بحثهای مقدماتی درباره وحی
بحث درباره وحی،از این جهتحایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدا به شمار میرود.قرآن که بیانگر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوتاعلی به جهان ماده فرود آمده است.
و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسانعربی مبین
ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمهٔ خداوند از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل میکند: ...و اوحی الی هذا القرآنلانذرکم به و من بلغ
از این رو اساسیترین بحث در زمینه مسایل قرآنی بحث درباره وحی است،یعنی بحث درباره شناخت وحی،چگونگی برقراری ارتباط بین ملا اعلی و مادهسفلی و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقراری ارتباط هست؟
این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آنها راه را برای درکباورهای قرآنی هم وار میسازد.
وحی در لغت وحی در لغتبه معانی مختلفی آمده است از جمله: اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفتهمیشود، ناصر خسرو گوید:
گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خدای عز و جل وحیت آورند.
راغب اصفهانی گوید:اصل الوحی الاشارهٔ السریعهٔ ،وحی پیامی پنهانی است کهاشارت گونه و با سرعت انجام گیرد.ابو اسحاق نیز گفته است:اصل الوحی فیاللغهٔ کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغتبه معنایپیام پنهانی است،لذا الهام را،وحی نامیدهاند.هم چنین استسخن ابن بری:
وحی الیه و اوحی:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحی و اوحی:اوما،وحی الیه:
پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحی و اوحی:مطلب را با اشاره رسانید.شاعرنیز گوید:فاوحت الینا و الانامل رسلها ،بر ما پیام فرستاد در حالی که سرانگشتانش پیام رسان او بودند.دیگری گوید:
نظرت الیها نظرهٔ فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحی الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها
با نگاهی که بر وی افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونههای وینمایان گردید.
●وحی در قرآن
واژه وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:
۱- اشاره پنهانی:که همان معنای لغوی است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن میخوانیم: فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرهٔ و عشیا ،او ازمحراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه اینموهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید.
۲- هدایت غریزی:یعنی رهنمودهای طبیعی که در نهاد تمام موجوداتبه ودیعت نهاده شده است.هر موجودی اعم از جماد،نبات، حیوان و انسان،به طورغریزی راه بقا و تداوم حیات خود را میداند.از این هدایت طبیعی با نام وحی درقرآن یاد شده است: و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا... ، پروردگارت به زنبور عسلوحی الهام غریزی نمود که از کوه و درخت و داربستهایی که مردم میسازند،خانههایی درست کن، سپس از همه میوههاشیره گلها بخور بنوش و راههایپروردگارت را به راحتی بپوی.
هدایت غریزی که در نهاد اشیا قرار دارد،خود رازی نهفته از اسرار طبیعتبه شمار میرود که اثر شگفت آور آن آشکار،ولی منشا و مبدا آن پنهان از انظار بودهو شایسته آن است که آن را وحی گویند. و اوحی فی کل سماء امرها... ،و در هرآسمانی کار آن آسمان را وحی مقرر فرمود...
۳- الهام(سروش غیبی):گاه انسان پیامی را دریافت میدارد که منشا آن رانمیداند.به ویژه در حالت اضطرار که گمان میبرد راه به جایی ندارد.ناگهاندرخششی در دل او پدید میآید که راه را بر او روشن میسازد و او را از آن تنگنابیرون میآورد.این پیامهای رهگشا،همان سروش غیبی است که از پشت پرده ظاهرشده و به مدد انسان میآید.از این سروش غیبی که از عنایت الهی سرچشمه گرفته،در قرآن با نام وحی تعبیر شده است.قرآن درباره مادر موسی علیه السلام میفرماید:
و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنیانا رآدوه الیک و جاعلوه من المرسلین . و لقد مننا علیک مرهٔ اخری اذ اوحینا الی امک مایوحی ان اقذفیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدو لی و عدوله...فرجعناک الی امک کی تقر عینها و لا تحزن...
