مفهوم سکولاریسم
الف) مفهوم لغوى سکولاریسم
پیش از ورود به بحث، ضرورى است ابتدا مفهوم «سکولاریسم» را بیان کنیم. این کار موجب مى شود که از یک سو، هنگام کاربرد این واژه، مفهوم آن به دقت مورد بررسى قرار گیرد و از سوى دیگر، این بحث منجر به ایجاد چارچوبى مشترک و واحد گردد و سبب شود که از محدوده بحث خارج نشویم.
حیطه مفهومى «سکولاریسم» چیست؟ آیا مراد از آن، جدایى حوزه دین از سیاست است؟ یا فراتر از آن، الحاد و انکار خدا را نیز شامل مى گردد؟ اگر مفهوم سکولاریسم، الحاد را نیز در برگیرد، دولت مبتنى بر این رهیافت، با دین در تمامى صحنه هاى فردى و جمعى و افراد دیندار، که بر اساس مبانى دینى، خود را موظف به دخالت در امور سیاسى مى دانند، برخورد و مبارزه مى کند. اما اگر چنین مفهومى را اخذ نکنیم، در برخى جوانب زندگى مانند جنبه هاى فردى و فکرى اظهار دیندارى براى افراد آزاد است.
معادل لاتین این واژه secularis بوده که از واژه seculum به معناى «دنیا» یا «گیتى» در برابر «مینو» اخذ شده است. seculum به معناى عصر، دوره و زمان است.(1) فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى(2) درباره این واژه، معانى متعددى ذکر کرده است; از جمله به موارد ذیل مى توان اشاره کرد: ناسوتى، بشرى، بى حرمت، زمینى (غیر معنوى) دنیوى، غیر مذهبى، این دنیایى، عرفى، این جهانى و گیتیانه (در برابر معنوى یا اخروى.)
یکى از نویسندگان معاصر غرب نیز در توضیح معناى لغوى این واژه، آن را مشتق از واژه لاتین saeculum دانسته است و معناى آن را «گروهى از مردم» مى داند. او مى گوید: در پى تحولات کلیسا، این واژه از معناى لغوى به معناى اصطلاحى منحصر شده است و به عالم مادى در قبال عالم معنوى اشاره دارد. این نویسنده همچنین معتقد است که واژه سکولاریسم در کشورهایى با مذهب پروتستان مصطلح است، اما در کشورهایى با مذهب کاتولیک از آن به واژه لاییک (laicit?) تعبیر مى شود. این واژه در قانون اساسى کشور ترکیه نیز به کار برده شده و مشتق از دو کلمه یونانى «laos» به معناى مردم و «laikos» به معناى عامه مردم است،(3) به گونه اى که جدا از پادشاهان لحاظ شده اند.
درزبان عربى،ازاین واژه باکلمه«العلمانیه »تعبیر شده است. چگونگى ورود واژه «علمانیه » به زبان عربى به طور دقیق مشخص نیست. برخى از نویسندگان معاصر عرب تصورمى کنند که این واژه «عِلم» گرفته شده است. به همین دلیل، بدان (عِلمانیه به کسر عین) گفته اند.
غریز العظمه ،(4) یکى دیگر از نویسندگان عرب، درباره اشتقاق این واژه، ابتدا اظهار مى دارد که در آن ابهام وجود دارد، اما در نهایت، «عِلمانیه » را، که از واژه «عِلم» اخذ شده است صحیح تر مى داند و معتقد است مناقشاتى که در غیر این اشتقاق صورت گیرد صحیح نیست.(5) برخى دیگر از نویسندگان عرب زبان ضمن اینکه معتقدند «عِلمانیه » (به کسر عین) در بین نویسندگان عرب مشهور است، خود قایل به نادرست بودن آن هستند و تلفظ صحیح را به فتح عین و مشتق از «عالَم» مى دانند(6) العیسمى، جانشین میشل غفلق در حزب بعث، نیز آن را مشتق از «عالَم» مى داند.(7)
)تعریف واژه سکولاریسم
به نظر مى رسد با توجه به معانى متعدد لغوى، که از این واژه بیان گردیده، مفهوم این واژه تا حدى روشن شده باشد وبر «سکولاریسم» را به معناى «جدا بودن جامعه دینى از جامعه سیاسى» مى داند، به گونه اى که دولت حق هیچ گونه اعمال قدرت در امور دینى نداشته باشد و کلیسا نیز نتواند در امور سیاسى مداخله کند.(8) با دقت در تعریف فوق مى توان دریافت که برخى از این تعاریف ناظر به پیامدها و اغراض نهفته در این واژه است. برخى دیگر نیز اشاره به مبانى و مقوّمات فکرى صاحبان آن تعاریف دارد. در این رویکرد، یکى از اغراض مهم سکولاریسم، رهایى از سلطه کلیسا در شؤون سیاسى جامعه است; به این معنى که حاکمیت سیاسى باید از تأثیر مستقیم و غیر مستقیم کلیسا برکنار باشد. البته، برخى در این مورد، اغراض دورترى را مدّ نظر قرار داده اند; از جمله اشاره به این مسأله که سکولاریسم عامل اساسى وحدت اجتماعى است(9) و جوامع با هر مسلک و گرایش فکرى در سایه سکولاریسم به وحدت دست مى یابند و از عصبیّت ها و جناح بندى ها رها مى شوند.
