مقدمه
بیش از 700 میلیون مسلمان در نقاط مختلف جهان، طلیعه ی قرن پانزدهم بعثت را جشن گرفتند. این جشن به خاطر بزرگداشت روزی است که پیامبر پرچم صلح و برادری را به دوش گرفت و با شعار « وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلا رَحمَهً لِلْعالَمینَ » پایههای صلح جهانی و همزیستی مسالمتآمیز را استوار ساخت.
اسلام، اختلاف طبقاتی و نژادی را که عامل بسیاری از جنگها و حوادث نامطلوب است؛ به بهترین وجهی حل کرد ولی دنیای متمدن امروزی، هنوز گرفتار آن است و هر روز آتش جنگ را به بهانهای شعلهور می سازد.
صلح جویی و عدالتخواهی اسلام به اندازه است که با کمال صراحت، اهل کتاب را به سوی وحدت و هماهنگی دعوت می کند و با بیانی دلپذیر می گوید : « ای پیامبر ما، به اهل کتاب – یهود و نصاری – بگو در حصار توحید بیایید تا یکدل و یک زبان خدای واحد را پرستش کنیم و به او شرک نورزیم ».
هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کردند و پرچم پیروزی بالای سر آنان به اهتزاز درآمد، پیشنهادهای صلح از طرف مخالفان تقدیم پیامبر میشد و آن حضرت از آنها استقبال می کرد شاهد زندهی آن، صلح با چند طائفه از یهود بود که در سال اول هجرت انجام گرفت.
اسلام خواهان صلح و همزیستی عمومی است و در این زمینه برنامههای عالی و مفیدی طرح میکند.
جهاد برای چیست؟
اسلام مکتبی زنده و جهانی است که اصلاح نظامات اجتماعی و اقتصادی دنیا را به شیوهی خاصی دنبال میکند. اسلام مانند آیین رومیان قدیم و یهود و نازیها در چهارچوب جامعه و نژاد محصور نیست؛ بلکه برای عموم جهانیان است و مسلمانان به پیروی از تعالیم اسلام وظیفه دارند در راه نجات تودههای محروم و ستمدیده استقرار صلح و عدالت و آشنایی مردم جهان نسبت به برنامههای زندگی بکوشند.
مجاهدین اسلام درصدد آن نیستند که از راه جهاد به قطعه زمینی دست یابند و یا رژیمی را واژگون کنند و رژیمی همانند آن یا ظالمانهتر، بر ویرانهاش بپا دارند بلکه جهاد، تلاش بشر دوستانه و بیشائبهای است که در راه خدا و تکامل انسانها و نجات تودههای ضعیف انجام میگیرد تا فتنهها زدوده و صلح عمومی برقرار گردد.
این هدف بزرگ و این تعلیمات زنده به خوابآلودگی و ذلت جمعیتی بیمشار خاتمه میدهد و نیز خودکامگی و سودجویی عدهای عزیز بیجهت را که از خون دل بیچارگان زندگی افسانهای میسازند تعطیل میکند.
فطرت انسان حکم میکند که: علفهای هرز و عضوهای فاسد اجتماع باید قطع شوند تا زمینه برای نجات و سعادت تودههای محروم فراهم آید. بشردوستان، عدالتخواهان و آزادگان به چنین مبارزهای مبادرت میکنند و آنرا میستایند.
چه نیکوست کلام خدا:
«اگر خدا برخی از مردم را به وسیلهی برخی دیگر جلوگیری نمیکرد، زمین تباه و فاسد میشد». در تئوری قانونگذاری اسلام، جنگ، خود هدف نهایی نبوده است بلکه برای جلوگیری از تجاوزها و ستمگریها و نیز بازشدن راه برای سعادت انسانها شایسته وسیلهی نهایی شناخته شده است.
نمایندهی مسلمانان عرب به رستم فرخزاد سردار ایرانی گفت:
«خدا ما را برانگیخت تا مردم را از بندهپرستی به خداپرستی، از تنگنای جهان به فراخنای آزادگی و از جور ادیان (باطل) به عدل اسلام دعوت کنیم هرکس دعوت ما را بپذیرد سرزمین او را به خودش واگذار میکنیم و میرویم».
آیا اسلام با شمشیر پیش رفت؟!
