تاریخچه شبیه سازی علوم رفتاری
شبیهسازی (Cloning) یکی از بحثبرانگیزترین مباحثی است که نه تنها در دنیای علم بلکه در بین تمام اقشار جامعه مطرح میباشد. این دانش با تمام یافتههای تاکنون بشری متفاوت میباشد و اگر کوچکترین سهلانگاری در شناخت همه جانبه و کاربرد آن صورت گیرد، عواقب بسیار خطرناکی میتواند برای بشریت به دنبال داشته باشد.آدمی هم اکنون موقعیتی خطیر را تجربه میکند در پیش روی او چشمانداز قریبالوقوع شبیهسازی انسان ترسیم شده است. تحقق این شاهکار خارقالعاده حامل مخاطرات و تهدیدهایی برای حیات آدمی و طبیعت است و شاید نخستین باری است که آدمی در مسیر تعیین سرنوشت خود قدم برمیدارد. هم اینک محققان و دانشمندان، نخستین آزمایشهای خود را در اینباره انجام دادهاند و جهان بیصبرانه و مشتاقانه در انتظار تحقق چنین کاری است.اگرچه چنین موضوعی، بسیاری را نگران ساخته، اما حامیان این نوع فناوری (technology) این سؤال را مطرح میکنند که چه دلیلی برای عدم استفاده از آن وجود دارد؟ و از سوی دیگر، تعدادی از عالمان اخلاق، کم و بیش و به دنبال انزجار برخی از تحقق چنین چشماندازی، مخالفتهایی را نسبت به این موضوع از خود نشان دادهاند.بیشک شبیهسازی انسان با مسائل اساسی و در رأس آن با مسایل مرتبط با ماهیت، شخصیت و ارزش آدمی پیوند خورده است. هیچ رویدادی در طول تاریخ حیات بشر، توان چنین تأثیرگذاریای را بر آینده انسان نداشته است که دلایل متعددی هم برای این ادعا وجود دارد. (سیاحت غرب/ ش 16/ ص 132131)با مطرح شدن شبیهسازی بحثهای بسیار مهم و جدی پیرامون آن مطرح گشت که در برگیرنده مسائلی چون منشأ حیات و چگونگی پیدایش آن، شخصیت و عوامل سازنده آن، فعل خدا و غیره میباشد، در این میان کژ فهمیهای موجود پیرامون شبیهسازی، خود موجب مطرح شدن پرسشهایی دیگر و همچنین نگرانیهایی درباره آن شده است که به نظر نگارنده این کژفهمیها متأثر از داستانها، پیشگوییها و فیلمهای تخیلی ساخته شده توسط هالیوود و دیگر سازمانها میباشد. مثلاً فیلم «پسران برزیلی» (The Boys from Brazil) نمایشگر تلاش نئونازیستها برای کلون نمودن هیتلر است که در نهایت موفق میشوند هیتلر را کلون نمایند تا رایش سوم زنده شود. یا چشمانداز بسیار سیاه آینده توسط پیشگوییهای آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley) در کتاب «دنیای نودلار» (Huxley, 1998) (Brave New World) در سال 1932 یعنی هنگامی که جهان هنوز از وحشیگری و سبعیّت عنانگسیخته جنگ جهانی اول و فقر دهشتناک ناشی از رکود اقتصادی بزرگ گیج و لرزان بود. این کتاب 600 سال آینده را مجسم میکند که فجایع مشابهی از جنگ، رهبران جهانی را متقاعد میسازد که نظم نوین بنیادینی را بر دنیا تحمیل نمایند. تمام انسانها، حاصل تولید انبوه در کارخانههای عظم جنینیاند و کلون شدهاند تا نظام طبقهای آلفا، بتا، گاما، دلتا و اپسیلون را در انسان به وجود آورند. (کاکو، 1381، ص 360 (با تلخیص)) ترسیم