موضوع:
سیره،اندیشه و شخصیت دکتر بهشتی
تشریح ابعاد شخصیتی و سیاسی،سیره و اندیشه شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی در گفتگو با اسدالله بادامچیان
خبرگزاری شبستان: هفتم تیر یادآور یاد و خاطره سید شهیدان انقلاب، شهید مظلوم آیتالله دکتر محمد حسین بهشتی (ره) و هفتادو دو تن از بهترین یاران انقلاب اسلامی و یاوران حضرت امام (ره) است که در آتش کینهی دشمنان انقلاب و اسلام در سال 60 در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
شهیدان فاجعه هفتم تیر جمعی از مقامات قضایی، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضاء کابینه دولت و فعالان سیاسی و مذهبی بودند که در راس آنان شهید آیتالله دکتر بهشتی قرار دارد.
دکتر بهشتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نقش طراح اصلی کشور در کنار امام خمینی(ره) در افکار مردم جامعه شناخته شد در این میان قدرت استدلال و منطق، بیان نافذ و شیوا، اجتهاد پویا و بهرهگیری از دانش روز از بهشتی شخصیتی جامعنگر و جامعالاطراف ساخته بود.
دکتر بهشتی معتقد بود میدان عمل با تمامی گفتارها و شعارها متفاوت است، تنها تلاش را میطلبد و دیگر هیچ، در نهایت هم به این اعتقاد درونیاش دست یافت که بهشت را به بها دهند و نه به بهانه.
دکتر اسدالله بادامچیان، دکترای روابط بینالملل و فوقلیسانس علوم سیاسی است، از دوران نوجوانی در حوادث سیاسی 50 سال گذشته حضور فعال داشته و تاریخ زنده رویدادهای سیاسی 5 دهه گذشته است، وی از عناصر کلیدی مبارزه در راه استقلال، آزادی و حکومت اسلامی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهایی مانند دبیر اجرایی حزب جمهوری اسلامی، معاون سیاسی و مشاوره امور اجتماعی رئیس قوه قضاییه، عضو موسس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی را بر عهده گرفته است.
او که در جوانی همراه دکتر بهشتی بود و با ابعاد شخصیتی و مدیریت سیاسی شهید دکتر بهشتی آشنایی شهودی دارد معتقد است شهید بهشتی عالمی آگاه، آیندهنگر و برنامهریز است که برای شکلگیری پایههای نظام وتقویت آن تربیت نیروهایی متخصص و کارآمد را سرلوحهی کارهای خویش قرار داده بود.
مطالبی که میخوانید گفتگوی شبستان با دکتر بادامچیان جهت تشریح ابعاد شخصیتی و مدیریت سیاسی دکتر بهشتی است.
جناب آقای بادامچیان به نظر شما تشریح ابعاد شخصیتی و مدیریت سیاسی افرادی چون دکتر بهشتی برای نسل سوم انقلاب که مدیران آیندهی نظام هستند باید به چه صورت انجام شود تا به عنوان الگویی تمام عیار برای جوانان قرار گیرند؟
با امید به اینکه بتوانیم شکرگزار عملی این انسانهای وارسته باشیم که با همه وجود در مسیر سازندگی یک جامعه نمونه اسلامی برنامهریزی کردند و در این راه جان خود را فدا کردند تا نسل آینده و فعلی ما زندگی سعادتمند دنیوی و اخروی اسلامی را داشته باشد باید عرض کنم، نسل جدید با نام دکتر بهشتی و عنوان انقلاب اسلامی آشنایی دارند اما آشنایی آنها حضوری و عمیق نیست، چراکه در دوران کنونی نسل جوان تنها خاطرات و تاریخ گذشته را مطالعه میکند و این طبیعی است که خاطره و تاریخ جای درک علمی و حضوری و شهودی را نگیرد. در حال حاضر باید ذکر شخصیت و ابعاد زندگی اشخاصی همچون دکتر بهشتی به گونهای باشد که نسل جوان ما بتواند از آنها الگوبرداری و اسوهسازی کند تا راه آنهایی را که قصد بنای یک جامعهی نمونهی اسلامی را داشتند، ادامه دهند. بنابراین هدف و منظور از طرح این مسائل که در سالروز این بزرگواران این است که ما چراغی فراراه کارهایمان داشته باشیم.
