چکیده:
دراین متن سعی خواهد شد پیرامون هویت ، تعاریف مختلف آن ، لایه های مختلف هویتی ،
عوامل اساسی خلق هویت وبنیان های هویتی ، اهمیت هویت درزندگی بشری و سیر تحولات
هویتی به شکل کلی بحث گردیده پیرامون مقوله بحران هویت وریشه ها ودلایل داخلی و
خارجی بحران در کشور بحث گردیده وراهکارهایی متفاوت ( ازآنچه تا کنون ارائه داده شده
وصد البته که نتیجه نداده ) به امید حل این بحران یا مدیریت صحیح آن ارائه شود.
مقدمه:
زندگی اجتماعی بدون هویت وشناسه غیرممکن وبی معنی است چرا که اگرمن دارای هویت
فردی معین به خود نباشم که با آن شناخته شوم ودیگران را بشناسم وخود را بشناسانم ،
هرگزنخواهم توانست ارتباط وتعاملی صحیح و معنی دار با پیرامون خود برقرار کنم و بدون
وجود چهارچوبی برای مشخص ساختن هویت اجتماعی و هویت های فردی، من همان بودم که
دیگری هست وهیچ یک از ما قادر نخواهد بود که نسبت معناداری بین خود وغیرخود یا
دیگری برقرارکند. درواقع ، بدون هویت ، جامعه ای درکار نیست.
از طرف دیگر در صورت عدم وجود شباهت و وجوه اشتراک در میان افراد یک مجموعه
وگروه یا جامعه اتحاد آنان وحفظ یکپارچگی شان سختتر بوده وامکان فروپاشی جامعه بالا
خواهد بود وازاین روست که امروزه درجامعه بحران زده ایران نخبگان سیاسی و فکری
کشور از ایجاد بحران هویت در کشور به شدت ابراز نگرانی کرده و درپی ارائه راهکارهایی
جهت حل این معضل می باشند.
آنچه که معلوم است نسخه های ارائه شده جهت حل این معضل جامعه تا کنون به جواب
مطلوبی نرسیده و مسائلی از قبیل از خود بیگانگی و مد گرایی و ارزش گریزی وهنجار
شکنی های افراطی و جامعه ستیزی و قانون گریزی و سستی بنیانهای خا نوادگی و گسترش
فساد و بی بندوباری در کشور ، از جهاتی به مسئله بحران هویت در ایران و عدم درمان این
معضل در کشور باز میگردد.
تعریف هویت :
جهت ورود به بحث اصلی ابتدا به ساکن باید مفهوم هویت بررسی و تعریف گردد. ساده ترین
تعریفی که قابل ارائه است،چنین است:"هویت وجه تمایز من با غیر من است"به عبارتی
هویت آن چیزی است که مرا از دیگران باز می شناساند وبه من در زند گی اجتماعی ام معنی
ومفهوم می بخشد.
با رجوع به فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد درمی یابیم که واژه هویت یا Identity ریشه در
زبان لا تین داشته که از لغت Idemبه معنی "مشابه و یکسان "ریشه میگیرد ودارای دو
معنی اصلی است اول به مفهوم تشابه مطلق و دوم به معنای تمایز که با مرور زمان سازگاری
و تداوم را فرض می گیرد.
به عبارتی هویت شامل شباهت با خودی ها و تفاوت و تمایز با غیر خودی ها و دیگران است.
در باب هویت اجتماعی مفاهیمی مطرح ا ند که به واسطه آنها افراد و جماعتها در روابط
اجتماعی خود از افراد و جماعات دیگر متمایز شده و امکان ایجاد ساختار نظام مند نسبت های
شباهت و تفاوت میان آنها حاصل می آید.
به عبارتی هویت اجتماعی درک ما ازاین مطلب است که "ما"چه کسی هستیم و "دیگران"که
هستند و از آن سو ، درک دیگران از خودشان وافراد دیگر ( از جمله خود ما) چیست.
طبیعی است که بدون درک این وجوه اشتراک و افتراق امکان ایجاد روابط متقابل صحیح و
منطقی میان جوامع و افراد غیرممکن خواهد بود.