نمودن چنین فضاهایی از آینده و القای افکاری خاص موجبات پیدایش کژفهمیهایی درباره شبیهسازی شده است. یکی از کژفهمیها مربوط به مفهوم کلونیگ است که آن را معادل «عینسازی» قلمداد نمودهاند. از این رو، برخی معتقدند که با کلونیگ میتوان یک فرد را عیناً با تمام خصوصیات ظاهری و رفتاری ایجاد نمود. بحثهای دیگری چون جاودانه زیستن، زندهنمودن افرادی چون هیتلر، اینشتین، هنرمندان مشهور سینما و غیره پیرامون این پندار نادرست مطرح گردید. مثلاً اندکی پس از تولد دالی (Dolly) در سال 1997، روزنامه گاردین (Guardian) خبری را منتشر نمود که در آن مردی ادعا نموده بود که با کلونینگ میتوان به جاودانگی (immortality) دست یافت. چراکه با کلونینگ میتوان فردی ایجاد نمود که از نظر خصوصیات ژنتیکی و شخصیتی عین فرد اول باشد. پس با این تکنیک میتوان مردگان را بار دیگر به دنیا بازگردانید و در این جهت ما فقط به چند سلول او نیازمندیم. Wynn, 4)) «الیوت کروک» بیوشیمیست دانشگاه استنفرد میگوید:
«با طراحی، بدن باید برای ابد باقی بماند»
.وودی آلن (Woody Allen) میگوید:
«من نمیخواهم از طریق شاهکارهایم باقی بمانم، من میخواهم با نمردن برای ابد زندگی کنم
. جیمز واتسون (J. Watson) میگوید:
«آیا ما به سوی کنترل حیات رهسپاریم؟ من چنین فکر میکنم. همه ما میدانیم تا چه حد کامل نیستیم. چرا نباید خود را قدری بهتر بسازیم تا زیبنده بقا گردیم؟ این است آنچه ما خواهیم کرد. ما خود را قدری بهتر خواهیم کرد». (کاکو، ص 299 و 329.)
بحثهای اینچنینی باعث شده که عامه مردم نیز تصویری خیالی از شبیهسازی در ذهن خود تصور نمایند، البته از کار ژورنالیستها در این مسیر نبایستی غافل بود که با مطرح نمودن بحثهای جنجالی خاص خود پیرامون شبیهسازی، بر گرمی این بازار افزودند.دامنه این مباحث حتی به کشور ما نیز کشانده شده است که در برخی مقالهها که نوعاً در جوامع غیر علمی به چاپ میرسد بحثهای مشابهی مطرح میشود.در مباحث شبیهسازی آنچه که بیشتر از همه مطرح است، بحث «عینسازی» است و طرح شدن این بحث بدین جهت است که عدهای شخصیت را معادل ژن میدانند و بنابراین خواسته یا ناخواسته به جبر ژنتیکی قایل هستند. با چنین تفکری چون فرد کلونشده دقیقاً همان الگوی ژنی فرد اصل (دهنده سلول) را دارا است از این رو، شخصیت فرد کلون و اصل را یکی و به تعبیری عین هم میدانند. هرچند در فلسفه و عرفان بحث «عین» و اینکه دو فرد نمیتوانند عین هم باشند مطرح و برای متخصصان امر بحث حلشدهای است اما در این نوشتار در صددیم که این مسئله را از منظری دیگر مورد بررسی قرار دهیم تا پاسخ به سؤالات زیر و دیگر پرسشها به خوبی روشن گردد.آیا شخصیت انسان قابل کپیبرداری است؟ آیا کلون یک فرد جنایتکار نیز جنایتکار خواهد بود؟ در صورت کلون نمودن هیتلر آیا مجدداً هیتلر با تمام خصوصیات ظاهری و رفتاری پدیدار خواهد گشت؟ و… برای پاسخ به این پرسشها ابتدا لازم است «شخصیت» را به طور اجمال تعریف نماییم.
