از«علی» آموز اخلاص عمل شیرحق را دان منزه از دغل
از غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی
او خدو انداخت بر روئی که ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه
« مولوی »
مقدمه
در بینش اسلامی زن و مرد هر دو از یک جان و یک ماده آفریده شده است و در ذات و جوهر تفاوتی با یکدیگر ندارند.بنابراین هر دوی آنها انسان نامیده می شوند و خداوند پس از خلقت آنها،«فتبارک الله احسن الخالقین»به خود گفته است.با وجود اینکه این دو صنف تفاوتی در ذات و جوهر و توانائی رشدیابی و کمال جوئی با هم ندارند، اختلافی در میان آنها مشاهده می شود که پاره ای از آنها لازمه ی بقای نوع آدمی است.تفاوتهای دیگری مانند تفاوت در عقل، در میان این دو صنف مطرح است که انسان را دچار حیرت می کند.اما چگونه ممکن است که خدای باری تعالی برای موجودی ناقص العقل و معیوب تعبیر«فتبارک الله الحسن الخالقین»به کار ببرد؟؟چگونه است که در بعضی از تعابیر دینی، واژه های ناقص العقل و ناقص الایمان به کار رود؟؟در این نوشتار سعی بر این است که برای رفع این شبهه، ضابطه هائی مطرح شود تا بتوان بر اساس آن ضوابط، درباره ی احادیثی این گونه قضاوت و داوری شود.
اما زن در نهج البلاغه:
زن در نهج البلاغه ترسیم یک طرح یک بعدی از چهره ی کامل زن در قرآن است.فضای این طرح را جوی آکنده از فتنه های زمانه و دسیسه های سیاسی در بر گرفته است.زنان در نهج البلاغه با عبارتهائی چون عقرب ،ناقص العقل، ناقص الایمان، و ناقص البهره وصف شده اند و مع االسف ، اکثر شارحان در نهج البلاغه نیز در جهت اثبات این مطلب بر آمده اند که زنان در مقام عبودیت، عروج و تکامل، دریافتهای ذهنی و انتزاعات عقلی از مردان ناقصترند.
پس در این میان، آیات قرآنی چه می شود؟؟ مگر نه این است که ملاک شناخت سخنان ائمه در احادیث و دعاها، هماهنگ بودن مفاهیم و معانی آنها با قرآن و کلام الهی است.
قرآن ماهیت زن و مرد را یک چیز می شمارد .بر خورداری آنها از ارزشهای معنوی، مانند ایمان و عمل صالح ، علم ، تقوی ، سبقت در ایمان ،جهاد و هجرت یکسان دانسته است و در کسب صفات عالی انسانی، تفاوتهائی میان آن دو قائل نیست.(در سوره های نساء آیه 1، اعراف آیه 189، زمر6، نمل 97، مجادله 11، حجرات 13، واقعه 10 و 11، نساء 95 ، آل عمران 195، احزاب 35)
توان رشد و کمال جوئی برای هر دو یکسان است و هر دو می توانند به مقامات بلند معنوی و انسانی راه یابند.این چنینی است که زنان مسلمان ما در پی تصویری شایسته از مقام انسانی زن در نهج البلاغه می گردند.
اما متأسفانه از یک سو، برخی تعابیر موجود در نهج البلاغه، مانند نقصان عقل و نقصان ایمان، این دیدگاه را آسیب پذیر می سازد و از سوی دیگر، تشت و تناقض موجودی در آرای شارحان نهج البلاغه، مانع درک صحیح امام علی(ع) می شود.
این شارحان گاهی با زبان فلسفه و گاه با زبان تاریخ و یا روانشناسی در صدد توجیه عبارات نهج البلاغه بر آمده اند و با هر کلام، زن مسلمان را در این میان متحیر ساخته اند.واقع آن است که درک مردان از روحیه ی زنان درکی تجربی و حصولی است و هنوز مسأله روح زن و ماهیت واقعی وی در پرده ای از ابهام و در نهایت، در پس تأویلات قرآن، مجهول مانده است و عبارات نهج البلاغه در انتظار شارحی راستین است تا باطن آنها را بنماید. بنده نیز به نوبه خود در جستجوی آن هستم که به تصویر راستین کلمات نهج البلاغه دست یازیم و بذر اطمینان را در قلب زن مسلمان متحیر بیفشانیم و اعتلای فکری و روحی زنان مسلمان و هویت انسانی و اسلامی او را به مقصد و مقصود برسانیم نه به شکل سطحی و گذرا ، بلکه به شکلی اصولی، با مسائل نظری و دیدگاههای موجود در باره زن برخورد کنیم و گامی کوچک در مسیر احیای فرهنگ راستین اسلام بردارم و به رسالت خویش در این زمینه عمل کنیم.