از طرف دیگر وجود هویت واحد و مشترک که ریشه در تاریخ و زبان و فرهنگ یک جامعه
داشته وبه شکل طبیعی در طی زمان شکل یافته باشد و حالتی جعلی و دروغین و فرمالیته
نداشته باشد ، پارامتری بسیار اساسی و مهم در حفظ انسجام جامعه خواهد بود وعاملی حقیقی
در وحدت بخشی به افراد جامعه در مقابل تهاجمات نرم افزاری و سخت افزاری از خارج می
تواند باشد.
فرایند شکل گیری هویت:
مکان وزمان به عنوان منا بع ساخته شدن هویت در صحنه اجتما ع،اهمیت کانونی دارند.چرا
که هویت های اجتماعی جمعی درچهارچوب سرزمین طی یک فرایند اجتماعی تداوم می یابد
و تداوم اجتماعی مستلزم فرض کردن یک گذشته معنی دار است.
گذشته به طور فردی خاطره و به طور جمعی تاریخ است.
در باب مسئله سرزمین ممکن است حتی حالتی ذهنی داشته باشد که باید طبق اسطوره به آن
بازگشت ، یا آنکه یک ساختار سازمانی باشد که نمودار آن مطابق با یک الگوی جایگاهی
است.
به عبارت دیگر یک مجموعه انسانی خاص که ابتدا به شکل خونی و فامیلی باهم پیوند داشتند،
در طول زمان دریک منطقه یا سرزمین معین(درصورت یکجانشینی)ویا سرزمین های معین
( درحالت کوچگری ) درتعامل با همدیگره ، کم کم روابط وتعاملات وابزار ایجاد روابط که
مهمترین آنها زبان است را یاد می گیرند و شکل یک مجموعه انسانی با فرهنگ و زبان معین
و مشخص به خود پیدا می کنند.
به مرور زمان برای خود و سرزمینشان نام وعنوان یافته وبه دلیل تعاملات گسترده درونی
احساس تعلق نبست به همدیگر و به گروه که ممکن است حالت عشیره، طایفه یا قوم ودر
نهایت با ادغام در هم شکل ملت به خود بگیرد،پیدا می کنند وبدین طریق دارای شناسنامه
وهویت جمعی وگروهی می گردند.
در این بین با توسعه جامعه مورد نظر مسئله تقسیم کار،طبقه اجتماعی و اقتصادی و . . . پیش
می آید و تحت تاثیر این روابط در داخل هویت بزرگ قومی-ملی هویت های طبقاتی ، صنفی
، خانوادگی وفامیلی ، شهری و . . . شکل میگیرد.
بدین ترتیب لایه های مختلف هویتی شکل یافته و فرد طی تولد و رشد در خانواده و اجتماع این
لایه ها را درک و درونی کرده و امکان تعریف خود با کمک این لا یه های هویتی در
اجتماعات و مجموعه های انسانی را پیدا می کند و امکان ایجاد تعامل صحیح با دیگران
برایش فراهم می گردد.
حال اگراین هویت فردی و لایه های هویتی جمعی به شکل صحیح فرم نیابند و یا تحت تاثیر
عوامل خارجی یا داخلی مخدوش گردند ، این امکان برای تعیین موقعیت خود در جامعه از
بین رفته و فرد دچار آوارگی و سردرگمی می گردد پیرامون این مقوله در بحث بحران هویت
صحبت خواهیم کرد.
ابعاد هویت:
هویت دارای ابعاد مختلف 1- فلسفی2- فرهنگی 3 اجتماعی - 4- سیاسی و . . . بوده که در
این جا به بحث کلی پیرامونشان می پردازیم.
بعد فلسفی هویت:
همواره در ذهن انسان سوالاتی از قبیل :من کیستم ، از کجا آمده ام ، به کجا خواهم رفت ،
هدف از آفرینش من چیست و . . . مطرح است ، نمونه آن شعر پر محتوای مولانا است که می
فرماید:
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
پاسخ دهی به کیستی و چیستی انسان و جایگاه او در جهان هستی و یافتن دلیل زیستن او به
عنوان یک انسان ، بدون درک هویت وهستی معنوی و فرهنگی فرد و درک موقعیت او در
جامعه ونسبت او با پیرامونش کاری تقریبا غیر ممکن است.
