مطابقه بیانات روح با کتب اسلامی احیاء العلوم غزالی
نیز باید دانست که این خواطر همه حادث و جدیدند و هر حادثه باعث و موجدی میخواهد که به اختلاف نوع حوادث اسباب و علل نیز مختلف میباشند، این است که شریعت اسلام به ما میگوید:
نیز باید دانست که این خواطر همه حادث و جدیدند و هر حادثه باعث و موجدی میخواهد که به اختلاف نوع حوادث اسباب و علل نیز مختلف میباشند، این است که شریعت اسلام به ما میگوید
دنیا دار اسباب است و خدا هیچ کاری را بدون سبب و وسائط اجرا نمیکند و معمول فرع علت است و این هم ناموس مهم و بزرگ خداوند است که مسببات را بر اسباب منوط و متفرع کرده است.
بنابر این سبب داعی به سوی کار خوب را فرشته گویند و فرشته مخلوقی است که وظیفه او افاضه خیر بر مخلوقات و افاده علم و معرفت و کشف حقیقت بر انسان است و اوست که امر به معروف و نهی از منکر میکند و خداوند او را مخصوص این کارها آفریده است و شیطان مخلوقی است که درست نقطه مقابل فرشته خلق شده است و برای کارهای ضد کارهای فرشته است. قلبن انسانی میان کشمکش فرشته و دیو گرفتار است چنانکه پیامبراکرم(ص) فرمود:
در قلب آدمی همیشه دو احساس عارض میشود یکی از طرف فرشته که احساس کار خوب و تصدیق به حق است و آن کس که این احساس را در قلب خود یافت بداند که تفضل خداوند شامل حال او شده و هماندم سپاسگذار شود و خدا را شکر کند. ودیگر احساس از طرف دیو است که احساس کار بد و تکذیب حق و حقیقت است و هر کس آن را در قلب خود احساس کرد باید فورا به خدا پناه برد که او را از شر شیطان محفوظ دارد زیرا:
خداوند فرموده:
«دیو به شما وعده فقر و بیچیزی داده و امر به فحشاء میکند ولی خداوند به شما وعده عفو و بخشش و فضل و رحمت از طرف خود میدهد».
تفصیل این بیان در کتاب شرح (عجایب قلب) تصنیف غزالی مفصلا ذکر شده است.
در این صورت معلوم شد که کشفیات جدید دانشمندان غرب راجع به روح کاملا مصداق دین اسلام است! زیرا مطابق بیانات روح هر گونه رای و علم و معرفت و خوبی و بدی که برای انسان حادث و حاصل میشود همه و همه ناشی از القائات ارواح طیبه یا خبیثه است که پیغمبر اسلام هزار و سیصد سال قبل از این همین بیان را فرموده است و میتوان آن را یکی از معجزههای بزرگ او دانست زیرا در قرآن میفرماید:
بزودی ما آیات آفرینش خود را در آفاق و انفس به مردم ارائه خواهیم داد.
و البته کشفیات طبیعی و ترقیات مادی بشر همه نمایش آفاقی آفرینش است و کشفیات روحی و عجائب بیانات ارواح همه نمایش انفسی آفرینش است.
و بسی جای تعجب است که ملل غرب با آنکه اعتقاد به قرآن و دین اسلام ندارند و به چیزهایی معتقد شدهاند که حقیقت اسلام است!
ای کاش مسلمین دنیا هم خود آگاه شده و به وسیله سیر آفاق و انفس به کشفیات و ترقیات حیرت کن عقل که امروزه ملل غرب در سایه سعی و کوشش و جد و جهد یافتهاند نائل میگردیدند؟!
دنباله افادات روح
در کتاب مذهب روحانی ص 112 بعضی افادات روح را ذکر کرده که مطالعه آن بسیار شیرین و فرحبخش است:
سوال از روح: چرا بعضی سیطلهای با علم و معرفت و نیکو خصال، از عهده ارتباط و مکالمه با ارواح بر نمیآیند و نمیتوانند؟!
جواب روح: میتوان گفت که این عدم ارتباط، تقاص گناهان گذشته آنها است و از کجا که در قلب این نوع مردم خودخواهی و کبریاء موجود نباشد؟
سوال: آیا انسان کامل روی زمین وجود دارد؟
جواب: شما هرگز به ظاهر فضائل انسانی گول نخورید، زیرا هزاران عیب در پس آن فضائل پنهان است! شما هر کس را که مردم آزار نیست و با مردم سلوک و معامله صحیح دارد خوب و کامل میدانید، آیا هیچ خیال نمیکنید که این صفات خوب به خودخواهی و کبریاء هم مشوب باشد؟
آیا در باطن او هیچ نوع حسد و کینه نیست که به چشم شما ظاهر نمیشود؟
در حالی که بهترین طریق برای طرد و دور کردن ارواح شریره همانا سعی در تقرب به طبیعت ارواح طیبه است.