تعریف شخصیت
در رابطه با «شخصیت»، تعریف واحدی که مورد قبول تمامی روانشناسان و متخصصان دیگر رشتههای وابسته باشد، وجود ندارد. ما در اینجا به تعریفی که در «روانشناسی هیلگارد» بهعنوان یکی از معتبرترین کتاب روانشناسی دنیا، آمده است، اشاره مینماییم:شخصیت را میتوان الگوهای معین و مشخصی از افکار، هیجانها، و رفتارها تعریف کرد که سبک شخصی تعامل هر فرد با محیط مادی و اجتماعی را شکل میدهند. (آتکینسون، 1383، ج 2؛ 104.)اگر در زندگی روزمره از ما بخواهند که شخصیت کسی را توصیف کنیم، احتمالاً از صفات شخصیتی چون باهوش، برونگرا و باوجدان استفاده میکنیم. روانشناسان شخصیت همواره کوشیدهاند با ضابطهمند کردن نحوه استفاده از صفات شخصیتی در زندگی روزمره به روشهایی رسمی برای توصیف و سنجش شخصیت دست یابند. روانشناسان در پاسخ به این سؤال که «عوامل پایهای شخصیت چه تعداد هستند؟» به چندین دسته تقسیم گشتهاند. مثلاً ریموند کتل (Raymond Cattel) (1966;1957) عوامل پایهای شخصیت را به 16 صفت و هانس آیزنک (Hans Eysenk) روانشناس انگلیسی این عوامل را به 2 یا 3 صفت تقسیم نمودهاند، محققان دیگر هر کدام به اعداد دیگری رسیدند اما آنچه که مشخص است حتی با روش تحلیلی دقیق نیز نمیتوان جواب قاطعی به این سوال داد. برخلاف تمام این اختلافنظرها بسیاری از پژوهشگران در مورد پنج بُعد صفتی اجماع کردهاند که امروزه بهنام «خمسه کبیره» خوانده میشوند و برای تلخیص آنها از واژه «باروت» استفاده میکنند:«برونگرایی، اشتیاق برای تجارب تازه، روان نژندیگری، وجدانگرایی و توافقپذیری» (OCEAN)(1) قابل ذکر است که برای هر یک از این پنج عامل، نیز مقیاسهای صفتی خاصی برای ارزیابی مشخص نمودهاند. به نظر بسیاری از محققان و روانشناسان، کشف و معتبر شناخته شدن این خمسه نقطه عطف بزرگی در روانشناسی شخصیت در دوران معاصر به شمار میرود. (کاکو، 1381، ص 8684 (با تلخیص))تا اینجا بهطور اجمال با مفهوم شخصیت و عوامل مشخصکننده آن آشنا شدیم، اینک میپردازیم به عوامل تأثیرگذار در تنوع شخصیت افراد یا بهعبارت دیگر بررسی ریشههای تنوع رفتاری افراد که رفتارپژوهان و زیستشناسان بیشتر آن را در عوامل ژنتیکی و محیطی (environmental & genetic factors) دنبال مینمایند.
