با وجو تلاش علما، مردم و مجلس در 5 دهه پیش، برای ملی کردن نفت، امروزه نیز شاهد حضور شرکت های نفتی غربی در حوزه های نفتی ایران میباشیم. با وجود بسیاری از تلاشهای مذبوحانه استعمار پیر برای تسلط بر نفت ایران هنوز دست انگلیس از سفره نفت ایران کوتاه نشده است.
از جمله عوامل افتخار هر کشور اقتدار و استقلال مرزی و معنوی آن میباشد. ایران اسلامی با توجه به خاستگاههای مذهبی و ملی همواره در گذر تاریخ جهت دستیابی به آزادی و استقلال و رهیدن از چنگال اسنعمار و استبداد بارها و بارها شاهد قیام و دفاع ملی بوده است. آنچه نمیتوان درخصوص ایران اسلامی نادیده گرفت این است که این کشور در پاسداری از حدود و ثغور خود اهتمام فراوانی داشته و در یک جمله هیچگاه طعمهای آسان و سهل برای دشمنان نبوده و نخواهدبود. از جمله کشورهای استعمارگر که در گذشته تلاش عمدهای را برای بهرهکشی از نعمتهای خداوندی ایران اسلامی انجام داده است، استعمار پیر انگلیس است.
بررسی سوابق حضور انگلیس در ایران موید خوی فرصت طلبانه، استعماری و مداخله جویانه این کشور در ایران میباشد. در اینجا نگاهی گذرا به حضور انگلیس در پای سفره نفت کشورمان داریم تا بیشتر با این دشمن قدیمی ایران اسلامی آشنا شویم.
در ابتدای کار، انگلیس در ایران نماینده سیاسی نداشت. تمام کارهای اداری که ممکن بود پیش آید به وسیله نمایندگان کمپانی هند شرقی حل و فصل می شد. این نمایندگان از طرف فرمانفرمای کل هندوستان به حضور شاه و دربار ایران میرسیدند. درآن دوره علایق مقامات کمپانی هند شرقی در ایران کاملا تجاری بود. ولی با افزایش گرفتاری ها و مسئولیت های کشورداری، ایشان ناگزیر شدند به فکر حفظ قلمرو خویش از دشمنان خارجی باشند. ایران در دروازه باختری هند در چشم کسانی که در کلکته و لندن با مسایل کمپانی هند شرقی سروکار داشتند، به صورت فرصت و تهدیدی نوظهور جلوه می کرد.
افغانستان، فرانسه و روسیه هم به نوبه خود نسبت به استیلای انگلیس بر هند، عکسالعمل نشان دادند و از سال 1798 م به بعد انگلیس را به دخالت روزافزون در ایران واداشتند. بدین سان، هر چند انگلیس هرگز به امکانات بازرگانی خود بیاعتنا نماند، اما توجه عمده اش به تسلط بر ایران، با وجود حفظ استقلال و تمامیت ایران بود تا عاملی حیاتی برای دفاع از قلمرو امپراتوری انگلیس باشد.
"هارفورد جونز" انگلیسی قریب بیست سال در بصره و بغداد در خدمت کمپانی هندشرقی بوده است. در این اثنا دو بار به ایران سفر کرده و زبان فارسی را آموخته بود. هنگامی که او نماینده مقیم کمپانی در بغداد بود، فتحعلی شاه نخستین تقاضای کمک از حکومت هند را به او نوشت. در ادامه "سرگور اوزلی" که عنوان نماینده تام الاختیار انگلیس در ایران را با خود همراه داشت و ایران نیز به عنوان پل
به موازات مذاکرات نماینده دارسی در تهران با دربار قاجار، از سوی وزارت خارجه انگلیس به "سر آنتون هاردینگ"، وزیر مختار آن کشور در تهران دستور داده میشود تا از طریق رشوه به مظفرالدین شاه و وزرای دربار و دادن قول واگذاری سهام، به هر طریق ممکن قرارداد دارسی را به کرسی نشانند. شخص شاه پس از اعطاء قرارداد، مبلغ 50 هزار پوند دریافت میکند
ارتباطی انگلیس و هند بود، در ایران حضور یافت. به همین جهت منافع جدید دولت انگلیس در ایران در تعلیماتی که از لندن به اوزلی داده شد کاملاً مشهود است.
امتیازاتی همچون خطوط تلگراف و امتیاز شصت ساله رویترز برای تاسیس بانک نقطه عطفی در روابط ایران و انگلیس بود و همین آغاز راهی بود که سیطره اقتصادی و منافع انگلیس به سرعت افزایش یابد. یکی از علل علاقه انگلیس به ایران این واقعیت است که در تثبیت همه مرزهای آن؛ جز مرز شمالی با روسیه در شمال دریای خزر، دست داشته است و حتی در آنجا هم انگلیس سعی کرد دخالت کند، ولی روسیه موافقت نکرد.
انگلیس و حضور در صنعت نفت ایران:
از دیرباز نفت از جمله مهمترین عوامل جاذبه دار برای انگلیسی ها برای حضور در ایران بودهاست. برای استعمار پیر که ادامه حرکت ماشین استعمار کهنه کارش نیازمند سوختی مناسب بوده، سفره نفت ایران طعمه چشمگیری بوده است.