هدف اصلی مسلمین از جنگ این بود که ارتباطی بین خود و تودههای محروم برقرار سازند. تا بدین وسیله آنان از قوانین اسلام مطلع گردند و عظمت و اصالت آن را از نزدیک ببینند مسلمانان در پیکار خود با کفار کسی را مجبور به اسلام نمیکردند آنان میتوانستند با قبول شرایط صلح، به دین خود باقی بمانند در عوض دولت اسلامی از آنان حمایت میکرد پیامبر اسلام در صلج حدیبیه تعهد کرد که: اگر فردی از کفار مکه مسلمان گردد و به مدینه نزد مسلمین بیاید مسلمین او را نپذیرند و به مکه برگردانند و همانطور که تعهد داده بود عمل کرد در صورتی که اگر میخواست میتوانست متقابلاً از دشمنان تعهد بگیرد که افرادی که از دین اسلام خارج میشوند و نزد کفار مکه میروند آنان را به مدینه بازمیگردانند.
پیامبر اسلام در فتح مکه، قریش را آزاد گذاشت و هیچ فردی را به قبول اسلام وادار نساخت تا بلکه خود ایشان دین صحیح را بشناسد و با مسلمانان عهد بست که در مکه کسی را جز چند نفر که کارشان اذیت و اخلال بود نکشند و نیز موقعی که کفار امان میخواستند امانشان میداد تا خود پس از تحقیق اسلام را آزادانه بپذیرند مثلاً صفوان بنیامیه پس از فتح مکه به جده فرار کرد، وقتی از پیامبر اسلام برایش امام خواستند حضرت عمامه خود را برای او فرستاد تا با این نشانه در امان باشد و به مکه وارد شود صفوان از جده برگشت و به پیامبر عرض کرد دو ماه به من اختیار و مهلت بده پیامبر پذیرفت و او چهار ماه مهلت و اختیار داد و او همراه حضرت به حنین و طائف رفت با اینکه کافر بود به اختیار خود مسلمان شد.
و بدین ترتیب معلوم میشود که:
به کار بردن شمشیر فقط برای آنها نیست که حق را تشخیص دادهاند ولی با آن مبارزه میکنند و از سعادت و خوشبختی دیگران جلو میگیرند. و شمشیر برای زدودن فتنهها، نجات تودههای محروم و ایجاد زمینههای مساعد برای ترقی و تکامل بشر میباشد.
ایمان مسلمانان صدر اسلام و استقامت آنان بهترین دلیل است بر اینکه اسلام به زور شمشیر پیش رفته مسلمانات صدر اسلام به اندازهای به دین خود علاقهمند بودند که در برابر تمام مشکلات استقامت میورزیدند و حتی زادگاه خود را ترک میگفتند و هجرت میکردند.
بلال حبشی از جمله کسانی بود که در قبول اسلام پیشی گرفت، ابوجهل او را روی ریگهای گرم حجاز میانداخت و سنگ بزرگی روی سینهی او میگذاشت تا حرارت آفتاب او را بیازارد و به او میگفت: به پروردگار محمد کافر شود ولی و پیدر پی میگفت:اَحد، اَحد و با این شکنجهها و آزارها از آیین پاک اسلام دست نمیکشید و استقامت میورزید.
آیا با این وضع باز هم میتوان گفت: اسلام به زور شمشیر پیش رفته است؟! دشمنان اسلام چون نقطهی ضعفی در اسلام ندیدند خواستند از این راه اسلام را لکهدار کنند غافل از اینکه اسلام بخاطر سهولت و سادگی، پناه داده به تودههای محروم و ستمدیده و جامعیت خود نسبت به مسائل زندگی، پیش میرود.
دکتر گوستاولوبون فرانسوی مینویسد: « اسلام با طریق سهل و سادهای پیش میرود؛ که واقعاً حیرتانگیز است و باید آن را جزو اختصاصات اسلام شمرد. هرجا که مسلمین قدم میگذارند، اسلام برای همیشه در آنجا باقی مانده است»
یکی دیگر از نویسندگان مسیحی مینویسد: بسط و توسعه جهان اسلام به وسیله تماسهای بازرگانی و فرهنگی در ماوراء مرزهای اسلامی به درجات بیشتر از فتوحات نظامی بوده است.