کدام بعد شخصیتی شهید بهشتی مغول مانده است؟
بهشتی در بعد علمی مجتهد حوزوی بود به طوری که اگر در حوزه علمیه میماند به حتم جزء مراجع بزرگ تقلید میشد. از طرفی شهید بهشتی یک عالم روشن و آگاه و آیندهنگر بود که برای آینده برنامه داشت؛ بسیاری از انسانها برای زندگی خود برنامهای ندارند این در حالی است که آنها عالم یا استاد دانشگاه هستند اما بهشتی انسانی بود با برنامه. دکتر بهشتی آیندهشناس، برنامهریز و طراح بود و به سادگی برنامهای تنظیم میکرد که در آن نقطهی مطلوب موقعیت کنونی کجاست، وضعیت موجود چگونه است و چگونه باید از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب رسید و برای اینکه به آن وضعیت مطلوب برسیم چه موانعی بر سر ما وجود دارد و ما با چه امکاناتی به حل این موانع میرویم. این ویژگیهای بارز شخصیتی شهید مظلوم دکتر بهشتی بود.
با توجه به این خصیصه آیتالله دکتر بهشتی، ایشان از چه زمانی بر لزوم تربیت کادر متخصص برای نظام تاکید کرد و چگونه به این هدف رسید؟
بعد از کودتای 28 مرداد دکتر بهشتی وشهید مطهری و عدهای دیگر از علما و بزرگان به بررسی این مسئله پرداختند که چرا حکومت اسلامی گرفتار دکتر مصدق و امثال او شده است؟ چرا که افرادی مانند مصدق عناصر مذهبی نبودند که بخواهند با رسیدن به مسئولیت حکومتی، اسلام را در جامعه پیاده کنند و دلیل این امر عدم زمینهسازی برای تربیت کادر مدیریتی آینده نظام ارزیابی کردند که معلول مخالفت رژیم شاه و خط استعماری انگلیس و آمریکا و عدم توجه و آگاهی تودهی مردم بود. دکتر بهشتی بعد از این حادثه نیاز به برنامهریزی آموزشی جهت تربیت کادر متخصص را حس کرد و برای استحکام پایههای انقلاب برنامهریزی دقیقی را انجام داد، ایشان در زمان رژیم طاغوت مدارس اسلامی غیرانتفاعی در سطح مبتدی و پیشرفته تاسیس کردند مثل مدارس علوی، رفاه، روشنگر، دوشیزگان برای اینکه از میان این مدارس بهترینها آموزش داده شوند و عناصری با استعداد برای آیندهی نظام تربیت شوند. رژیم پهلوی مخالف این کار بود برای جلوگیری از شکلگیری این اهداف، فردی را از سوی خود در راس این حرکت گذاشت که جزء انجمن حجتیه بود و در عین حالی که انسانی پرکار و مذهبی بشمار می رفت، رژیم شاه از وجود او احساس خطر نمیکرد، دکتر بهشتی و یارانشان هم در این مجموعه سعی کردند از این خصوصیت او استفاده کرده و بینش مذهبی افراد را در داخل مدرسه و بینش سیاسی آنها را بیرون از مدرسه تامین کنند و این، کار بسیار مشکلی بود که تنها می توانست توسط یک عالم حوزوی چون دکتر بهشتی صورت بگیرد. دکتر بهشتی بدون شتابزدگی و با برنامه برای تربیت نیروهای مستعد نظام در زمان رژیم پهلوی تلاش کرد که نشاندهندهی آیندهنگر این عالم حوزوی است. او کسی بود که ضمن نگرش به آینده، آیندهشناس هم بود و 20 سال آینده کشور را پیشبینی میکرد. او براساس یک برنامهریزی حساب شده و منظم بدون هرگونه اصطکاک غیرضروری با استکبار و رژیم شاه با یک برنامه اساسی و زیرزمینی، پایههای ارکان نظام اسلامی را بنا نهاد.
فعالیت سیاسی دکتر بهشتی به شکل رسمی از چه زمانی آغاز شد؟
وقتی حزب موتلفه اسلامی تشکیل شد دکتر بهشتی با عضویت در شورای روحانیت این حزب که بنابر اساسنامهی آن که در سال 42 نوشته شد، فعالیت اصلیاش را شناساندن اسلام و عمل به دستورات آن وایجاد یک جامعهی نمونه اسلامی معرفی میکند. فعالیت سیاسی حزب موتلفه با این اساسنامه از سوی رژیم بدون مشکل بود. چرا که در این اساسنامه سخنی از فعالیت سیاسی به چشم نمیخورد لذا عاملان شاه نمیتوانستند دکتر بهشتی را محکوم کنند و این امر نشان از آیندهنگری، آیندهشناسی، مدیریت و تدبیر این عالم حوزوی بود.
