مقدمه:
در جهان امروز مهرورزی نه تنها به تقویت فرهنگی در جامعه و پشتیبانی از آن منجر میشود بلکه موجب شناسایی هر چه بیشتر و مشابهتهای مردمی میگردد و میتواند سبب شود که انسانها به درک درستی از همکاری برای رسیدن به سعادت همگان دستیابند.
برای آنکه بتوان انتظارات جامعه را بهتر برآورده کرد، باید افقهای مهر و محبت چنان گسترده شود که تمامی فرهنگ های جهانی را تحت پوشش قرار دهد و مبنایی باشد که رشد و تعالی هر جامعهای بر آن نباشد.
خللپذیر است هر بنا که میبینی مگر بنای محبت که خالی از خلل است
گویا به هین سبب است که سازمانهای جهانی تعلیم و تربیت از جمله یونسکو به صراحت یادآور میشود که یادگیری در قرن بیست و یکم بر چهار ستون استقرار مییابد که یکی از ارکان یادگیری چگونه باهم زیستن است: که خود یکی از ضروریترین مهارتهای یادگیری در جهان متکثر کنونی است و شامل مدارا، همزیستی، هماندیشی و مهرورزی نسبت به یکدیگر است، تنها از طریق مهر و محبت دو جانبه همراه با تفاهم متقابل است که میتوان به صلح واقعی در هر جامعهای دست یافت.
هیچ ارتباط نافذ موثری بدون فرهنگ مهرورزی امکانپذیر نیست. اگر اولیاء و متولّیان فرهنگی و تربیتی جامعه، فرهنگ مهرورزی را در بین خود و نسل جدید ترویج کنند و خود از این راهبردها به شکل منطقی و جاذب بهرهبگیرند، افراد جامعه نیز خوی مدارا و تفاهم را در خود پرورش میدهند و در روابط بین فردی ومناسبات اجتماعی خود از طریق مهرورزی به مصالحه دست مییابند.
اگر مهرورزی نباشد، هیچ اندیشهای بارور نمیشود و هیچ جامعهای به تعالی نمیرسد.
محبت نیاز روحی انسان
عاطفه درانسان استعدادی است که او را از زندان «خود» خارج میکند و به سمت برقراری پیوند قلبی با دیگران براساس مهر و محبت سوق میدهد و از این طریق، بخشی از احتیاجات روحی انسان را که جز در سایه محبت و عواطف و ارتباط قلبی با دیگران تأمین نمیشود، برآورده میسازد.
محبت به عنوان یک نیاز اصیل روحی، در زندگی انسان و تأمین سلامت روحی و روانی او نقش بسزایی دارد و به آن حلاوت خاصی میبخشد. کسانی که به جهت غرق شدن در خود، از برقراری پیوند روحی با دیگران محروم و از ارزش واهمیت آن بی خبرند، از چنان حلاوت معنوی و لذّت عاطفی در زندگی خود بینصیباند.
محبتی که براساس صفای قلبی بین دلهای پاک و بیآلایش ایجاد میشود سبب میگردد، دلها از نورانیّت و صفای همدیگر بهرهمند شوند و محکمترین و مطمئنترین پیوند، میان صاحبان کمال به وجود آید. محبت قانونی است که سلامت و سعادت و شادمانی و هماهنگی و همه گونه کامیابی را برای آدمی به ارمغان میآورد؛ به شرط آنکه بدانیم چگونه و به چه اندازه از ین اکسیر حیاتی استفاده شود تا از افراط و تفریط که هر یک عوارض نامطلوبی در تربیت دارند، پیشگیری شود. اگر کسی احساس کند که در دل و قلب دیگری جا دارد، به راحتی نمیتواند از او دل بکند و آنچه بیش از همه انسانها را به یکدیگر پیوند میزند همین جایگاهها است. پیوندی قویتر از محبت نیم تواند انسانها را به یکدیگر نزدیک سازد. پیوند ناشی از محبت، پیوندی است که به سادگی گسسته نمیشود. هر چه پیوند عاطفی بین مربی و متربّی محکتر باشد، صداقت و یکرنگی و صفای بیشتری بین آنها رواج خواهد یافت و نادرستی وناراستی وتقلب کمتری در بین آنها شاهده خواهدشد. معلم واقعی کسی است که محبت فراگران را به صورت عمیق در دل داشته باشد و آنان را همچون فرزندان خود دوست بدارد. بسیاری از رفتارهای ناهنجار فراگیران را که معلول شرایط نامساعد خانواده و یا اطرافیان اوست با محبت و صبر و حوصله میتوان درمان کرد. محبت معلم بدون آنکه شکل ترحم به خود بگیرد باید قلب او را تسخیر کرده و با نیروی معجزهآسای مهر و محبت بیماری روحی و روانی او را درمان کند.
ارزش محبّت درتعالیم اسلامی
با توجه به آثار ونتایج مثبت و سازنده محبت بین قلوب پاک و با ایمان، در تعالیم اسلامی توّجه خاصی به آن مبذول شده و به ایجاد الفت بین مؤمنین و پیدایش پیوند قلبی براساس مهرومحبت تاکید فراوان شده است. ذیلاً به مواردی از آن اشاره میشود.
پیامبر اکرم(ص) فرموده است:
اَلا و اِنَّ وُدَّالمُومِن، مِنْ اَعْظَمِ سَبَبِ الاْیمانِ
آگاه باشید که مودّت و دوستی مؤمن، از بزرگترین عوامل ایمان است.
از این جمله میتوان دریافت که محبّت و عاطفه از ارکان ایمان است.
وباز از آن حضرت است که :
خَیْرُ المُؤمنینَ مَن کانَ مَألَفَهً لِلمُومنینَ، وَلاخَیْرَ فیمَن لایُوءلَفُ وَلایَاءلِفُ
بهترین مؤمنین کسی است که با مؤمنین الفت بپذیرد، ئ خیری نیست درکسی که نه با او الفت میگیرند، نه با کسی الفت میگیرد.
و امام جعفر صادق فرموده است که :
مِنْ حُبَّ الرَّجُل دینَهَ، حُبُّهُ اَخاهُ
لازمه دوست داشتن دین، دوست داشتن برادر دینی است.
و بار دیگر از سخنان گهربار حضرت روسل اکرم(ص) که میفرمایند:
« از دو نفری که در راه خدا همدیگر را دوست میدارند، آنکه دیگری را بیشتر دوست میدارد، برتر است.» و بالاخره در حدیث تکاندهندهای از رسولخدا(ص) میتوان اهمیت محبت و دوستی بین مؤمنین را دریافت، آن جا که میفرمایند:
«سوگند به آنکه جانم بدست اوست، وارد بهشت نمیشوید مگر اینکه ایمان بیاورید، وایمان نمیآورید مگر این که همدیگر را دوست بدارید.»
با توجه به مراتب فوق، تردیدی باقی نمیماند که رابطهی بین مؤمنی باید رابطهای براساس ایمان و محبت قلبی باشد.
به طور کلی رحم، مهربانی و ترحم امری است که همیشه در ایلام مطرح است.وداستان ذیل مؤید این حقیق است.
«مردی از اشراف جاهلیت خدوت رسول اکرم(ص) آمد ودید که ایشان یکی از فرزندانشان را روی زانو خودشان نشاندهاند و او را میبوسند و میبویند و به او محبت میکنند. رو کرد به پیغمبر(ص) و گفت: من ده تا بچّه دارم و هنوز درعمرم هیچ کدامشان را یک بارهم نبوسیدهام.»
در یکی از روایاتی که در این زمینه آمده است، نوشتهاند«فَالْتَمَعَ وَجْهُ رَسولِ الله» پیغمبر اکرم(ص) از این حرف چنان ناراحت و عصبانی شد که صورت مبارکشان قرمز شد و لعمان (تغیّر) پیدا کرد فرمود: « مَنْ لایَرحَمْ لایُرحَم» آن که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد کرد. بنابه نقل فرمود: اگر خدا را از دل تو کنده است، من چه کنم؟!
دو نوع محبّت
گاهی مادر وپدری به فرزند خودشان محبّت دارند، خیر و سعادت او را خواهند. این خواستن خیر و سعادت فرزند، دو گونه ممکن است تجلّی داشته باشد. عدّهای مقیاس محبت کردنشان این است که بچّه هر خیر را میخواهد، همان را به او بدهد، هر چه میخواهد انجام دهد، همان را انجام دهد و..... یعنی محبتش به این شکل ظهور میکند که هر چه فرزندش دوست دارد در اخیارش قرار دهد و هر چه را دوست ندارد به او تحمیل نکند تا هرگز سبب ناراحتی او فراهم نگردد.
این ک جور محبّت کردن است و یک جور محبت کردن، محبت مقرون به منطق است یعنی محبّت موافق با مصلحت که شامل زمان حال فرزندان و زمان استقبال هر دو میشود. آن محبتی که واقعاً احسان ومحبّت است، ممکن است خوشایند این بچ،ه باشد و ممکن است مطابق خوشایند او نباشد.