عوامل تأثیرگذار در شکلگیری شخصیت
عدهای از روانشناسان و متخصصان ژنتیک، «عوامل ژنتیکی» را تنها عامل شکلدهنده شخصیت انسان قلمداد مینمایند. بدین مفهوم که علاوه بر خصوصیات ظاهری، شخصیت انسان و در پی آن تمام رفتارهای فردی و اجتماعی او به الگوی ژنی به ارث رسیده از والدین بستگی دارد. یعنی اگر پدر فردی تند مزاج و عصبانی بود فرزند او نیز تند مزاج خواهد شد یا اگر والدین کودکی بزهکار باشند فرزند آنان نیز بزهکار خواهد شد چراکه ظهور تمام این خصوصیات ظاهری صرفاً به عوامل ژنتیکی وابسته است. این دسته از افراد به نحوی معتقد به «جبر ژنتیکی» هستند یعنی اینکه تمام خصوصیات فیزیکی و رفتاری فرد را صرفاً در الگوی ژنتیکی وی جستجو مینمایند.گروه دیگری نیز هستند که معتقدند اساساً عوامل اجتماعی و تجارب آدمی، تعیینکننده رفتار شخصیتی فرد میباشند و تفاوت شخصیتی افراد بستگی به تجارب محیطی فرد با زمینههای متفاوت اجتماعی، قومی، و فرهنگی، دارد. این گروه اصلاً معتقد به عوامل ژنتیکی نیستند و استناد آنها به نمونههای خاص رفتار فردی و اجتماعی افراد است که اصلاً در والدین آنها دیده نمیشده است. این دسته نیز در واقع قایل به «جبر محیطی» هستند یعنی تنها عامل تأثیرگذار در شکلگیری شخصیت و رفتار متنوع افراد، عوامل محیطی هستند نه ژنتیکی. بدیهی است که هیچکدام از این عقاید به تنهایی مورد قبول نبوده بلکه باید به تأثیر متقابل دو عامل ژنتیک و محیط بهعنوان عوامل تأثیرگذار در تربیت و شکلگیری شخصیت و الگوی رفتاری انسان توجه نمود. هیچکدام از عوامل ذکرشده علت تامه شکلگیری شخصیت و الگوی خصوصیات رفتاری افراد نبوده بلکه این عوامل به نحو اقتضا تأثیرگذار هستند که بدان اشاره میشود. اینک به چگونگی اثرگذاری هر یک از دو عامل ژنتیک و محیط در شکلگیری شخصیت آدمی میپردازیم.
1. عوامل ژنتیکی
افراد از همان بدو تولد از لحاظ خصوصیات فیزیکی و رفتاری متفاوت هستند که این تفاوتها عمدتاً معلول تفاوتهای ژنتیکی آنها میباشد. تفاوتهای ژنتیکی نیز خود معلول تنوع ژنهای افراد میباشد که در درون کروموزمهای هر فرد یافت میشود.
تعداد کروموزمهای سلول بدنی (Somatic cell) و سلول جنسی (Germ cell) انسان به ترتیب 46 (23 جفت) و 23 عدد است. پس از لقاح از ترکیب سلول جنسی نر (اسپرم) و سلول جنسی ماده (تخمک)، سلول تخم (Zygot) حاصل میشود که دارای 23 جفت کروموزم (46 عدد) میباشد. پس از این مرحله سلول تخم سیر تکاملی خود را در رحم مادر طی مینماید تا آنکه به یک انسان کامل تبدیل گردد.شاید اولین نقطه تنوع افراد را باید در چگونگی جفت شدن کروموزمهای اسپرم و تخمک جستجو نمود چراکه احتمالات بسیار زیادی برای این جفت شدن متصور است. به قول «هریس و لیبرت» (Haris & Liebert, 1984) از آنجا که کروموزمهای 23 عددی سلول تخمک یا اسپرم هر یک به طور تصادفی از جفتهای کروموزمی جدا میشوند به طور نظری 2 یا 8388608 احتمال ژنتیکی متفاوت برای شکلگیری تخمک و اسپرم وجود دارد. این سلولهای جنسی از نظر چگونگی وضعیت کروموزمی، همگی دارای تفاوتهای جزئی با یکدیگرند. این بدان معناست که یک صفت سلول جنسی زن و مرد که با یکدیگر ترکیب میشوند به طور نظری احتمال ایجاد 70368744177664 گونه، نطفه متفاوت ژنتیکی را دارد. به بیان دیگر احتمال اینکه شما به صورت کنونی خود از پدر و مادرتان متولد شدهاید کمتر از 1 در 70 تریلیون بوده است. (سیف، 1381: ص 27 25.)