*رابطه دکتر بهشتی با روشنفکران دانشگاهی در کنار مردم عادی چگونه بود؟
دکتر بهشتی احساس میکرد یک بخش عمده جامعهی ما دانشگاهی و تحصیلکرده هستند پس عالمی که در آینده باید در این کشور مدیریت کند باید دانشگاهی و دانشجو و تحصیلکرده این جامعه را کاملاً بشناسد، فرهنگ او را بفهمد و درک کند تا بتواند وارد جمع آنها شود. وی معتقد بود همانطور که تودهی مردم مسلمان ایران او را از خود میدانند قشر دانشگاهی و تحصیلکرده نیز باید چنین حسی نسبت به او داشته باشد، لذا شهید بهشتی تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه داد تا هم عالم حوزوی و هم عالم دانشگاهی باشد به طوری که امروز هم اساتید و تحصیلکردههای دانشگاه او را از جامعهی دانشگاهی میشمارند و هم حوزویان او را جزء علمای برجسته میدانند و این هنر دکتر بهشتی بود که توانست، هر دو مجموعه را در مسیر هدایت الهی پیش ببرد و البته برای اینکه این موضوع در حد نظری و تئوری باقی نماند و در کنار استادی دانشگاه و عالم حوزوی بودن وارد عرصههای حکومتی نظام شد. رابطه شهید بهشتی با سایر اقشار چگونه بود؟
دکتر بهشتی در قم مدرسه دین و دانش را تاسیس میکند تا نسبت به نسل جوان دانشآموز و آموزش و پرورش جدید آشنایی عملی و درک شهودی پیدا کند. از طرف دیگر در دانشگاه تدریس میکند در مجامع دانشگاهی مشغول بحث میشود و ارتباط نزدیک با دانشجویان و قشر روشنفکر جامعه برقرار میکند،ْ در کنار آشنایی با این گروه از جامعه، ارتباط خود را با تودهی مردم حفظ میکند و در بین هیاتهای دینی، اصناف، کشاورزان و کارگران حاضر نیز میشود. دکتر بهشتی با سفر به کشورهای خارجی و شناخت فضای جهان خارج از ایران و ایرانیان شاغل در آنجا توانست در زمان بازگشت ایرانیان در حال تحصیل در خارج از کشور از آنها در رسیدن به اهداف نظام استفاده کند. او بحثهای مربوط به آموزش و پرورش را با کسبه و بازاریان مطرح میکرد چرا که اعتقاد داشت انجام کار فرهنگی برای جامعه نیازمند آگاهی از نیازهای مردم جامعه است. دکتر بهشتی فردی بود که در درون تودههای مردم خود را از مردم و مردم را از خود میدانست و لذا فاصلهای باقی نمیگذاشت پس میتوانست در این شرایط امامت کند.
منظور شما از امامت چیست؟
امامت یک رهبری ویژه است که از درون توده های مردم، همپای مردم، در جهت رشد و رسیدن به اهداف بلند شکل میگیرد. به عنوان مثال امام خمینی (ره) از درون مردم، با مردم، همراه مردم، همپای مردم و بدون هیچگونه فاصلهای برخاست و انقلاب را به پیروزی رساند.
این جمله بنیاگذار انقلاب که "بهشتی یک ملت بود برای ملت ما" به چه معناست؟
مجموعه عواملی که ذکر شد، از بهشتی انسانی جامعالاطراف ساخت که امام در تعریف و توصیف خود از دکتر بهشتی فرمودند: "بهشتی یک ملت بود برای ملت ما"، یعنی روحانی آینده باید دارای همین ویژگیها باشد. اگر گفتیم در ابتدای انقلاب فریاد برآوریم، ایران پر از بهشتی است این بدین معناست هر که میخواهد بهشتیگونه پیش برود، این ویژگیهای شخصیتی را لازم دارد و اکنون نیز میتوان از همین ویژگیهای این شهید مظلوم در جهت سازندگی نظام در زمینههای مختلف بهرهبرداری کرد. برای تربیت کادر متخصص جهت مدیریت نظام از تعداد زیادی از افراد، تنها افراد معدودی انتخاب میشوند و این هم در همه جای دنیا به همین صورت است همانطور که افراد بسیاری به دانشگاهها میروند ولی تعداد انگشتشماری دانشمند میشوند و تعداد بسیار اندکی از آنها دانشمند، اندیشمند، نظریه پرداز میشوند و حال از بین این دانشمنداناندیشمند نظریهپرداز تعداد بسیار کمی مردمی میمانند.
