مقدمه: یکى از راههاى شناختبیشتر شخصیتهاى بزرگ سیاسى و مذهبى، مقایسه شیوه زندگى سیاسى و بویژه سبک مبارزه آنها با دشمن و خدماتشان به نوسازى سیاسى کشور است. اینکه آنها در چه زمان و تحت چه شرایطى ظهور کردند، با چه کسى یا کسانى به مبارزه برخاستند و چرا و چگونه، بعضى از مهمترین محورهاى این مقایسهاند. دو نمونه از این شخصیتهاى بزرگ، امام خمینى (ره) و گاندى بودند. به رغم پارهاى تفاوتهاى مهم میان این دو شخصیتبرجسته، شباهتهاى زیادى بین سبک سیاسى آن دو و خدمتشان به نوسازى سیاسى ایران و هند وجود دارند.
هدف این مقاله، بررسى و ارزیابى این تفاوتها و شباهتها به منظور تعمیق و بسط شناختمان از شخصیت امام خمینى، نوع و سبک مبارزه، و کمک ایشان به نوسازى سیاسى ایران است.
1- مذهب و سیاست: بهرهبردارى نوین و عقلانى از سنت در نیمه اول قرن بیستم، گاندى و در نیمه دوم قرن امام خمینى به عنوان یگانه مثالهاى سیاستمداران مذهبى شناخته شدند. مهمترین ویژگى مشترک هر دو، آن است که هیچکدام جدایى بین مذهب و سیاست را نپذیرفتند. از یک سو، هر دو به سنت و ارزشهاى مذهبى سخت وفادار بودند. (1) از سوى دیگر، این وفادارى نه تنها باعث کنارهگیرى هیچکدام از صحنه سیاست نشد بلکه آنهارا به حضور و فعالیت در این صحنه واداشت. اظهارات مکرر گاندى و امام خمینى در این باره مؤید این ادعاست. براى مثال، گاندى گفته است: "دلبستگى من به حقیقت مرا به قلمرو سیاست کشانید و بدون تامل و در نهایت فروتنى مىگویم کسانى که مدعىاند دین با سیاست وجه اشتراکى ندارد، از دین هیچ نمىدانند. " (2) براى گاندى، سیاست محروم از مذهب، کثافتى است که همواره باید ازآن اجتناب جست. (3) در این باره گاندى مىگوید: "من نمىتوانم حتى یک ثانیه هم بدون مذهب زندگى کنم. بسیارى از دوستان سیاسىام از وضع من نا امید و مایوس مىشوند زیرا مىگویند که سیاست من نیز از مذهب ناشى مىشود و آنها درست مىگویند. سیاست من و تمام فعالیتهاى دیگرم همه از مذهبم ناشى مىشوند. " (4) او حتى از این هم فراتر مىرود و اظهار مىدارد: "هرگونه عمل و فعالیتیک مرد مذهبى باید از مذهبش ناشى شود. . . " (5)
امام خمینى نیز داراى همین دیدگاه بود. او هم بارها بر غیر قابل تفکیک بودن دین و سیاست تاکید ورزید به نمونههایى از سخنان امام در این مورد بنگرید: " اسلام یک دین عبادى سیاسى است که در امور سیاسیش عبادت منضم است و در امور عبادیش سیاست . . . رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است" (6) ، "والله اسلام تمامش سیاست است"، (7) "دین اسلام یک دین سیاسى است که همه چیزش سیاست است، حتى عبادتش". (8)
بدین ترتیب، سیاست امام خمینى و گاندى بر زمینه دینى و سنتى استوار بود. از آنجا که هر دو، سیاست را نوعى تحقق اخلاق دینى مىدانستند، (9) به قدرت سیاسى دل نبستند هر چند که آن را پذیرفتند. به عبارت دیگر، برخلاف اکثر انقلابیون و سیاستمداران امروزى که قدرت سیاسى بر ایشان هدف است، براى گاندى و امام خمینى تنها یک "وسیله" بود; وسیلهاى که به مردم امکان مىدهد تا وضع خویش را در تمام مظاهر زندگى بهبود بخشند. (10)
در واقع، این نبوغ منحصر به فرد امام و گاندى بود که با فراست و زیرکى به سنتهاى تشیع و هندو توجه کردند و نیک دریافتند که با آنها چه کنند و از آنها چگونه بهره بگیرند. هر دو شخصیت، آمیزشى از نو و کهن بودند. بعضى از گرانبهاترین و والاترین سنتهاى مذهبى در آنها تجسم یافته بود. در زندگى شخصى، قدیسانى بودند که لذتهاى دنیوى را رها کرده بودند و با تقوا و پارسایى مىزیستند. همه نهادهایى را که میان تودهها رواج مىدادند و روشهایى را که به کار مىبستند، عناصرى غنى از سنتهاى گذشته بود.