در تعریفى دیگر، در باره مقوّمات فکرى و فلسفه سکولاریسم آمده است: «سکولاریسم» نظامى عقلانى است که روابط بین افراد، گروه ها و مؤسسات را با دولت بر اساس مبادى و قوانین عمومى، که متضمّن تساوى افراد جامعه در قبال آن است، تنظیم مى کند و مهم ترین شاخصه هاى آن عبارت است از:
1 جدایى دین از دولت;
2 طرد قومگرایى و طایفه گرى سیاسى;
3 برقرارى مساوات بین افراد ملت على رغم اختلاف دینى که محاکم مدنى عمومى آن را تضمین مى کنند;
4 تساوى بین زن و مرد در قانون و احوال شخصى و اینکه فرد بر اساس قوانین دینى یا مدنى یا هر دو مى تواند ازدواج کند;
5 منشأ قانونگذارى جامعه است که براساس نیازها و مشکلات قانون وضع مى کند.
6 حاکمیت و مشروعیت حکومت از ملت است.
7 منزلت داشتن فرهنگ علمى و عقلانى;
8 به رسمیت شناختن حقوق مذاهب و قومیت هاى دینى گوناگون;
9 آزادى دین از سیطره دولت و دولت از سیطره دین.(10)
یکى دیگر از تعاریف سکولاریسم عبارت از این است: سکولاریسم نظامى است که بین دو جنبه روحانى و دنیوى جدایى و فاصله مى اندازد. نتیجه اینکه هر کس این جدایى را محترم نشمارد و بر کسى که حاکمیت دنیوى دارد طغیان کند و یا کسى که حاکمیت کلیسایى دارد بر جنبه دنیوى طغیان نماید از دایره شمول این تعریف خارج است.(11)
این تعریف به اغراض و پیامدها اشاره دارد. در نتیجه سکولاریسم باید بین دو حوزه دین و سیاست جدایى بیفتد، به گونه اى که هر یک از اربابان این دو حوزه به حریم دیگرى تجاوز ننمایند. البته در عالم ذهن و نظریه، این تعریفى است که براى این واژه ذکر شده، اما اگر معتقد باشیم که فرایند شکل گیرى تعریف، توجه به دنیاى خارج و ماوراى ذهن است و براى ارائه یک تعریف جامع باید شاخص هاى جامعه سکولار را بیابیم و بر اساس آن، به تعریف دسترسى پیدا کنیم، به نظر مى رسد که این تعریف منطبق بر عالم خارج نیست وبه عبارت دقیق تر، این تعریف مصداق مشخص و گویایى در عالم خارج ندارد. بسیارى از کشورهاى اروپایىِ مدعى اعمال سکولاریسم، عملاً بر حوزه دینى تعرض مى کنند و مانع بسیارى از آزادى هاى فردى یا دینى مى شوند.
