بروز مشکلات در دوران رشد و تکامل کودکان امری طبیعی است. در این دوران شاهد تغییراتی در احساسات، رفتار و افکار کودکان هستیم. گاهی آنها را غمگین و نگران و گاهی لجباز و ناسازگار می بینیم. آگاهی والدین از این تغییرات و نحوه برخورد صحیح با آنها، در کاهش رفتارهای نابهنجار کودکان سهم موثری دارد.
اختلالات اضطرابی:
رفتارهای نادرست والدین با کودکان، عوارض جبران ناپذیری بر جا میگذارد. یکی از اختلالات شایع روانپزشکی در کودکان اضطراب است. اضطراب در کودکان به صور مختلف ظاهر می شود. مثلاً کودک عنوان میکند دل شوره دارد، نگران است و نمی تواند یک جا قرار بگیرد البته این اطلاعات غالباً توسط کودکان بالای 8 سال داده میشود. کلیه علائم فیزیولوژیک اضطراب اعم از تپش قلب، لکنت زبان، رنگ پریدگی، عرق کردن زیاد و . . . در کودک مضطرب مشاهده میشود.
تیک عصبی و ناخن جویدن از علایم شایع اضطراب در کودکان است. منظور از تیک رفتارهای تکراری، ارادی یا غیر ارادی شبیه پلک زدن، بالا انداختن شانه، کندن ابروها، در آردن صداهای خاص و . . . می باشد.
علامت دیگر اضطراب در کودکان شب ادراری یا بیاختیاری ادرار است.
ترس یکی دیگر از نشانههای اضطراب در کودکان است. ترس انواع مختلفی را در بر میگیرد اعم از ترس حضور در جمع، ترس از صحبت کردن در جمع، ترس جدا شدن از مادر، ترس از مدرسه و مهد کودک و . . .
مطابق تحقیقات انجام شده 80% اضطراب کودکان، از خانواده نشأت میگیرد. بنابراین اعضاء خانواده نقش مهمی در بروز اضطراب در فرزندان دارند. چرا که کودکان بیشتر وقت خود را با آنها میگذرانند.
اضطراب جدایی:
یکی از شایعترین اضطرابها در کودکان اضطراب جدایی است، که به ویژه هنگام ورود به مهد کودک یا دبستان ظاهر میشود.
گاهی محبت و توجه زیاد والدین و گرفتن استقلال از کودکان، آنها را به والدین وابسته کرده و به همین علت در سن جدایی، کودک دچار اضطراب و ترس میشود، چون از طرفی شدیداً به والدین خود وابسته است و از طرفی توان انجام بسیاری از کارها را ندارد.
هر چه کودک بیشتر توان دور شدن از مادر را داشته باشد، سالمتر است. چرا که جدایی را بهتر تجربه میکند و دچار اضطراب نمیشود. گاهی کودکان پس از تعطیلات و یا چند روز بیماری به هنگام رفتن به مدرسه دچار علائم جسمی مانند دل درد، سردرد، سوزش دل، دل پیچه و . . . میشوند. اگرچه ظاهراً به نظر میرسد کودک دچار بیماری جسمی شده است اما در حقیقت او علائم اضطراب را تجربه میکند. این اضطراب چند علت میتواند داشته باشد:
1- محبت و توجه مادر در این مدت عامل مهمی است.
2- سلب مسئولیت درسی از کودک
3- محبت و دل جوییهای اطرافیان
به دنبال همه این علتها کودک که مجدداً تجربه لذت بخش ماندن در خانه و در کنار والدین را تجربه کرده است، دچار اضطراب جدایی و ترس از حضور در مدرسه میشود.
اختلافات، تعارضات، کشمکشها و جدلهای والدین با یکدیگر عامل مهمی در بروز اضطراب جدایی یا ترس حضور در مدرسه است. زیرا کودک که متأسفانه شاهد دعواهای مکرر والدین و تهدیدهای آنها دال بر جدایی از هم است، همواره این نگرانی را با خود حمل میکند که مبادا وقتی از مدرسه بر میگردم پدر و مادرم از هم جدا شده باشند.
