امروز شیوههای قدردانی و الگوسازی در جوامع جدید دستخوش تغییر و تحولات عمیقی شدهاند. رهیافتهای پیشین جای خود را به راهکارها و قالبهای نوین داده و کارائی روشها و شیوههای مرسوم به نحوی محسوس کاهش یافته، هرچند نمیتوان و نباید نقش زیربنایی و بنمایهای کلیشهها را نادیده انگاشت. در واقع الگوها و سامانههای جدید، با تاثیرپذیری از زیرساختها و دادههای پیشین بسط یافته و قوام یافتهاند، به طوری که میتوان با اندک تأملی در آثار و تحولات جدید، شکلهای نخستین و جلوههای پیشین را کشف نمود و سیر و مسیر تحول و تکوین استدراجی سازههای نوین را رهیابی نمود.
همین شیوه در نقد اسطورهای ادبی نیز متداول است به طوری که رد پای اسطورههای گذشته به خوبی در آثار ادبی جدید مشهود و قابل بررسی است.
اکنون در عصر فنآوری اطلاعات، قرن بیستویکم شاهد دنیایی است که راهبری آن را فنآوری ارتباطات و اطلاعات بر عهده خواهد داشت و این رویداد بزرگ به وقوع نخواهد پیوست مگر با تغییر و تحول نگرش ها و شیوه های مدیریتی مرسوم و تحول ساختارها، سیستمها، روشها، ارتباطات، تشکیلات، مقررات، قوانین و مدیریت که از مصادیق بارز آن تحول در شیوههای قدردانی و تشویق و تنبیه است.
سازوکارهای کارآمد ساختن این شیوهها البته چندان آسان نیست، اما امروز کارشناسان و مدیران ادارات با تنظیم برنامههای مشارکتی و مشاورهای برنامهها و طرحهای لازم را ارائه میدهند و با مدد زیر ساختهای اصیل سنت و فرهنگ که اینجا حکم دادههای سختافزاری را دارند، دگردیسی نرمافزاری لازم را فراهم میآورند و راهبردهای اساسی جهت توسعه و گسترش و پیشرفت و شکوفایی برنامهها و طرحهای سازمانی ایجاد مینمایند.
برنامهریزی و مدیریت راهبردی تنها گزینهای است که در دوران مدرن میتواند، انسانها را در برخورد با مشکلات و مسائل مختلف دنیا و جامعه نوین یاری رساند.
مینتز برگ(mintz berg) نظرپرداز بزرگ تحول و دگرگونی در کتاب مهم خود«ظهور و سقوط برنامهریزی راهبردی» معتقد است، تعریف برنامهریزی چنین است:
برنامهریزی شیوهای قاعدهمند، به منظور ارائه نتیجهای روشن، در قالب نوعی نظام منسجم تصمیمگیری است.
وی میگوید: سازمانها بر مبنای این تعریف باید برنامهریزی داشته باشند تا موفق به 1- هماهنگسازی فعالیتهای خود2- اطمینان از در نظر گرفتن آینده 3- فعالیت بر مبنای خردگرایی4- کنترل فعالیتهای خود گردند.1
چنین تحولی تنها یک گزینه نیست که امری ضروری و نیازی حیاتی است. بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) بر این نکته تاکید ورزیده است: ما میخواهیم ادارات را متحول کنیم.
ماهیت شیوههای مرسوم تشویقی
نظام پاداش از مهمترین عواملی است که میتواند موفقیت سازمانها را در پیشرفت برنامهها و تغییرات اساسی که به دنبال آن هستند تضمین نماید. اهتمام به پرداخت و اتخاذ شیوههای تشویقی، یا عدم آن تاثیر عمدهای در انگیزش کارکنان به انجام دادن یا ندادن مجموعه وظیفههای محول شده به آنان دارد. این نکته را هیچ مدیری انکار نمیکند، اما در عمل اتخاذ روشهای ناکارآمد تشویقی نیز نمیتواند چندان اهداف ما را محقق سازد و چه بسا به نتایج منفی و خلاف برآوردها نیز منجر گردد.
شیوههای متداول و مرسوم کارائی لازم را ندارند، زیرا نتایج بررسیها و نمود عینی نتایج این روشها و متدها چنین گواهی میدهند.
نخست باید دانست که در اسلام، موضوع تشویق و تنبیه در برنامههای حکومتی و خانواده بسیار اهمیت داده شده است و حتی در مواردی راهبردهای اساسی و شیوههای کلی تشویقی و تنبیهی جهت پرهیز از خطاهای احتمالی و کاهش کارآمدی آنها، ارائه شده است. حضرت امیرالمومنین علیهالسلام در خطبههای خود بارها این مسئله را خاطر نشان ساخته و به مدیران خود تذکرات به جایی داده که چنین نگرشی در آن عصر و زمان که هنوز فرهنگ مدیریتی به صورت علمی مطرح نبوده، یک نکته برجسته و جستاری شگفت مینماید، آن حضرت در نامه 53 خطاب به دولتمردان خود میفرماید: و اصل فی حسن الثناء علیهم و تعدیدما ابلی ذوو البلاء منهم.
با تشویق کارمندانت، ارتباطت را با آنها برقرار کن و خدمات صادقانه آنان را به زبان بیاور (صریحاً از آنها قدردانی نما،) زیرا تشویق، مردان شجاع را در راه نیکوکاری به هیجان میآورد و مسامحهکاران را به فعالیت و حرکت وامیدارد0002
در این روایت بسیار زیبا چند نکته اساسی از تشویق کارکنان استنباط میگردد که میتوان آنها را جزء همان راهبردهای اساسی در تشویق به شمار آورد:
1- تشویق کارکنان نوعی ارتباط با کارکنان است.
2- تشویق را باید آشکار را انجام داد.
3- تشویق بهترین راهکار تهییج کارکنان برای ادامه فعالیتهاست.
آیه شریفه نیز دقیقاً بر این مطلب تاکید دارد: لئن شکرتم لازیدنکم.3 اگر قدردانی کنید، خداوند آن نعمت را افزون میسازد.