یکى از مبانى فکرى سکولاریسم علم گرایى است. در تعریف ذیل، به دو عنصر اساسى مقوّم سکولاریسم اشاره شده است. در این تعریف، ضمن تأکید بر این نکته که سکولاریسم لزوماً با مادیگرى و بى دینى همسویى ندارد، آمده است: در مفهوم سکولاریسم، دو عنصر اساسى «علم» و «عقلانیت» نقشى قاطع و همه جانبه دارند. از همین روست که ترجمه عربى آن به «عِلمانیه » نزد نویسندگان عرب مورد توجه است.(12)
در تعریفى دیگر، با تکیه بر علم گرایى و تجربه گرایى به عنوان معیار اساسى سکولاریسم آمده است: سکولاریسم نظامى فکرى است که بر اساس آن، مى توان انسان را مورد مطالعه تجربى قرارداد. چنانچه مى توان اشیا را مورد تجربه قرار داد.(13) برخى دیگر، در تعریف، به «اومانیسم»، یکى دیگر از پایه هاى مفهومى سکولاریسم، اشاره کرده اند. در این رهیافت، مفهوم سکولاریسم وسیع و اومانیسم در اروپا به «فلسفه انسانى» معروف است. مهم ترین معیارها و شاخص هاى آن جدایى دین از دولت، ظهور دولتى ملّى گرا، قانونگذارى به دست بشر و طرد حقوقى الهى و جایگزینى حقوقى طبیعى است. از سوى دیگر، مدعى تقوّم نظام دموکراسى بر تئوکراسى، تحوّل از ذهن گرایى به عینیت گرایى و عمل گرایى، طرد علوم الهى و شکوفایى علوم تجربى و وضعى است.(14)
برخى از تعاریف این واژه ناظر به روند و سیر تطوّر مفهوم سکولاریسم مى باشد; از جمله مطلبى که یکى از نویسندگان غربى بیان مى کند. وى مى گوید: سکولاریزاسیون واژه مبهمى است و روندى ضد و نقیض را وصف مى کند و دنیاى جدید را مى توان ثمره سکولاریزاسیون دانست. در زبان کلاسیک مسیحیت، «سکولوم» به معناى زمانى است که فى الواقع در آن به سر مى بریم و نقطه تقابل ابدیت و جاودانگى الوهیت است. لذا، به معناى هرچیزى که به این جهان تعلق دارد نیز مى باشد. سکولاریزاسیون مدت مدیدى مفهومى قضایى بود که بر انتقال اموال کلیسا به مردم عادى دلالت داشت. این چنین بود که مردم عادى فى المثل از «صومعه سکولاریزه» [صومعه اى که از دست کلیسا خارج شده] سخن مى گفتند. در دوران ما، برخى از مؤلفان شروع به استفاده از واژه سکولاریزاسیون در معناى عام ترى کردند و آن را در وصف فرایندى به کار برده اند که به ظهور و بسط عالم جدید منجر شده است.(15)
تعریف دیگرى در همین رابطه وجود دارد که سکولاریسم را طرد و آن را رهایى از تقلید دینى مى داند.(16) در تعریف دیگرى که درصدد جمع بندى جنبه هاى گوناگون مبانى، روند و پیامد سکولاریسم است، سکولاریسم یک سلسله تدابیر قانونى و نظام مند است که از درگیرى شدید و طولانى سیطره دینى و دنیوى در اروپا منتج شده، در صدد جدایى دو حوزه دین و سیاست از یکدیگر است، استقلال دولت از دین را ضامن آزادى فکر و اعتقاد دینى مى داند و دولت را از اینکه رهبران دینى آراء و عقاید خود را به نام دین به جامعه تزریق کنند، باز مى دارد.(17)
فرایند شکل گیرى سکولاریسم
در این مقال برآنیم تا فرایند شکل گیرى سکولاریسم، خاستگاه و سیر تحوّل تاریخى آن را بررسى نماییم و برخى از پیشگامان و حاملان تفکر سکولاریسم را به طور مجزّا مورد شناسایى قرار دهیم. از این رو، این بخش متضمّن دو محور است که عبارتند از:
الف سیر تحوّل تاریخى سکولاریسم;
ب زمینه هاى فکرى سکولاریسم.
سکولاریسم دستاورد تحوّلات فکرى است که پس از نهضت فکرى در پهنه اروپا ایجاد شد. این تحوّلات فکرى واکنشى بر سیر تحوّلات قرون وسطى در اروپا بود که به اعتقاد بسیارى از مورّخان، از سال 476م آغاز و تا سال 1492م تداوم یافت. لذا، هریک از مشخصه هاى سکولاریسم بازتابى از واکنش ها و تحرکاتى است که در قرون وسطى توسط اربابان کلیسا و به اسم آیین مسیحیت صورت مى پذیرفت: