاى که بر او منت نهاده. و وى را براى فرزندان اسرائیل نمونهاى قرار دادیم نبود.
و إذ قال عیسى ابن مریم یا بنى إسرائیل إنى رسول الله إلیکم (5) ؛
یاد کن زمانى را که عیسى پسر مریم به بنى اسرائیل گفت: «من رسول خدا به سوى شما هستم .»
و یعلمه الکتاب و الحکمه و التوراه و الإنجیل و رسولا إلى بنى إسرائیل (6) ؛
به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل مىآموزد و او را به عنوان پیامبر به سوى بنى اسرائیل مىفرستد.
و مصدقا لما بین یدى من التوراه و لأحل لکم بعض الذى حرم علیکم (7) ؛
آمدم تا تورات را که پیش از من نازل شده تصدیق کنم و برخى از چیزها را که برشما حرام شده حلال نمایم.
عیسى خود را مانند سایر بندگان مىدانست که ولادت و مرگ و زنده شدن بعد از مرگ دارد .
و السلام على یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیا (8) ؛
سلام بر من روزى که زاده شدم و روزى که مىمیرم و روزى که دوباره زنده مىشوم.
قرآن عیسى را با اذن خدا، داراى معجزه و کارهاى خارق العاده مىداند.
و أبرئ الأکمه و الأبرص و أحى الموتى بإذن الله و أنبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فى بیوتکم (9) ؛
نابیناى مادرزاد و مبتلا به پیسى را به اذن خدا شفا مىدهم. و از آنچه مىخورید و در خانه ذخیره مىکنید خبر مىدهم.