ایدئولوژی تفاهم بینالمللی:
پیامبر اسلام برخلاف زمامداران خود سرجهان، که به منظور کشورگشایی و استثمار نیروهای انسانس و بدست آوردن ثروت ملل دیگر به جنگ اقدام میکنند دست به شمشیر نمیزد بلکه با مشعل کتاب و قانون پیش میرفت و تنها شمشیر را در مورد ضروری، برای جلوگیری از ظلم و ستم از بین بردن خارهای سر راه و برافراشتن پرچم حق و عدالت به کار میبرد نبردهای پیامبر اسلام به جهت برکنار کردن مردمان سودجو بود که بر بندگان پاک خدا ستم روا میداشتند و از نشر حقایق و اعقاید اسلامی جلوگیری میکردند و نیز برای آنکه بشر بتواند در سایه حکومت عدل و انصاف به ایدهئولوژی تفاهم بینالمللی لباس عمل بپوشاند آیا چنین جنگی را میتوان نامشروع دانست!؟ بدیهی است این مبارزات برای هر پیامبری ضروری و لازم است و هر خردمندی آنرا میستاید زیرا رسیدن به هدف به جز این، دیگری ندارد.
حضرت عیسی (ع) چون مدت رسالتش کوتاه بود و شرائط مساعد نبود دست به شمشیر نزد وگرنه او هم علفهای هرزه اجتماع را نابود میکرد.
«دستگاه تبشیری مسیحیت» برای آنکه روحیه ملل اسلامی را ضعیف کند و روح مبارزه با استعمار و فساد را در آنان بمیراند و اگر از گسترش روزافزون اسلام جلوگیری بعمل آورد جنگهای پیامبر اسلام واژگونه تفسیر میکند و آمار مقتولین را هولناک نشان میدهد تا بدین وسیله جنایات ارباب کلیسا را در محاکم تفتیش عقاید و جنگها صلیبی با میلیونها کشتهی بیگناه آن کوچک او طبیعی جلوه میدهد.
ماهیت جنگهای پیامبر (ص):
جنگ از باسابقهترین واژگان زندگی اجتماعی است که به هیچ زمان، مذهب و قومی اختصاص ندارد و حیوانات نیز به برخی از وسایل دفاعی مجهزند و این امر از رواج جنگ در زندگی حیوانات حکایت دارد از نظر فلسفی، وجود شرور و مفاسد، همانند جنگها، لازمه وجودی طبیعت و تزاحمات مادی است و عالم طبیعت بدون شرّ تصور نمیشود از این روست که آدم بر فرشتگان برتری دارد.
از نظر جامعهشناسی، انسان از سویی زیست اجتماعی دارد و بدون آن ادامه زندگی برایش امکانپذر نیست و یا با مشکلات تحمّل نشدنی مواجع است از دیگر سو، عواملی مانند جهل، دوست داشتن و منفعتطلبی سبب تزاحم بین منافع افراد جامعه میشود و از بروز کشمکش گریزی نیست گذشته از برخی اسباب طبیعی، علل و عواملِ خاصی مانند وجود افراد ستمگر قدرتطلب نیز از دیگر عوامل درگیری است.
از نظر ادیان به ویژه دین اسلام اختلاف درگیری بین انسانها امری جداییناپذیر از طبیعت و ماهیّت آنان است قرآن کریم، آزمندی، ستمپیشگی و ناسپاسی انسان، جهل و سرکشی او، پرخاشگری و پیروی از گامها و طرحهای شیطانی را از اسباب نزاع برشمرده است تا آنجا که یکی از عوامل بعثت انبیاء، رفع اختلافات و اسباب درگیری قلمداد شده است:
فَبَعَثَ اللهُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أنْزَلَ مَعهُمُ الْکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیهَا اخْتَلَقُوا فِیْهِ.
در نظر انسان عاقلی که از فطرت سالم برخوردار است، جنگ و درگیری به سبب آثار ویرانگر آن نکوهیده است و انسان در سایه صلح و آرامش، بیشتر و بهتر به تکامل وجودی که مقصود از آفرینش عالم و آدم است، دست مییابد اما دریغ از اینکه آدمیان به حقوق و رسالت خویش آشنا باشد و مقاصد خود را در هرج و مرج، ناامنی تصاحب خانه و کاشانه و دارایی افراد و جوامع دیگر جستجو نکنند! در این وضعیت است که به منظور جلوگیری از خودکامگی ستمکاران، نجات محرومان و مظلومان و برداشتن موانع از مسیر راه تکامل انسانها، جنگِ نکوهیده، ضرورت مییابد.