مهر یا میترا (در اوستا و پارسی باستان «میثْرَه»، در سانسکریت «میتْرَه»)، ایزد نامآورِ روشنایی، پیمان، دوستی و محبت، و ایزد بزرگ دین و آیین مهری است.
بخش مهم و بزرگی از اوستا به نام «مهر یَشت» در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهر یشت، دهمین یشت اوستا و از لحاظ مضمون همراه با فروردین یشت، کهنترین بخش آن بشمار میرود. مهر یشت از نگاه اشارههای نجومی و باورهای کیهانی از مهمترین و نابترین بخشهای اوستا است و کهنترین سند در باره آگاهی ایرانیان از کروی بودن کره زمین از بند 95 همین یشت فرا دست آمده است. از مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده در عصر ساسانی، بازمانده است.
مهر یشت در متن اصلی به نظم سروده شده و از کهنترین شعرهای بدست آمده ایرانی دانسته میشود. این یشت دلکش، سرشار از نیروی شاعرانه و سرچشمه سرودهای ایرانی در وصف دو ویژگی ارزشمند و اصیل ایرانیان یعنی راستی و پهلوانی دانسته میشود:
«میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را؛ او که آگاه به گفتار راستین است، آن انجمنآرایی که دارای هزار گوش است، آن خوشاندامی که دارای هزار چشم است، آن بلندبالای برومندی که در فرازنای آسمان ایستاده و نگاهبانی نیرومند و بخواب نرونده است..» (اوستای کهن، همان، صص 35 تا 56).
با اینکه در گردونه مهر، هزاران جنگافزار جای دارد؛ اما اینها همه برای مبارزه با دشمنان راستی و پیمانشکنان بکار گرفته میشود و در رویارویی با مردمان او مهربانترین است:
«… او که به همه سرزمینهای ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد.» (اوستای کهن، همان، بند 4، ص 35).
نام «میثْرَه» یک بار هم در «گاتها»ی زرتشت آمده که در آنجا به معنای «خویشکاری دینی» بکار رفته است (اوستا، گزارش استاد جلیل دوستخواه، جلد دوم، ص 1057).
به اعتقاد فردیناند یوستی در «نامنامه ایرانی»، «میثْرَه» در اصل به معنای «روشناییِ همیشگی» است (Justi, Ferdinand; Iranisches Namenbuch, Hildesheim, 1963) و این معنا با روشناییِ همیشگیِ ستاره قطبی ارتباطی کامل دارد. اما بعدها و بر اثر جابجایی ستاره قطبی، مفهوم «روشنایی همیشگی» به خورشید و پرتوهای آن داده شد و در ادبیات فارسی «مهر» نام دیگری برای خورشید دانسته شد.
در بند 113 مهریشت، میترا و اهورا با یکدیگر ادغام شده و به گونه «میترا اهورا» آمده است.
نام اصلی مهرگان "متراکانا" یعنی "متعلق به مهر" بوده است. مهر به معنای فروغ خورشید، مهربانی ودوستی است.
جشن مهرگان
آن گاه که سالنمای زرتشتیان روز مهر از ماه مهر را نشان میدهد ، مهرگانی دیگر از راه میرسد. مهرگانی از راه میرسد که اگرچه امروز تنها یکی از جشنهای ماهیانه زرتشتیان به شمار میرود اما دیروز شکوهش با نوروز برابری میکرد و گسترهی آن به سبب پیوندش با آیین مهر و میترا از خاور تا باختر این کرهی خاک را درنوردیده بود و صد افسوس که با تمام این فر و شکوه در هزار توی تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین، گرد فراموشی بر رخسار گرفت و امروز تنها اقلیتی دینی در داخل و اقلیتی قومی در خارج از کشور این میراث کهن را نگاهبانند .
در سالنمای زرتشتیان هر روز ماه، نامی دارد که نامهای دوازده ماه نیز در میان آنها دیده میشود و یکی شدن نامهای روز و ماه جشن گرفته میشده است. در میان جشنهای ماهیانه، دو جشن تیرگان و مهرگان مناسبتی حماسی و ملی دارند و هر دو یادآور نجات و رهایی مردمانند.
در تیرگان مرزهای ایران را که در پی شکست از توران میرفت تا به تنگی دل مردمانش شود، پرتاب تیری که از جان آرش نیرو میگرفت به فراخی رسانید. و در مهرگان پایههای سلطنت ضحاک ماردوش که ماران شانههایش از مغز جوانان خورش میکردند ، با فریاد دادخواهی آهنگری کاوه نام لرزیدن گرفت و با افراشته شدن درفش کاویانی و خیزش ایرانیان به رهبری فریدون، 1000 سال ستم و بیداد ضحاک تازی به پایان رسید
دژ ضحاک در هشترود
شاید این که بیشتر تاریخنویسان بر مردمیبودن این جشن قلم میزنند، به این سبب است که مهرگان یادآور پیروزی بر بیداد و ستم زمانه بوده است. ابوریحان بیرونی در التفهیم مینویسد: مهرگان شانزدهمین روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بود
البته از سال 1304 هجری شمسی پنج روز پنجه (خمسه) از پایان سال حذف و شش ماه نخست ، 31 روزه شد و از آن پس روز آغاز جشن مهرگان به دهم مهرماه منتقل شد و تا روز رام ایزد یعنی شانزدهم مهرماه ادامه یافت. روز اول را مهرگان عامه و روز واپسین یا شانزدهم مهر را مهرگان خاصه مینامیدند.
گزارشهایی نیز وجود دارند که مهرگان پیش از این نیز در شش روز یا حتی در 30 روز برگزار میشده است
پیش از این گفته شد که فر و شکوه مهرگان را میتوان با نوروز سنجید ، آنچنان که در آثارالباقیهی بیرونی از گفته سلمان فارسی آمده است:ما در عهد زرتشتی بودن میگفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر...
اما آنچه روشن است، گستره و گوناگونی نوشتههایی که دربارهی مهرگان و دلایل برگزاری آن آورده شده است به هیچ روی قابل سنجش با نوروز نیست و گویا تاریخنویسان، شاعران و نویسندگان همپیمان گشتهاند تا از پیدایش مهرگان گزارشهای یکسانی ارائه دهند. آنچنان که بیهقی و بیرونی چرایی پیدایش مهرگان را گزارش میدهند ، اسدی توسی نیز در گرشاسبنامه میگوید