تا قبل از جنگ جهانی اول اهمیت صنعت نفت برای زمامداران ایران و کشورهای دیگر روشن نشده بود و شاید به همین علت بود که در دادن امتیاز نفت به دیگر کشورهای دنیا حساسیتی نشان نمیدادند. با وقوع جنگ جهانی اول، مسئولین ایران و دیگر کشورهای دنیا به اهمیت این صنعت پی بردند. در جنگ جهانی اول نفت ایران سهم عمدهای را در پیروزی متفقین داشت. زیرا اگر نفت ایران در اداره ماشین جنگی آنها مورد استفاده قرار نمیگرفت، شاید پیروزی آنها در جنگ غیرممکن بود.
اولین بار امتیاز نفت در سال 1872 م 12500 ش) توسط "میرزا حسن خان سپهسالار"، صدراعظم ناصرالدین شاه به "بارون جولیوس دو رویتر" واگذار گردید. گرچه این امتیاز مخصوص نفت نبود، ولی در ماده یازده این قرارداد نفت نیز در ردیف واگذاری ذغالسنگ، آهن، مس، سرب و غیره قرار گرفت.
امتیاز بانک شاهنشاهی جایگزین تاراج نفت:
گرچه ناصرالدین شاه در آن دوران به دلیل مخالفت علما و رقابتهای دول روس و انگلیس در دربار قاجار و نیز مخالفتهای گسترده آزادیخواهان که در نهایت به لغو این امتیاز ضد ملی منجر گردید، نتوانست از منابع نفتی ایران بهره برداری نماید، اما این امر خود دلیلی برآن شد تا رویتر به عنوان "غرامت" امتیاز بانک شاهنشاهی ایران را بدست آورد. این امتیاز در اصل پاسخی بود به لغو امتیاز قبلی که به مدت 60 سال به انگلیس داده شد که بر اساس آن حق انتشار اسکناس در سراسر ایران و درآمدهای کشور و عوارض گمرکی تماما در اختیار این بانک و صاحب امتیاز آن قرار میگرفت.
در پی انتشار خبر تاسیس بانک شاهنشاهی، یک ایرانی به نام "کتابچی" که در آن زمان رئیس اداره گمرک جنوب بود و از آثار نفت در مناطق جنوبی ایران اطلاع داشت، به اروپا رفته و نظر به وابستگیاش به دولت انگلیس، ملاقاتی با وزیر امور خارجه این کشور به عمل میآورد. وی در این ملاقات دولت انگلیس را به سرمایهگذاری برای اکتشاف نفت در ایران ترغیب مینماید. این رایزنیها همزمان با دو اتفاق مهم در آن دوران صورت میگیرد که خود عاملی برای تشدید فرآیند اکتشاف نفت در ایران میباشد.
نخست ویلیام ناکس دارسی، سرمایه دار استرالیایی- از عمده سهام داران معادن طلا و نقره- وارد انگلیس میشود و با مشورت و راهنماییهای وزیر خارجه آن کشور، نماینده خود به نام "ماریوت" را به همراه کتابچی برای اخذ امتیاز نفت و حصول توافق با مظفرالدین شاه
در این مقطع از تاریخ است که نواب صفوی و فداییان اسلام تصمیم میگیرند تا با یک اقدام انقلابی، سد راه نهضت ملی، یعنی رزم آرا را از میان بردارند. در روز 16 اسفند 1324، خلیل طهماسبی، وی را مورد هدف سه گلوله قرار داده و نخست وزیر در دم جان میبازد و بزرگترین مانع ملی شدن صنعت نفت از سر راه برداشته میشود
به تهران گسیل میدارد. موضوع دوم اینکه نیروی دریایی انگلیس تصمیم میگیرد تا سوخت کشتی ها و ناوگان دریایی خود را از زغال سنگ به نفت تبدیل کند.
در این تاریخ که مصادف با جنگ جهانی اول است، نیروی دریایی انگلیس برنامهیی برای ساختن و به راه انداختن 54 کشتی جنگی و 74 زیر دریایی که با نفت کار کنند را در دستور کار خود قرار میدهد. دلیل آن نیز عقب ماندگی ناوگان انگلیس از نیروی دریایی آلمان بوده است. چرچیل، وزیر دریاداری وقت انگلیس بر این اعتقاد بوده که با این طرح عظیم، شعاع عملیاتی کشتی های نفت سوز نسبت به کشتی های زغالی قریب 40 درصد افزایش خواهد یافت. برای این پروژه عظیم می بایست نفت مورد نیاز ناوگان دریایی انگلیس از یک منبع غنی و مطمئن تامین گردد و چون دولت انگلیس، ایران را به عنوان مستعمره خود می پنداشته، لذا به شرکت نفت ایران و انگلیس روی آورده و بدین وسیله ثروت ملی ایرانیان به منبع نفت خام و تامین سوخت نیروی دریایی انگلیس تبدیل میگردد.
به موازات مذاکرات نماینده دارسی در تهران با دربار قاجار، از سوی وزارت خارجه انگلیس به "سر آنتون هاردینگ"، وزیر مختار آن کشور در تهران دستور داده میشود تا از طریق رشوه به مظفرالدین شاه و وزرای دربار و دادن قول واگذاری سهام، به هر طریق ممکن قرارداد دارسی را به کرسی نشانند. شخص شاه پس از اعطاء قرارداد، مبلغ 50 هزار پوند دریافت میکند.