وفادارى و عمل آن دو شخصیتبه سنت را نباید به معناى پیروى چشم بستهشان از مذهب تلقى کرد. هم امام و هم گاندى، هر گونه مذهب را که با "عقل" و "منطق" سازش نداشته و با اخلاق متضاد باشد نمىپذیرفتند. به عبارت دیگر، یکى از ویژگیهاى مهم آن دو رهبر، "واقعبینى "شان بود. (11) و هر دو، هر موقعیت و پیشامدى را با نگاه خردمندانه خود مىنگریستند و از مشاهداتشان راه حلى بیرون مىکشیدند که هم بسیار تازگى داشت و هم بسیار عملى و در خور آن موقعیتبود، هر چند که در "حقانیت" آئین گاندى جاى تردید زیادى است.
این نحوه نگرش گاندى و امام به مذهب و سنت، بیانگر این حقیقت است که گرچه آن دو "نوگرایى" و "نوسازى" را تایید کردند ولى با "غربى شدن" و "غربزدگى" مخالف بودند. (12) هرچند که به نظر مىرسد گاندى به دلیل بعضى از اعتقادات مذهبى از جمله آزار نرساندن به حیوانات و تاکید بر گیاهخوارى ودر مقایسه با امام خمینى کشش و رغبت کمترى دراستقبال از تکنولوژى وصنعت غربى از خود نشان داد. دلیل اصلى مخالفت آن دو با غرب، آن است که غربى به جاى خویشتن جوئى در پى نسیان و هدر دادن خویشتن است. همین فراموشى باعثشده استبه همان اندازه که سلطه غربیها بر محیط افزایش یابد، تسلطشان بر نفس کاهش یابد. (13)
این ادعا که امام خمینى و گاندى اگر نه بىبدیلترین لااقل نادرترین شخصیتهایى بودند که به ضدیتبا فرهنگ و ارزشهاى غربى برخاستند، ادعاى گزافى نیست. بسیارى از انقلابیون - از مائوتسه تونگ گرفته تا هوشى مینه، از چه گوارا تا فرانتس فانون - تقریبا نسبتبه غرب دیدى مبهم و دوپهلو داشتند. آنان جملگى تسلط سیاسى و اقتصادى غرب را رد مىکردند و در عین حال راه و رسم سنتى زندگى مردم خویش، مخصوصا عناصر مذهبى آن را که بنیان فرهنگهاى باستانى آفریقا و آسیا را تشکیل مىدهد، مردود مىشمردند و مخالف نوسازى و توسعه به حساب مىآوردند; در نتیجه شکلهاى سیاسى و فنى غربى را جانشین آن مىکردند. (14) اما ایران خمینى و هند گاندى تنها استثنایى از این قاعده تسلیم به غرب است. (15)
البته گاندى، برخلاف امام خمینى، در اوایل زندگى دچار تردید بود که آیا سبک و شیوه زندگى غربى، بویژه انگلیسى، را انتخاب کند یا سبک و شیوه زندگى هندى را. (16) در این دوره، وى معتقد به مبارزه از راهى قانونى بود. (17) نسبتبه انگلستان خوش بین بود و اعتقاد داشت که امپراتورى بریتانیا با بىنظرى به همه کسانى که زیر حکومتش هستند توجه دارد. (18) در اوایل سفر به انگلستان براى ادامه تحصیل، مجذوب شیوه زندگى انگلیسى شد: در کلاسهاى آداب و رقص نام نوشت و به آموختن زبان فرانسه و نواختن ویولون پرداخت. آوازها و تصنیفهاى مد روز مىخواند، کراوات مىزد و به سبک انگلیسى لباس مىپوشید و معاشرت مىکرد. (19) حتى به شکل خطرناک و نه چاره ناپذیر به زنان متمایل شد. (20) در حالى که امام از همان آغاز جوانى راه رستگارى را تشخیص داد و بدون کمترین تردید و تزلزل، با قاطعیت و صمیمیت آن را استمرار بخشید و به سرانجام رساند.
بدین ترتیب، امام و گاندى، هر دو، در این اصل مهم اتفاق نظر داشتند که براى مقابله با مسائل و مشکلات جدید، باید به مذهب بازگشت و منابع سنتهاى خود را از نو بازیافت، آن دو از همین سنتها به قدرتى نایل شدند که هم پاسخگوى نیازهاى مردم فقیر ایران و هند بود و هم آن دو را به عنوان رهبران مبارز و خلاق در راه نبرد با استعمار شناساند. با وجود این، مذهب امام و گاندى یکى نبود. گاندى پیرو مذهب هندو بود. و تاکید اصلیش بر "سایتاگراها" یا "نیروى حقیقت" بود. (21) از نظر او، حقیقتخداست: "من خدا را فقط به عنوان حقیقت مىپرستم و مىستایم" (22) یا حقیقت"آن چیزى است که صداى درون به شما مىگوید". (23) در صورتى که امام خمینى پیرو مذهب تشیع بود و حقیقت را در اصول متعالى این مذهب از جمله توحید، نبوت، امامت، عدالت، معاد، انتظار، شهادت، دفاع از مظلوم، و. . . جستجو مىکرد. از نظر وى، خدا حقیقت است. و نه حقیقت، خدا، گاندى، یک غیر موحد بود، در صورتى که امام، یک موحد; بدین ترتیب، میان اصول اعتقادى این دو رهبر تفاوت ژرف است.
