مقدمه
اهمیت شبکه شهری در جغرافیای سیاسی و اقتصادی و به طور کلی پویش شهرنشینی یک منطقه به حدی است که نیاز به تاکیدی خاص در این زمینه نیست. شبکه شهری هم به مفهوم فضایی آن یعنی نحوه استقرار و توزیع شهرهای مختلف (از نظر اندازه، جمعیت و غیره) و هم به مفهوم اقتصادی آن یعنی نظام مبادله و داد و ستد بین شهرها بر اساس عملکردهای پایه ای آنها هم حاصل و هم علت بسیاری از مسائل و پدیده های شهرنشینی معاصر است. (اعتماد، گیتی و دیگران- «شهرنشینی در ایران» - 1363- ص 149)
علیرغم اینکه شهرنشینی در جهان سابقه چند هزار ساله دارد، لیکن شهرنشینی معاصر مولود انقلاب صنعتی است. انقلاب صنعتی تمدنی است که وابستگی به زمین نداشته و اساسا به قابلیت های مغز انسانها وابستگی داشت.
ناگفته پیداست که نوآوری صنعتی در درون یک نظام فئودالی امکان بارور شدن نداشت و تنها در داخل یک نظام بورژواری امکان شکوفایی تمدن صنعتی فراهم شد (بورژواها یا صاحبان حرف و پیشه وران طبقهای بودند که پایگاه اقتصادی شان در تولیدات غیر کشاورزی بوده و به فعالیت هایی چون تجارت و خدمات و .. می پرداختند) در واقع انقلاب صنعتی از پیوند تاریخی صاحبان مغز (تکنوکراتها) و صاحبان سرمایه (بورژواها) که ساکن شهرها بودند به وقوع پیوست. با توجه به مکانیزمی که انقلاب صنعتی در زمینه انباشت سرمایه و فرآوری محصولات خام و سرعت تولید محصولات به وجود آورد نیاز به نیروی کار عظیمی داشت که این نیرو صرفاً در شهرها که مرکز تجمع جمعیت بودند فراهم گردیده و کم کم ارتباط مستقیمی بین روند صنعتی شدن و توسعه شهرنشینی به وجود آمد. البته این روند عمدتاً در کشورهای توسعه یافته مصداق می یابد به این معنا که در این کشورها توسعه شهرنشینی همزمان با توسعه صنعتی شدن اتفاق افتاده لیکن در کشورهای در حال توسعه شهرنشینی به عنوان یک پدیده برونزا و بر پایه رشد خدمات شکل گرفته است. در واقع شهرنشینی معاصر در کشورهای در حال توسعه به هیچ وجه ادامه شهرنشینی تاریخی این کشورها نیست بلکه پویشی است که از خارج تحمیل شده و محصول روابط اقتصادی و اجتماعی این کشورها با کشورهای توسعه یافته صنعتی است. (عظیمی، ناصر- «پویش شهرنشینی و مبانی نظام شهری»- 1381- ص 40)
به رغم تفاوت های بسیاری که در شکل و شیوه این پویش در نقاط مختلف و در اقتصادهای گوناگون جهان مشاهده شده، شهرنشینی در طول 150 سال اخیر در همه جای جهان سیر صعودی داشته و شبکه ای از شهرهای جهانی، قاره ای، ملی و ناحیه ای را ایجاد نموده است. شناخت چگونگی این شبکه عظیم انواع آن و عوامل موثر در پیدایش سیستم های شبکه شهری و مسائل دیگر محورهای این پژوهش را تشکیل می دهد.
مفهوم شبکه شهری
مطالعه شبکه شهری به عنوان «گروهی از شهرهای وابسته و مرتبط با یکدیگر» در طول قرن بیستم از اهمیت ویژه ای در برنامه ریزی ملی و منطقه ای برخوردار بوده است.
به درستی معلوم نیست که واژه شبکه شهری از چه زمانی و چگونه وارد ادبیات برنامه ریزی در ایران شده است. این واژه برگردانی از واژه فرانسوی armature urban می باشد که به ویژه در مباحث آمایش سرزمین در آن کشور به طور گسترده کاربرد داشته است. در متون انگلیسی اگر بخواهیم واژه ای معادل شبکه شهری بیابیم عبارت urban network نزدیکترین عبارت به مفهوم مورد نظر است. با این حال پس از طرح نظریه عمومی سیستمها توسط «برتالنفی» در سال 1954 و کاربرد وسیع آن در علوم مختلف «برایان بری» جغرافیدان آمریکایی به سال 1964 در کتابی تحت عنوان «شهرها، نظامی درون نظام شهرها» کوشش کرد نظریه سیستم ها را در مطالعات منطقه ای و شهری نیز به کار گیرد. در همین کتاب بود که او برای نخستین بار واژه «نظام شهری» را به مفهوم گروهی از شهرهای وابسته و مرتبط به هم یعنی همان مفهوم معادل شبکه شهرها به کار برد. (عظیمی، ناصر،«طرح کالبدی منطقه ای- روش شناسی شبکه سکونتگاه ها»- 1382-ص 9)
شبکه شهری در بیشتر موارد به نظام وابستگی ها و ارتباط خارجی شهرها اطلاق می شود که مرزهای آن همراه با توسعه تکنولوژی حمل و نقل و ارتباطات گسترش می یابد. در واقع در هر شبکه شهری، شهرها به صورت شرکا عمل می کنند با این تفاوت که در این روابط، سهم یکی بیشتر و سهم دیگری کمتر است. این سودبری در بیشتر موارد از تقسیم کار ناحیه ای یا جهانی ناشی می شود. شهرها در داخل شبکه شهری امتیازاتی کسب می کنند که به تنهایی توان کسب آن را ندارند. بیشتر شبکه های شهری پدیده ای تاریخی هستند و در طول زمان تشکیل شده اند برای مثال یونانیها در شبکه شهری خود،مستعمراتی از شهرک های جدید تشکیل داده بودند. بیشتر شهرهای ایتالیای جنوبی و سیسیل نظیر ناپل مانند مستعمرات مادر شهرهای یونانی عمل می کردند. شهرهای قرون وسطای ایتالیای شمالی نظیر ونیز، جنوا، فلورانس، پیزا و میلان، شبکه های بزرگ شهری که به طور عمده بر پایه روابط اقتصادی قرار داشت، در خشکی و دریا به وجود آورده و رم و پاریس کارکرد خود را به صورت مراکز فرهنگی در شبکه های وسیع شهری گسترش داده بود (شکویی، حسین- «دیدگاه های نو در جغرافیای شهری» - 1373- ص 107- 106)
به نظر دکتر رهنمایی مراد از شبکه شهری، هندسه فضایی شهرهاست که البته شبکه شهری الزاما نظم هندسی ندارد و شهرها به اشکال مختلفی در شبکه های شهری پراکنده هستند. این هندسه فضایی هم نمود ذهنی دارد و هم نمود عینی. نمود ذهنی آن به شکل مدل سازی هایی که عمدتا از سوی جغرافیدانان برای شبکه های شهری ارائه شده است، می باشد و نمود عینی آن در واقع همان واقعیتی است که نحوه چیده مان شهرها بر روی عرصه های مختلف را نشان می دهد، است.
سیستم شبکه شهری
همانطور که می دانیم سیستم به یک مجموعه بهم پیوسته گفته می شود که از اجزا مختلفی تشکیل گردیده و هر یک از این اجزا ضمن اینکه وظیفه خاصی در کل سیستم برعهده دارند، در ارتباط متقابل با اجزا دیگر می باشند. در واقع اجزا این سیستم جهت رسیدن به یک هدف خاص- که در سیستم های مختلف این هدف تعریف می شود- در یک کلیتی سامان یافته اند که به این کلیت سیستم اطلاق می شود. هر سیستمی یک ورودی و یک خروجی دارد. به عنوان مثال چنانچه یک اتومبیل را به عنوان یک سیستم را در نظر آوریم اجزا مختلف این اتومبیل اعم از شمع و پلاتین و کاربوراتور و سیلندر و چرخ و ... به عنوان عناصر ورودی (input) سیستم بوده که در یک نظام هدفمند قرار گرفته اند تا هدف سیستم که همانا حرکت اتومبیل است را تحقق بخشند. حرکت اتومبیل در اینجا به عنوان خروجی سیتسم (out put) می باشد. چنانچه هر یک از اجزا سیستم به درستی به وظایف خود عمل نکند هدف نهایی تحقق نخواهد یافت و لذا در درون یک سیستم نوعی تقسیم وظایف صورت گرفته تا این سامانه دچار اختلال نشود.