به نظر شما آیا شهید بهشتی همه این مراحل را گذراند و توانست یک عالم اندیشمند نظریهپرداز مردمی باشد یا نه؟
خب زمانی که انسان سطوح علمی را طی میکند یک فضایی بین او و مردم پدید میآید و این امر کاملاً طبیعی است چون مردم عادی زمانی که با یک فرد عادی برخورد میکنند از خود رفتاری متفاوت با آنچه که هنگام برخورد با یک دکتر و مهندس نشان میدهند، بروز میدهند و این نشان از ایجاد فاصله بین مردم و تحصیلکردههای دانشگاهی است، اما اگر کسی این فاصلهی ایجاد شده را بهشتیوار پر کند موفق میشود. به عنوان مثال امام خمینی (ره) هیچ فاصلهای با مردم نداشت، مگر نه اینکه او رهبر و حاکم کشور بود، ولی میبینیم که چه در قبل از پیروزی انقلاب که ادارهی سیاسی کشور را بر عهده داشت و چه بعد از آن هیچ فاصلهای با مردم نداشت و همهی تودههای مردم اعم از دانشجو، دانشآموز، معلم، کشاورز و ... به امام عشق میورزیدند چراکه امام به گونهای در جامعه حرکت کرد که جامعه امام را از خود و در قلبش میدانست؛ البته نباید فراموش کنیم که این یک رابطه دوطرفه است و نمیشود در قلب مردم جای گرفت ولی به آنها عشق نورزید و شهید بهشتی شاگرد این مکتب بود.
با توجه به شاگردی آیت الله بهشتی در محضر امام راحل(ره) مدیریت سیاسی در یک نظام مکتبی چگونه بود؟
دکتر بهشتی در مدیریت سیاسی به مانند امام خمینی (ره) یک آیتالله و مرجع تقلید است اما با مردم یکی است و مردم فاصلهای را بین او و خود حس نمیکنند. این سیاست همان سیاستی است که حضرت ابراهیم (ع) در دعوت ستارهپرستان به اسلام اجرا کرد. حضرت ابراهیم برای دعوت آنها به اسلام در درون ستارهپرستان قرار میگیرد و به مانند آنها میگوید این ستاره خدای من است همهی ستارهپرستان گرد او جمع میشوند و به صحبتهای او گوش فرا میدهند آن حضرت با ایجاد محبوبیت در میان ستارهپرستان، زمانی که ستاره غروب میکند به ایشان میفرمایند: من این افولکنندگان را دوست ندارم. سپس در مرحلهی بعد یعنی زمانی که ماه مشاهده می شود، میفرماید: این ماه خدای ماست چرا که هم نورانیتر است و هم بزرگتر، بعد از این مرحله نیز زمانی که ماه غروب میکند و خورشید سر بر میآورد، این مخلوق خدا را آفریدگار خود مینامد. به همین ترتیب حضرت ابراهیم بااستدلال و با توجه به فهم جامعه برنامهریزی میکند و خدای واقعی را به جامعه ستارهپرستان معرفی مینماید این همان مدیریت امامتگونه سیاسی که از آیات قرآن استفاده میشود و شهید بهشتی و البته در اعلا امام خمینی (ره) از آن درس گرفته و بدان عمل میکردند. مدیریت سیاسی دکتر بهشتی مدیریتی هدفمند و برنامهدار بود چراکه او با توجه به آینده و شناخت آن با تدبیر و تعلیق و نظم و ترتیب جامعه را مدیریت کرد. امام خمینی (ره) در سال 42 یک چشمانداز 20 ساله را به مسئولان نشان میدهد که سراسر شهادت و رنج و زندان و تبعید و محرومیت است بعد میفرماید: هر که عاشق است وارد این عرصه شود؛ این همان مدیریت آیندهنگر است که به اتفاقات20 سال آینده آگاه است. پس یک مدیریت سیاسی باید در چارچوب نظام و مکتبی شکل بگیرد مخلوطی از نظامهای گوناگون مانند روشنفکری، سنتی، دانشگاهی، مذهبی، لاابالیگری نباشد و از نظر دیدگاهها؛ یک مقدار اسلامی، یک مقدار سوسیالیستی، یک مقدار مارکسیستی، یک مقدار کاپیتالیستی، یک مقدار لیبرالیستی نباشد چراکه جمع همه این دیدگاهها در یک شخصیت؛ از آن شخصیتی شتر، گاو، پلنگ میسازد که سر از ناکجاآباد در خواهد آورد که دکتر شریعتی از چنین افرادی تعبیر به الینه و استاد مطهری از آنها تعبیر به انسانهای خود باخته میکند، درحالی که یک شخصیت سیاسی باید مستقل و در یک چارچوب صحیح شکل بگیرد و آن چارچوب را حفظ بکند.
نمونه هایی هم از این افراد را می توانید مثال بزنید؟