2- شیوههاى مبارزه اگر گاندى در اوایل قرن بیستم عزم خود را جزم کرد تا با استعمار بریتانیا به مبارزه برخیزد، امام خمینى در اواخر همین قرن، نظام پادشاهى منحط و مستبد پهلوى را از یک سو استعمار آمریکا را از سوى دیگر به مبارزهاى سخت و بىامان طلبید. نکته جالب در مبارزات این دو رهبر، شیوههایى است که هر یک براى نبرد با دشمن و متحد و بسیج کردن مردم خود بر ضد او برگزیدند. این شیوههاى مبارزه به رغم پارهاى تفاوتها، تا حدود زیادى به هم نزدیک و شبیه هستند و از شرایط خانوادگى، تاریخى یا مذهبى امام خمینى و گاندى ناشى مىشوند.
گرچه خانواده هر دو مذهبى بود، اما اعتقادات خانواده گاندى اختلاطى عجیب بود از معتقدات و فرهنگ چینى، هندویى و اسلام. (24) در صورتى که خانواده امام از پیروان جدى مذهب تشیعاند. هم گاندى و هم امام در دوران نوجوانى، با مشکلات و سختیهایى روبرو بودند. امام در کودکى پدر و در نوجوانى مادر و عمهاش را از دست داد و این حوادث بر اندیشه و افکار وى تاثیر عمیق گذاشتند.
اما از آن مهمتر، تاثیرى است که مرگ پدر گاندى بر وى گذاشت. او که بشدت به پدرش علاقمند بود وقتى که خبر بیماریش را شنید به وحشت افتاد. چند لحظه قبل، کنار تخت پدر محتضرش ایستاده بود و پاهاى او را به آرامى مىمالید.
گاندى مشکلات و مسائل دیگرى نیز در دوران نوجوانى و جوانى داشت. خجالت و ترس بیش از حد، (25) دروغگویى، گوشتخوارى، اختلاف با همسر، و بدرفتارى با او و دزدى و اقدام به خودکشى، از جمله نمونههایى از این مشکلات هستند. (26) زندگى امام خمینى برى از این لغزشها بود. او از همان آغاز جوانى به عبادت و خودسازى رو آورد و شرایط مذهبى حاکم بر خانواده و شهرش آن را تقویت کرد. قاطعیت و سرسختى خویشان امام در مجازات قاتلین پدرش، وضعیت نا امن شهر محل سکونتش، و بویژه فرهنگ و مذهب مورد اعتقادش ، همگى زمینهساز سبک مبارزه وى که سرسختانه و انعطافناپذیر بود، محسوب مىشود.
به رغم این تفاوتها، شیوههاى نبرد هر دو رهبر با متجاوز از پارهاى جهات به هم نزدیک و شبیه بودند: هر دو نوع شیوه، برگرفته از مذهب یا سنتبود. هر دو نوع شیوه، ترکیبى از "نمادگرایى سنتى" و "عقاید اصلاحطلبى" بود. هر دو شیوه معطوف به "عمل" و در عین حال برگرفته از "آرمان" بود. هر دو سبک، از این توانایى برخوردار بود که تمام اقشار یک جامعه را، از تودههاى سنتگرا گرفته تا نخبگان غربگرا، براى ایجاد یک "انقلاب سیاسى" با هم متحد و یکپارچه و بسیج کنند. 26
همچنین شیوههاى نبرد هر دو رهبر، تکمیل روشهاى مبارزه قبل بود. پیش از ورود گاندى به عرصه سیاست هند، مبارزه آزادیخواهانه دو روند کلى داشت:
1- روشهاى تروریستى
2- خط مشى قانون اساسى که به خوش طینتى انگلیسیها دلبسته بود. هر دو جریان به طرز ناگوارى شکستخورد و کشور به خط مشى و رهبرى نوینى نیاز داشت. (27) همین روند دقیقا در ایران و در رابطه با رهبرى امام تکرار شد. زیرا سبک نبرد وى نیز نه مبتنى بر شیوههاى خشونتآمیز و تروریستى گروههاى رادیکال مذهبى و چپى بود و نه مبتنى بر شیوه سازشکارانه قبول سلطنت و تاکید بر قانون اساسى و حرکت گام به گام که گروههایى چون جبهه ملى و نهضت آزادى حامى آن بودند. حال ببینیم به طور مشخص شیوههاى مبارزه این دو رهبر چیست و چه شباهتها و تفاوتهایى میان آن دو وجود دارد.
2- 1- جرات و بسیج سیاسى: امام خمینى براى بسیج و اتحاد مردم بر ضد استبداد داخلى و استعمار خارجى از دو اصل "انتظار" و "شهادت" که جزیى از سنت تشیع محسوب مىشوند، بهره گرفت. گاندى نیز براى نبرد با استعمار بریتانیا از سنتهاى هندو بهرهبردارى کرد و از دل آن اصل "آهیمسا" یا "عدم خشونت" را بیرون کشید و از نو تفسیر کرد.