چنانچه شبکه شهری را به عنوان یک سیستم در نظر بگیریم یکی از مختصات بسیار برجسته این سیستم (سامانه) تفکیک و تخصیص عملکردهاست. به این معنا که وظایف و عملکردها بر اساس یک مختصات و الزاماتی میان اجزا مختلف این سیستم (شهرهای مختلف در مقیاس جهان- یا یک کشور یا یک منطقه) تقسیم می شود و علت اینکه در بسیاری از شهرها شبکه شهری دچار اختلال شده و مشکلاتی از قبیل عدم تعادل عرضه و تقاضا، بحران مسکن، ترافیک و... بروز می نماید به این دلیل است که این شهرها در قالب یک سیستم طراحی و تعریف نشده اند و اجزا آنها وظایف خود را به خوبی انجام نمی دهند. همچنین علت اینکه در میان شهرها نوعی برتری یا هژمونی به وجود می آید از ارتباط سیستمی شهرها ناشی می شود مفهوم این موضوع این است که برخی عملکردها در برخی شهرها بنا به دلایلی مختل گردیده و شهر دیگری این عملکرد را به خوبی ارائه می کند. برخی شهرها شرایط برخی عملکردها را داشته و آن عملکرد را در سیستم شبکه شهری به عهده گرفته اند. چنانچه در این سیستم یک شهر شرایط و الزامات یک عملکرد را نداشته باشد ولی مبادرت به ارائه این نقش بنماید در واقع این شهر این عملکرد را به بهای از دست دادن عملکردهای دیگرش عهده دار شده است.
عملکرد شبکه شهری به شکل سیستماتیک باعث پویایی شهرها شده و کیفیت و تنوع ارائه خدمات و عملکردها را ارتقا می بخشد. بالعکس چنانچه این شهرها در داخل سیستم شبکه شهری عمل ننماید به زودی دچار انحطاط خواهند شد.
مفهوم نظام شهری
نظام شهری که در برخی منابع به کار رفته است همانطور که پیشتر به آن اشاره گردید معادل شبکه شهرها استفاده شده و عبارت از مجموعه ای از شهرهای وابسته به همدیگر است که ساختار نظام سکونتگاه های شهری در یک ناحیه، منطقه، سرزمین و جهان را پدید می آورند. نظام شهری تنها منحصر به مجموعه ای کالبدی از سکونتگاه های شهری نیست بلکه همچنین شامل جریان ها و ارتباطات میان این سکونتگاه ها نیز می شود.