غرض اینکه از یک پدر و مادر احتمال حدود 70 تریلیون نطفه متفاوت وجود دارد که هر کدام از آنها مسلماً خصوصیات ظاهری و رفتاری متفاوتی دارند و این بدان معنا است که با دانستن خصوصیات ژنتیکی پدر و مادر نمیتوان دقیقاً مشخص نمود که فرزند چه الگوی ژنتیکی را خواهد داشت.(2)
ژنهای رفتاری
همانطور که ذکر شد تفاوتهای ژنتیکی حاصل از ژنها خود عامل مهمی در گوناگونی خصوصیات ظاهری و رفتاری میباشد چرا که ژنها اطلاعات و برنامههایی را به همراه دارند که ویژگیهای ظاهری نظیر ساختمان بدن، جنس، رنگ پوست، مو، چشم، وضعیت جسمانی و همچنین ویژگیهای رفتاری فرد را مشخص میکنند. دانشمندان محاسبه نمودهاند که حدود 20 هزار ژن در هر کروموزم انسانی یافت میشود لذا در یک سلول بدنی که حاوی 46 کروموزم است حدود 960000 ژن یافت میشود که در برگیرنده تمام خصوصیات ظاهری و رفتاری وی است.امروزه یکی از زیرمجموعههای رشته ژنتیک که خود به عنوان یک رشته مستقل مطرح است بحث «ژنتیک رفتاری» (behavior Genetics) است. البته در این حوزه برای مطالعه نحوه به ارث رسیدن صفات رفتاری از ترکیب شیوههای ژنتیک و روانشناسی (psycology) استفاده میشود. (Plomin 1991) در واقع «ژنتیک رفتاری» میخواهد بداند که صفات روانی مثل توانایی ذهنی، مزاج، پایداری هیجانی و نظایر آن، تا چه اندازه از والدین به فرزندان منتقل میشود. (Bouchard,1994) (آتکینسون، 1383: ج 1، ص 61.)پس از مدتها که دانشمندان درجستجوی کشف ژنهای رفتاری بودند برای نخستینبار در تاریخ، چند ژن منفرد که کدی برای انواع مشخصی از رفتار هستند مجزا گشتند. یکی از تحولات قابل توجه، کشفی بود که در سال 1996 رخ داد. در این کشف معلوم شد ژن واحدی که fru نامیده میشود تقریباً تمام حرکات و رفتارهای عاشقانه پروانه میوه نر را کنترل میکند.در 1996 ژنی که در ایجاد «اضطراب» مؤثر است کشف شد. این ژن در انواع بلند و کوتاه وجود دارد. افراد واجد ژنهای بلند در آزمون شخصیت، نظرات خوشبینانهای نسبت به آینده دارند و افراد واجد ژنهای کوتاه دارای اضطراب، نگرانی و نوروتیسم بالایی هستند.در همان سال، روانشناسان دانشگاه مینهسوتا با بررسی 2000 دوقلوی متولد شده در سالهای 1936 تا 1955 در ایالت مینهسوتا اعلام کردند که در نقطه استقرار شادمانی نظم و ترتیبی وجود دارد که ظاهراً مبیّن ارتباط و اتصال استواری با ژنهای ما است. (کاکو، 1381: 348 345.)در سال 1997، دانشمندان ژنی را کشف کردند که در حافظه انسان تأثیرگذار است که این امر نقطه عطفی در تحقیقات ژنتیکی به شمار میرود. والتر ژیلبرت (W. Gilbert) معتقد است که تا سال 2020 این امر میتواند دانشمندان را قادر سازد داروهایی بسازند که میتواند به افرادی که حافظه ضعیفی دارند کمک کنند.«الکلیسم» شکل دیگری از رفتار است که تاکنون دانشمندان شواهدی برای ژنهای ایجادکننده آن در کروموزمهای 1، 4، 8 و 16 یافتهاند. شناسایی ژنهای رفتاری انسان همزمان با «پروژه ژنوم انسانی» (Human Genome project) به سرعت دنبال میشود. دانشمندان معتقدند که با کمک این پروژه تا چند سال دیگر تمام ژنهای مؤثر در الگوهای رفتاری انسان را کشف خواهند نمود اینکه به ارتباط ژنها با رفتار آدمی میپردازیم.