بر پایه این آیات،موقعی که موسی تولد یافت،مادرش نگران حال او شد.ناگهانبارقهای در خاطرش گذشت که با توکل بر خدا او را شیر دهد.هر گاه احساس خطرکرد او را در صندوقی چوبین قرار داده بر روی آب رها کند.و نیز بر خاطرش گذشتکه طفل به او باز میگردد و هرگز نباید اندوهناک باشد،زیرا بر خدا اعتماد کرده وطفل را به دست او سپرده است.اینها خاطرههایی بود که بر اندیشه مادر موسیگذر کرد و بارقه امیدی بود که در دل او درخشیدن گرفت.این گونه خاطرههای روشنکننده راه و نجات دهنده از بیم و هراس،الهام رحمانی و عنایت ربانی است که درمواقع ضرورت به یاری بندگان صالح میآید.
قرآن وحی را به معنای وسوسههای شیطان نیز به کار برده است، و کذلک جعلنالکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا... و وان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم... این گونه وحی شیطانی همان است کهدر سوره ناس آمده: من شر الوسواس الخناس،الذی یوسوس فی صدور الناس،من الجنهٔو الناس
۴- وحی رسالی:وحی بدین معنا شاخصه نبوت است و در قرآن بیش از هفتادبار از آن یاد شده است: و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها
نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن پیامبران مردان تکاملیافتهای هستند که آمادگی دریافت وحی را در خود فراهم ساختهاند.در این بارهامام حسن عسکری علیه السلام میفرماید:ان الله وجد قلب محمد افضل القلوب و اوعاهافاختاره لنبوته...
،خداوند،قلب و روان پیامبر را بهترین و پذیراترین قلبها یافت وآن گاه او را برای نبوت برگزید
این حدیث اشاره به این واقعیت دارد که برای دریافت وحی آن چه مهم استافزایش آگاهی و آمادگی برای پذیرا شدن این پیام آسمانی است.برای رسیدن به این گونه آمادگی پیامبر باید پیرایههای جسمانی را از خود بزداید و شایسته تماس باملکوتیان شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودهاند:و لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتییستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امته ،خداوند،پیامبریبر نیانگیخت،مگر آن که عقل(خرد و اندیشه)خود را به کمال رسانده باشد و خرد اواز خرد تمام امتش برتر باشد
طبق گفته صدر الدین شیرازی،پیش از آن که ظاهر پیامبر به نبوت آراسته گردد،باطن او حقیقت نبوت را دریافت کرده بود. پیامبر ابتدا باطن خود را به کمال انسانیآراسته گردانید سپس این آراستگی از باطن به ظاهر وی نمودار گشت.در واقع،پیامبر نخستسفر از خلق به حق را آغاز کرد و پس از وصول به حق،سفری ازجانب حق و هم راه با حق به سوی خلق باز گشت
از این رو،وحی چیزی نیست جز آگاهی باطن که بر اثر سروش غیبی انجاممیگیرد: قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله... نزل به الروح الامینعلی قلبک لتکون من المنذرین
پدیده وحی هم همانند الهام،به تابناک شدن درون در مواقع خاص اطلاقمیشود.با این تفاوت که منشا الهام بر الهام گیرنده پوشیده است،ولی منشا وحی برگیرنده وحی که پیامبرانند روشن میباشد.به همین علت،پیامبران هرگز در گرفتنپیام آسمانی دچار حیرت و اشتباه نمیشوند،زیرا بر منشا وحی و کیفیت انجام آنآگاهی حضوری کاملی دارند.
زراره از امام جعفر صادق علیه السلام میپرسد:چگونه پیامبر مطمئن شد آن چه به اومیرسد وحی الهی است،نه وسوسههای شیطانی؟امام علیه السلام فرمود:ان الله اذا اتخذعبدا رسولا انزل علیه السکینهٔ و الوقار فکان الذی یاتیه من قبل الله مثل الذی یراهبعینه ،هرگاه خداوند بندهای را برای رسالتبرگزیند،به او آرامش و وقار ویژهای ارزانی میدارد،به گونهای که آن چه از جانب حق بدو میرسد،همانند چیزیخواهد بود که با چشم باز میبیند.در حدیثی دیگر سؤال شد:چگونه پیامبراندانستند که پیامبرند؟امام علیه السلام در پاسخ فرمود:کشف عنهم الغطاء... برای آنانپرده از میان برداشته شد.