آیا در باطن او هیچ نوع حسد و کینه نیست که به چشم شما ظاهر نمیشود؟
در حالی که بهترین طریق برای طرد و دور کردن ارواح شریره همانا سعی در تقرب به طبیعت ارواح طیبه است.
سوال: آیا میتوان از طریق ارشاد و اصلاح ارواح شریره، از آسیب و شر آنها محفوظ ماند؟
جواب: شک نیست و کمتر کسی فکر در این کار کرده و نمیداند که این وظیفه مهم اوست که باید با کمال دقت و محبت اقدام به این وظیفه نماید، زیرا با مختصر نصیحتی میتوانید حس ندامت و پشیمانی را در روح شریره تحریک نمائید و راه اصلاح و ترقی برای او باز کنید.
سوال: چگونه انسان میتواند چنین کاری که بزرگتر و مهمتر از کارهای ارواح ملکوتی است انجام بدهد؟
جواب: ارواح شریره برای مقاصد پست و ارتکاب اعمال زشت تقرب با انسان را مایلند، همین دید که شخص در ارشاد و هدایت او سعی دارد ابتدا میخندد و مسخره میکند و هیچ استفاده نکرده و در او اثر نمیکند! ولی همین که وسیط زیرک و هوشیار شروع به نصیحت و پند و اندرز او نماید ناچار کلام او موثر شده و تدریجا باعث آگاهی و تنبه روح شریره میشود!
مقصود این نیست که انسان دارای سلطه و اقتدار و برتری بر ارواح ملکوتی است، بلکه سخنان انسان بیشتر با مذاق و طبیعت ارواح سفلی و شریر موافق است و این خود دلیل بر ارتباط ثابت میان عموم ارواح به اختلاف طبقات است.
سوال: آیا استیلاء روح شریر بر جسد انسان یک نوع جنون برای آدمی شمرده نمیشود؟
جواب: چرا- ولی با جنون عادی به کلی متفاوت است، زیرا در بیمارستانها این نوع دیوانهها بسیارند که از طریق معلجه ادبی و روحانی و طرد ارواح شریره میتوان آنها را معالجه کرد ولی اطبا آنها را از طریق جسد و جسم معالجه میکنند و این خود غالبا منتهی به جنون حقیقی میشود، در صورتی که اگر اطبا اصول روحانیت و روح را میدانستند، برای معالجه این
گونه مرضی هیچ نوع زحمتی نداشته و قطعا موفق میشدند!
سوال: به عقیده بعضی مردم، بهترین راه برای دفع خطر ارواح شریره آن است که از عمل وساطت جلوگیری کرده و اجتماعات روحی و مجامع روحانی را از بین ببرند تا ارتباط و نزدیک شدن ارواح شریره با انسان حاصل نشود.
عقیده شما چیست؟
جواب: فرضا که بتوان از عملیات وسیطها جلوگیری کرد ولی از تجلیات بدیهی و بلا واسطه که به دست ارواح را مستاصل کند و مانع از تظاهرات و تجلیات آنها گردد و اگر چنین تصور کنند که میتوانند از کارهای پنهانی روح جلوگیری کنند به عین به بچه مانند که چشم خود را روی هم گذارد و تصور کند که هیچ کس او را نمیبیند و در حقیقت در کمال جهالت و نادانی است که بعضی اشخاص هستند که چون به واسطه سوء استفاده از ارواح دچار آسیب و آزار میشوند، پیش خود تصور و خیال استیصال ارواح مینمایند! در حالی که اگر در عوض آن خیال، به اصول ارتباط با ارواح آشنا شده و حسن نیت به خرج میدادند، بهترین وسیله برای دفع همه آزار و آسیبهای روح بود، سهل است بلکه همه نوع استفادات معنوی از آنها میکردند...
مطابقه بیانات روح با قرآن
از بیانات روح مذکور معلوم میشود که ارواح مجرد نمیتوانند به وسیله ارواح متجسد یعنی انسان تهذیب شوند و علت توسل ارواح شریره به آدمی و حتی آزار و آسیب آنها نیز همان احتیاج و امید تهذیب است.
در حالی که قبل از این کشفیات روحی امکان این امر غیر قابل قبول بوده و تصور عملی شدن ارتباط واضح و علنی ارواح مجرد با ارواح متجسد و اسیر در ماده به خاطر احدی خطور نمیکرد.
زیرا ارواح مجرد که ماده را ترک کرده و همه جای دنیا را دیده و سیاحت کردهاند و خیلی از حقایق را به واسطه حالت تجرد و دور بودن از مادیات فهمیده و شناختهاند، چگونه میتوانند از ارواح آدمی که اسیر زندان بدن و غوطهور در دریای جهل و مادهپرستی است استفاده کرده و مهذب شوند؟!