این جریان ها عبارتند از: جریان جمعیت، سرمایه، عوامل تولید، ایده ها، اطلاعات و نوآوری ها. بر پایه این تعریف نظام های شهری نظام های بازی هستند که مطالعه درباره آنها مستلزم مطالعه روابط گسترده آنها با محیط پیرامون آنهاست. شهرها در نظام شهری از طریق ارتباطات زمینی، هوایی و الکترونیکی، شبکه ای به وجود می آورند که در آن جریانی ازجمعیت، کالا، سرمایه و اطلاعات درگردش دائم است. در این شبکه عموما سطوح «گره ها» با سطوح سلسله مراتب شهری متناظرند و گردش کالا سرمایه و اطلاعات در گره ها به تناسب اندازه آنها، کارکردهای شهری معینی به عهده می گیرند. در تقسیم کار اجتماعی، شهرهای بزرگتر شبکه با تمرکز طبقات اقتصادی و اجتماعی فوقانی جامعه و جذب و تمرکز مازاد بیشتر، درآمد سرانه بالاتری را به خود اختصاص می دهند و از این رو قدرت فرماندهی خود را بر شهرهای پایین تر نظام اعمال می کنند. این تسلط از طریق تمرکز خدمات و کارکردهای تخصصی بالاتر تکمیل می شود (عظیمی، ناصر- «پویش شهرنشینی و مبانی نظام شهری» - 1381-ص 53)
سلسله مراتب شهری و شاخص های موثر بر آن
یکی از خروجی های سیستم شبکه شهری، سلسله مراتب شهری است. ورود در مقوله روابط سیستماتیک و در این میان نقش و اهمیت شهرها، تحقیق در مقایسه آنها را ضروری می نماید که نتیجه منطقی آن به یک طبقه بندی منتهی می شود. این طبقه بندی می تواند بر مبنای نقش شهرها بر مبنای سطوحی از ویژگی های اقتصادی- اجتماعی و خدمات عمومی استوار باشد. بدین ترتیب شبکه شهری که به تبع شرایط جغرافیایی با نظم فضایی خاصی شکل گرفته است می تواند از نظر کمی (تعداد جمعیت) و یا از نظر کیفی (اهمیت و نقش آنها) طبقه بندی و در نظمی از یک پایه و ارتقاع در ردیف یا مرتبه ای پشت سر هم قرار گیرند که اصطلاحا به نام «سلسله مراتب شهری» یا unban hierarchies نامیده می شود (نظریان، اصغر- «جغرافیایی شهری ایران»- 1374- ص 156)
در طبقه بندی کیفی شهرها سلیقه های مختلفی به کار گرفته شده است که از آن میان می توان ارزیابی سلسله مراتبی شهری یا سطح فعالیت شهرها در زمینه بخش سوم، فعالیت های شغلی یا ارزیابی سلسله مراتب بر مبنای تجهیزات و وسعت فضایی جاذبه شهری را نام برد. (همان ماخذ)
علیرغم اینکه در برخی منابع بر عامل جمعیت به عنوان یکی از شاخص های تعیین سلسله مراتب شهری تاکید می گردد اما بایستی اشاره کرد که تعیین سلسله مراتب شهری بر اساس عملکرد و نقش (خصوصا عملکردهای دائمی) شهرها اهمیت بیشتری دارد. این موضوع در خصوص شهرهای کشورهای در حال توسعه اهمیت بیشتری می یابد. چرا که برخی از شهرهای این کشورها در مقاطعی بنا به دلایلی از جمله: ارتقا موقعیت شهر در سازمان اداری- سیاسی کشور (به عنوان مثال کسب عنوان مرکز استان یا مرکز شهرستان و ...)به جذب جمعیت زیادی دست زده اند که این موضوع الزاما به معنای ارتقای کیفی این شهرها از نقطه نظر تجهیز زیر ساخت های لازم برای کسب مراتب بالاتر شهری نمی باشد. پس درک سلسله مراتب شهری بر حسب مقوله های مختلف، متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال با اینکه شهر اردبیل مرکز استان اردبیل می باشد اما از نظر عملکرد توریستی شهر سرعین در راس هرم سلسله مراتب شهری قرار می گیرد نه شهر اردبیل. همچنین علیرغم اینکه شهر برلین پایتخت سیاسی کشور آلمان است لیکن از نظر مرکز ارتباطات هوایی شهر فرانکفورت و از نظر ارتباطات دریایی، شهر هامبورگ در راس هرم سلسله مراتب شهری شهر قرار خواهند گرفت. البته ناگفته نماند که موقعیت جغرافیای شهر برلین- که در حاشیه کشور آلمان قرار گرفته است- در این امر بی تاثیر نبوده و باعث شده که عملکردهای مختلف در بین شهرهای مختلف آن تقسیم گردد. عکس این قضیه را در کشور فرانسه می توان دید. شهر پاریس به عنوان پایتخت این کشور در مرکز جغرافیای فرانسه واقع شده و خود به خود یک سیستم تمرکزگرایی را بر نظام شبکه شهری این کشور تحمیل نموده است.
از اینجاست که مباحث مربوط به تمرکز زدایی (decentralization) از شهرهای متمرکز، بدون ایجاد زیر ساخت های لازم در سایر شهرها نتایج مثبتی به بار نمی آورد.