این مسئله چنان مهم است که در مکتب اگزیستانسیالیسم یا اصالت وجود ابتدا موقعیت فرد
وهویت او در جامعه شناخته شده وسپس بر اساس هویت وجودی آن فرد و کیستی او درک
شرائط او اهداف مطلوب برای او توسط خود او تعریف می گردد.
بعد فرهنگی:
شاید بشود فرهنگ را مجموعه آداب و سنن و زبان و. . . یک جامعه تعریف کرد.
طبیعتا جوامع مختلف اعم از ملی یا قومی تا حدود زیادی تحت تاثیر همین مقوله فرهنگی و
وجود مرزهای فرهنگی شان از هم متمایز گشته اند.
به عنوان مثال جامعه ایران مجموعه ای است از فرهنگهای ملل واقوام ترک وکرد وفارس و
عرب و بلوچ و . . . و نیز خرده فرهنگهای لر و گیلک و مازنی و طالشی و . . .
به عبارتی جامعه ای است متکثر ومولتی کالچرال ( چند فرهنگی ) ومردمان هر مجموعه با
عضویت در جامعه فرهنگی خود از دیگران متمایز گشته و هویت قومی – ملی خود را دارا
می باشند.
بعد اجتماعی:
تفاوت در هویت افراد وگروهها تاثیر بسزایی در تعاملات اجتماعی آنان دارد به گونه ای که
در صورت حذف پارامترهویت اصلا امکان شناسایی وجود نخواهد داشت و اجتماع
وساختارهای جامعه از هم فرو خواهد پاشید.
نظام ارزشی ما ،هنجارهای ما ،اصول اخلاقی ما و قوانین عرفی ما که با پیروی از آنان قوام
اجتماعی میسر و زندگی فرد در جامعه مقدور می گردد،همه و همه نشات گرفته از لایه های
مختلف هویتی ما از هویت فردی و خانوادگی و طبقاتی گرفته تا هویت شهری و ملی و قومی
ومنطقه ای و حتی جهانی می باشد .
همچنانکه اشاره شد اگر هویت در کار نباشد و به عنوان مثال هویت فردی حذف گردد من
همانی خواهم بود که شما هستید ، در این فضا اصلا امکان ایجاد ارتباط و تعامل پایدار وجود
نخواهد داشت و اجتماع بی معنی می گردد.
خلاصه اینکه وجود جوامع انسانی مستلزم وجود لایه های مختلف هویتی است.
بعد سیاسی:
با نگاه به اتحاد یه های ایجاد شده در جهان از جمله اتحادیه کشورهای عرب زبان ، اتحادیه
اروپا ، اتحادیه کشورهای امریکای لاتین و . . . مشاهده می کنیم که وجود هویت واحد عربی ،
اروپایی یا لاتین ، تاثیر بسزایی در ایجاد این اتحادیه های سیاسی داشته و یکی از مهمترین
پارامترها در روابط و تعاملات سیاسی ملل و کشورهای جهان می باشد.
وقوع جنگهای مللی-قومی در جهان ، حرکتهای استقلال طلبانه ، وجود آپارتاید یا تبعیض
نژادی ، ایجاد جنبش های فاشیستی و . . . همه موید تاثیر اساسی پارامتر هویت در معادلات
سیاسی جهان می باشد و گذر زمان و ورود به هزاره سوم نه تنها از اهمیت این مسئله نکاسته
بلکه مشاهده مسائل و تنش های ملی – قومی از کانادا و امریکای شمالی و اروپای توسعه یافته
گرفته تا افریقای عقب مانده و آسیا همگی نشانگر این مسئله است که عدم توجه به هویت و نا
دیده گرفتن یا تکذیب و تخریب مرزهای هویتی می تواند آثار سؤ و زیانباری در پی داشته
باشد.
فروپاشی شوروی سابق و ایجاد دولتهای ملی ، استقلال تیمور شرقی ، جدایی چک و اسلواکی
از هم ، اتحاد دو آلمان و یمن ، حرکت استقلال طلبانه در چچن و باسک و کبک و . . . و
جنبش های آزادی خواهانه و هویت طلبانه ملل تحت ستم در خاورمیانه همه موید اهمیت بعد
سیاسی مقوله هویت می باشد .