و گمان نمیرود در دایره فکر انسان مجالی برای این امکان و تصور بوده و شاید حالا هم که این فکر مورد پیدا کرده و پا به مرحله عمل و امکان میگذارد نسبت به بعضی ارواح پست و سفلی است که حقایق را نشناخته؟ و همان طور که در این دنیا کور بودند در عالم دیگر هم کور هستند. به این جهت احتیاج به استفاده از ارواح آدمی که اسیر ماده است، دارند! وگرنه نسبت به ارواحی که به مرحله یقین رسیده و حقایق وراء طبیعت را در عالم ارواح دیدهاند جای این تصور نیست.
آری- شکی نیست که احتیاج ارواح مجرد به تهذیب خویش به وسیله انسان انحصار به ارواح پست و شریر دارد، چنان که در قرآن در موضوع ارواح جسته از قول آنها میگوید:
«وقتی که ما آیات قرآن را شنیدیم، فهمیدیم که ما را به رشد و کمال هدایت میکند، از این جهت به آن ایمان آوردیم و دیگر به خدا شرک نیاورده و برای او فرزند و شریک قائل نیستیم و آنچه سفهاء ما به ما گفتند همه دروغ و شرک به خدا بود...»
و نیز در سابق بر قول روح شخص بخیل برای شما شرح دادیم که با آن که مرده بود تصور مرگ درباره خود نمیکرد و هنوز علاقه به مال دنیا داشت و مطالبه اموال خود را از ورثه میکرد و معلوم شد که تجرد و خروج او از این دنیا باعث تجرد او از علایق دنیوی و مادی نشده است.
همین طور روی شخص شریری که تسلی خود را در اذیت مردم میدانست، اینها همه دلیل است بر آنکه ارواح به صرف تجرد و رحلت از دنیا پاک نمیشوند و ریاضت و توسل با ارواح
آدمهای مهذب باعث تهذیب آنها ممکن است بشود و بر طبق آن در قرآن است که:
«آنها که در این دنیا کور و گمراهند در عالم دیگر نیز کور و گمراه خواهند بود...»
پس بدا به حال زندهها که در دوره کوتاه زندگانی خود عمر را غنیمت نشمرده و در پی تهذیب خویش بر نیامده در دریای گمراهی و نادانی غوطهور شدند و چون غرق در مادیات و شهوات و صفات رذیله مانند حرص و طمع و حسد و ظلم و جور بودند! مورد آسیب و وسوسه ارواح شریره شدند و به طوری روح دیو شریر در آنها نفوذ و رسوخ پیدا کرد که در تمام عملیات خود تابع هوی و هوس شیطانی شدند! چنان که روح از وسیطها مطیع روح شریر شیطانی شده و او را اغواء و گمراه میکرد و وادار به عملیات بد مینمود و بر طبق این اکتشاف در قرآن است که:
«جمعی از مردان بد طایفه از ارواح دیو و شیطان و جن پناه بردهاند و جز ضلالت چیزی نیافتند.»
در واقع بیانات روح که جزء افادات ارواح ذکر کردیم، مخصوصا این جمله که:
«به ظاهر فضیلتش خوب است مغرور نشوید زیرا غالبا در زیر این فضایل عیوبی مختفی است و غالب آن فضایل با غرور و چون بدی ملکه آنها شده نمیتوانند از خود دور کنند و در عالم ارواح نیز اسیر و محاط به اعمال بد خود بوده و به تاحصین و مشفقین خود میگویند:
ما صدق بیان و گفتار شما را دانستیم و نتیجه کار بد خود را دیدیم! اما چه کنیم که عمل بد بر ما مسلط شد! و محیط خانواده و زندگانی و برادران و دوستان ما نیز مزید بر علت و شریک ضلالت ما شدند. این است که اعمال ما حالا مانند غل و زنجیر در گردن ما است و از جلو و عقب سد بسته، نه راه پیش داریم و نه راه پس که خود را از مهلکه نجات دهیم و نتیجه تاثیرات سوء تربیت محیط و پیشوایان خود را امروز مشاهده میکنیم...»
«نامه عمل هر کس را به دست او میدهند و به او میگویند بگیر و بخوان. این است صورت ثبت اعمال تو در دنیا! و تنها همان نفس خودت گواه و شاهد صدق و صحت این نامه است».
در جای دیگر میفرماید:
«باید روزی که هر کس نتیجه عمل خود را مییابد اگر عمل خوب داشته باشد، زود حاضر برای اخذ نتیجه میشود، ولی اگر عمل بد داشته باشد آرزو میکند که ای کاش میان زمان عمل با وقت ظهور نتیجه مدتها فاصله بود...»