برای دستیابی به تصویر راستین کلمات نهج البلاغه، باید این کلمات را از نظر سند و محتوا مورد بررسی قرار دهیم.در بررسی سند، وثاقت راویان و محدثان و وجاهت ناقلان حدیث را بررسی می کنیم و در بررسی محتوا، به مواردی مانند مخالف نبودن حدیث با کتاب خدا و نیز عقل، می پردازیم؛ زیرا اگر حدیثی مخالف کتاب خدا باشد باید کنار نهاده شود.و همچنین اگر مضمون حدیث با ادراک روشن عقل و نیز با حس و وجدان مخالفت داشته باشد پذیرفته نمی شود.
اما اول بررسی سند خطبه 79
خطبه 79 از زبان امیرالمومنین(ع)، از طریق شریف رضی به صورت مرسل در نهج البلاغه نقل شده است و کلینی نیز این خطبه را از تعدادی از اصحاب، از احمد بن ابی عبدالله از پدرش از کسانی که ذکر کرده اند از حسن بن مختار از ابی عبدالله (ع)، که فرمود: قال امیرالمومنین(ع) فی کلام له...... .سند ضعیفی دارد و بعید نیست که قطعه ای از حدیث مرسل شریف باشد.البته همه اینها حدیث یا بخشی از آن صاحب نظران، در سایر کتابهای حدیثی خود آورده اند که چون اغلب به صورت مرفوع و از ناحیه ائمه دیگر، مانند ابی عبدالله (ع)است که از محل بحث خارج است.بنده خود بر این باورم که این حدیث به احتمام زیاد جعل شده ، چرا که در همه مواردی از آیات و احادیث مبهم توسط امامان شیعه توضیح و تفسیر شده است و محال است که چنین حدیث مبهمی از ناحیه آنها تفسیر نشده است و هیچ روایتی هم در مورد تفسیر این حدیث نداریم!!
اما روایتهائی که از علی (ع)نقل شده است، چنانچه که گفتیم، سندی ضعیف و مرسل دارد و بر فرض دلالت بر مطلوب، فاقد حجیت است و چنان چه سند ضعیف داشته باشد ، دلالت انها بر مدعا، محل بحث است.
دلالت خطبه 79
استاد محمد تقی جعفری، درباره ی خطبه ی مزبور چنین گفته است:بعضی ها گفته اند که همه خطبه های امیرالمومنین(ع) قطعی سند نیست، یعنی احتمال عدم صدور بعضی از جملات و خطبه ها از امیرالمومنین(ع)، یک احتمال منطقی است. همچنین اگر خطبه ای یا جمله ای مخالف صریح عقل سلیم بود، بر روایات و حدیث مقدم است و این از اصول مسلم فقه اسلامی در تعادل و تراجیح است.
در بررسی این خطبه در می یابیم که برخی از عبارات آن، مانند نقص عقل زنان، مخالف قرآن است؛ زیرا در قرآن سبب نابرابری زن و مرد در شهادت،«نسیان» است و نه« نقص عقل».
مناسبت تاریخی خطبه 79
کلام مزبور را به امیر المومنین(ع)نسبت داده اند، آن هم بعد از جنگ جمل که باب فتنه را در میان مسلمانان گشود و باعث ریختن خون تعداد بی شماری شد.
این جنگ به سبب موضع انفعالی و احساساتی ام المومنین، عایشه، درباره ی علی(ع)در گرفت و تعدادی از اصحاب نیز که با علی(ع)دشمنی داشتند و خیال قدرت در سر می پرورانند و او را کمک و تشویق کرده اند.موقعیت و منزلت عایشه به سبب آنکه همسر رسول خدا(ص)و ام امومنین بود، در نزد عموم مردم بسیار بزرگ و والا شمرده می شد و منشاء تاثیر در عامه مردم بود.