یکی از علل تأکید روانشناسان بر کنترل دعواها در حضور کودکان، همین نکته است. والدین باید از به کار بردن کلمات و جملات تهدید آمیز در حضور فرزندان خودداری کنند.
وسواس:
وسواس یکی دیگر از انواع اضطرابهاست که در کودکان بر خلاف بزرگسالان به صورت شستشو دیده نمیشود، کودکان مبتلا به وسواس غالباً به هنگام نقاشی کردن یا مشق نوشتن قابل تشخیصاند. مثلاً اگر کمی خطهای نقاشیشان کج باشد مرتباً آن را پاک کرده و دوباره میکشند، در هنگام نوشتن نیز همین اتفاق میافتد و غالباً این کار را تا حدی ادامه میدهند که کاغذ پاره میشود. یکی دیگر از نشانههای رفتار وسواسی در کودکان حرکت کردن با ریتم خاص و اعمال خاص است. مثلاً هر وقت با والدین خود بیرون میروند سه قدم راه میروند، به عقب بر میگردند، به آسمان نگاه میکنند و دوباره سه قدم جلو میروند. گاهی نیز قبل از شروع به انجام تکالیف چندین بار وسایل خود را مرتب میکنند، یا اینکه شک میکنند که همه تکالیفشان را نوشتهاند و بنابراین مرتباً با دوستان خود تماس میگیرند.
این رفتارهای تکراری به عنوان وسیلهای جهت کاهش اضطراب در کودکان استفاده میشود و بنابراین هشداری است دال بر وجود اضطراب آنها. در صورت مشاهده این رفتارها حتماً با مشاور کودک صحبت کنید.
لجبازی کودکان:
کودک در بدو تولد قادر به بیان خواسته های خود نبوده و توانایی انسجام بسیاری از فعالیتها را ندارد اما تا دو سالگی بسیاری از تواناییها از جمله سخن گفتن، راه رفتن و دویدن، بازی کردن، غذا خوردن و اعتراض کردن و . . . را بدست میآورد و از دیدگاه خود همه توان شده است و میخواهد خود را به نزدیکترین افراد یعنی اعضاء خانواده به خصوص والدین نشان دهد.
او فکر میکند ابراز بزرگی از طریق بیان خواستههای خود و بلکه اصرار بر آنها امکان پذیر است. او تمایل دارد خود انتخاب کند و خود تصمیم بگیرد.
اگر والدین از مسیر طبیعی رشد روانی کودک اطلاع نداشته باشند کودک را بیتجربه و ناآگاه شمرده، بر خواستهها و دستورات خود اصرار میکنند. در این حالت به نظر میرسد بین آنچه کودک تمایل دارد انجام دهد و دستورات والدین، اختلاف به وجود آمده و اصطلاحاً کودک لجباری میکند. در واقع این رفتار فقط به دلیل ابراز استقلال و بزرگی کودک و عدم آگاهی و توجه والدین به این تمایل طبیعی شکل گرفته است. چنانچه والدین به درستی با آن مدارا کنند به تدریج از بین میرود، در غیر این صورت این رفتار تقویت و تشدید شده و به صورت اختلال بیاعتنایی مقابلهای تظاهر میکند. این شرایط معمولاً در سه سالگی شروع شده و تظاهرات آن ممکن است تا 8 سالگی نیز دیده شود. این کودکان غالباً از کوره در میروند، برای رفتارها و اشتباهات خود دیگران را سرزنش میکنند، با بزرگسالان مشاجره میکنند، کارهایی انجام میدهند که موجب مزاحمت دیگران میگردد، حساس بوده و زود از دست دیگران ناراحت میشوند، خشمگین و دلخور، کینه توز یا انتقام جو هستند، نسبت به درخواستها و مقررات بزرگسالان بیاعتنایی کرده و یا عدم همکاری نشان میدهند.