بنیان های هویتی :
الف- تاریخ:
اشاره شد که فرایند شکل گیری هویت فردی و جمعی در طول زمان و نه در یک لحظه
صورت می پذیرد. به عبارتی مجموعه حوادث و اتفاقاتی که در طول زمان برای یک قوم یا
ملت واقع شده وباعث ایجاد یک حافظه تاریخی معین در میان آنان گردیده ، باعث ایجاد هویت
ملی-قومی واحد میان افراد آن مجموعه می گردد.
خلق اشتراکات قومی و ملی در طول تاریخ در اثر وقوع جنگها و صلح ها ، کوچ ها و
مهاجرتهای جمعی و مشاهده قحطی ها و دیگر وقایع عمومی و تحت تاثیر آن ، ایجاد دردها و
شادی ها و غم ها و امید ها و ... ممکن می گردد.
و بدین شکل شعور جمعی و حافظه تاریخی مشترک شکل می گیرد و در نهایت احساس تعلق
به مجموعه و هویت واحد شکل می یابد.
ب - زبان:
از طرف دیگر انتقال این حافظه تاریخی از نسلی به نسل دیگر و از فردی به فرد دیگر
مستلزم وجود زبان مشترک میان آنان به عنوان وسیله اساسی ارتباطی می باشد.
علاوه بر آن زبان نه تنها وسیله انتقال خاطرات و دردها و شادی ها و احساسات و ارزش ها و
. . . از فردی به فرد دیگر و از نسلی به نسل دیگر است ، بلکه تاثیر اساسی در طرز اندیشیدن
فرد و ساختارذهنی او دارد .
طبیعی است که اگر زبان و تاریخ ملتی را از او بگیریم هویت آن ملت در مدت زمان کمی از
بین خواهد رفت وعمل الیناسیون ( از خود بیگانگی ) روی خواهد داد.
بحران هویت:
بحران را به عنوان ایجاد بی نظمی و اغتشاش غیر قابل کنترل در جریان یک فرایند و پروسه
می دانم.
به عنوان مثال :جوی آبی را در نظر بگیریم که جریان مداوم وآرام آب در آن از مبدا معین به
سوی هدف معین در جریان است.حال به شکل نا گهانی ضربه های فیزیکی و شدید به این
جریان آرام وارد آید ، اغتشاش در آن ایجاد می گردد و اگر این ضربه خیلی شدید باشد ممکن
است جریان از مسیر صحیح خود خارج گردد و هدف مطلوب تامین نگردد.
همچنانکه سابقا اشاره شد هویت طی زمان به شکل مداوم تحت تاثیر اتفاقات مختلف شکل می
گیرد و با لطبع آرام آرام نیز تغییر می یابد و هرگز ثابت و راکد نمی باشد.
در حالت نرمال این تحولات آرام و قابل کنترلند بنابراین مشکل ساز نمی باشند ولی اگر در
یک جامعه بر اثر شوک و ضربه ای مصنوعی وغیر طبیعی سیر تدریجی تحولات و تغییرات
هویتی به هم بخورد یا سرعت تحولات بالا و غیر قابل کنترل باشد ، می تواند بحران هویتی
در جامعه ایجاد نماید.
چرا که فرد قدرت انطباق با شرایط به شدت متغیر و ترمیم گسست های فرهنگی و هویتی
ایجاد شده در جامعه ، خانواده و حتی درون خود را هم نخواهد داشت.
همچنانکه اشاره شد ، تبعات این بحران شدید و خطرناکند . از جمله گسست نسل ها،رشد
ناهنجاری های اجتماعی وعمومیت یافتن این ناهنجاری ها ، تخریب ارزشها و اصول اخلاقی
، عدم پایبندی به نهادهای اجتماعی وقوانین عرفی ومدنی ، از بین رفتن معنی در زندگی و
گسترش پوچی و سر گشتگی ، رشد فساد و بی بندوباری و . . . معضلاتی هستند که تا حدود
زیادی معلول بحران هویت در جوامع می با شند.