حضرت علی(ع)می خواهد از تأثیر عمومی عایشه بکاهد، لذا در سخنان خود او را فاقد امتیازی بر« دیگر زنان»قرار داد تا مردم بدانند چرا پیروی بی مورد از او به فاجعه انجامید
و چرا او به نصیحت خیر خواهان گوش نکرد و هنگامی که حکم خدا را در باره ماندن زنان پیامبر در خانه به او یادآوری کرد، و به آن وقعی ننهاد و از فتنه ای که اقدانات او را در پی نهراسید.
علی(ع)قصد داشته است به طوری که طعنی مستقیم به عایشه نباشد، توده ی مردم را بینا و بیدار کند لذا شیوه ای را انتخاب کرد که به بیان برخی احکام شرعی ویژه زنان مربوط می شد و آن احکام ،کاستی و نقصانی را در شایستگی و ویژگی های انسانی زن که با مرد یکسان است در پی نداشت،بلکه پرده از چشم مردم بر می داشت تا دریابند که عایشه نیز همچون دیگر زنان است و صلاحیت اینکه مردم از او پیروی کنند، را ندارد و تسلیم تصمیمات و موضع گیری هائی نشود که صرفاً از تمایلات و احساسات شخصی ناشی شده است، نه از قانون و شورا. چنانچه امام علی(ع)در جای دیگر در باره او می فرماید:« اما فالانه فادرکها رأی النساء و ضغن غلا فی صدرها»یعنی:اما آن زن که اندیشه زنانه بر او دست یافت و در سینه اش چون کوره آهن بتافت.از این حدیث به خوبی می توان درک کرد که خطبه حضرت در مورد عقل زنان فقط و فقط خطاب به عایشه بوده است و بس.
بررسی فرازهائی از خطبه«نقص عقل زنان»
«اما نقصان عقولهن فشاهده امرأتین کشهاده الرجل و الواحده»:اندکی خردشان بدان خاطر است که گواهی دو زن، همچون گواهی یک مرد است.
بعضی از علمای متعصب با اعتقاد به صحت چنین روایاتی، برتری مردان را از حیث عقلانی قطعی می دانند، اما عده دیگر به توجیح این مسأله روی آورده اند و با تکیه بر مسائل عقلانی و روانشناختی، درباره ی آن سخن گفته و به تحلیل ان پرداخته اند.در اینجا به آرائی که در معنای این حدیث بیان شده است، به اختصار، اشاره می کنیم:
زنان و مردان در عقل علمی مساوی اند و تفاوت آنها در عقل نظری است.عقل نظری، آنچه می کند درباره ظواهر و عوارض و مصلحت اندیشی دنیوی است و درباره ی حقایق و ذوات و معقولات واقعی، جز حدس و گمان و احتمال، کاری از او ساخته نیست، بلکه اغلب در ذهن وسوسه می کند و شک می آورد.اما عقل عملی متوجه حقایق است و حسن نیت و اراده خیر را به انسان می دهد و بنیاد عقاید دینی و اخلاقی را استوار می کند و منشاء ایمان است ، نه تشکیک.بنا براین، آنچه صنف مرد به او می بالد و مغرور می شود، فی نفسه، دارای ارزش نیست و اعتباری بیش از شکل دادن به واحدها و قضایایی که آنها را صحیح تلقی کرده است ندارد.
لبیب بیضون، معتقد است:قدرت تمیز خوب و بد در امور اساسی در همه انسانها هست، ولی در تشخیص خیر و شر در امور فرعی، عنصر مردانه اندکی بر عنصر زنانه ترجیح دارد.
منظور از نقصان عقل، کاستی تعقل(عقل تجربی و اکتسابی) است نه کمبود قوه عقل(عقل موهبتی). و این بدان خاطر است که زنان به خصوص در جامعه قدیم اعراب بیشتر در خانه بودند و کمتر در اجتماع حضور می یافتند و کمتر از مردان دارای تجربه بودند و اگر مردان هم در این شرایط قرار گیرند همین گونه می شود.
در مردان کفه عقل و سنجش و در زنان کفه عشق و احساس و عاطفه و محبت سنگین تر است و سنگینی این کفه در زنان لازمه همسر بودن و مادر بودن آنان در نظام هستی است.
ظرف هویت ذاتی زن و مرد با هم برابر است، ولی خصوصیات ذاتی زن، مانع از ظهور و بروز کامل از این قوه خدادادی است.
عقل به دو نوع انسانی و اجتماعی منقسم می شود که زنان و مردان در عقل انسانی(ما عبدبه الرحمن و اکتسب به الجنان)مساوی اند، ولی در عقل اجتماعی، مردان برتری دارند .