بیان مقدمه
آموزش و پرورش کلید توسعه ی همه ی جانبه ی جوامع بشری است ؛ زیرا اساسی ترین وظیفه و مأموریت در راستای تربیت انسانی کیفی ، توسعه یافته و مولد رادارد . در گذشته ای نه چندان دور سه منبع اصلی یعنی سرمایه ، منابع طبیعی و زیر زمینی و کشاورزی رقیب بلامنازع در عرصه ی توسعه ، ایفای نقش می کردند ؛ ولی امروزه نیروی انسانی کارآمد با تأکید بر دانش ، مهارت و اندیشه های بلند موجب تحول و پیشرفت می شود .
با توجه به اینکه خاستگاه تربیت نیروی انسانی ، نظام تعلیم و تربیت است . بنابراین بیشترین ئأثیر را بر پیشرفت جامعه دارد . در نتیجه عزم ملی برای ارتقای عملکرد نظام آموزش و پرورش ضروری است . البته بیشتر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ، کانون توجه خود را بر مسئله ی آموزش و پرورش بنا نهاده اند و دراین مسیر توفیقات زیادی نیز کسب نموده اند و بر اساس آنان به بازنگری نیازها ، چشم اندازه ها و رویکردهای جدید پرداخته اند. تغییر و تحول در عرصه تعلیم و تربیت بیش از علوم دیگر بوده و این دستاوردهای مطلوب برای همه ی کشورها قابل استفاده و راهگشا خواهد بود . زیرا برای برنامه ریزی و مدیریت در آموزش و پرورش نیازمند بصیرت و آگاهی هستند و برای نیل به آن ، شناخت رویکردهای جهانی و توجه به نیازهای ملی امری اجتناب ناپذیر است . به عنوان مثال توافق جوامع علمی بین المللی بر چشم انداز جهانی ، پیرامون یادگیری در قرن 21 به این شرح فهرست می شود:
1 . یادگیری چگونه دانستن
2 . یادگیری چگونه انجام دادن
3 . یادگیری چگونه با دیگران زیستن
4 . یادگیری چگونه شدن
مبانی فوق تحول عظیمی در سیاست ها ، رویکرد ها و آرمانها ی صاحب نظران پدید آورده است ؛ زیرا نگرش مؤلفین تعلیم و تربیت را به مفهوم یادگیری تغییر داده و افق هایی جدید ترسیم می کند .
چرا که در گذشته مفهوم یادگیری به انتقال معلومات از معلمان به دانش آموزان تلقی می شد و کلیه فعالیت های درون مدرسه به یک ارتباط یک سویه از طرف معلم به فراگیر خلاصه می شد . برای چنین برداشتی از آموزش و یادگیری ، برنامه های درسی ، تنظیم و صرفاً یک مجموعه بسته و محدود به نام مدرسه اجرا می شد حاصل این فعالیت ها چه بوده است ؟ دریافت اطلاعات جدید ذخیره داده ها در ذهن ، تقویت حافظۀ فراگیر ، یادگیری جدا از مهارت های زندگی و . . . ولی توسعه و گسترش رویکردهای جدید در حوزه تعلیم و تربیت دگرگونیهای زیادی ایجاد کرده است و در این تغییرات هدف یادگیری به مسائلی مانند : ایجاد علاقه در فراگیران ، مهارت های زندگی و شهروندی ، خلاقیت و نوآوری و مهارتهای خود مشاوره ای معطوف شد . طبیعی است که یادگیری مبتنی به موارد فوق در درون یک محیط بسته و محدود مدرسه محقق نخواهد شد .
برای تحقیق اهداف و سیاست های جدید و انتظارات مطرح شده در حوزه تعلیم و تربیت باید مهارت های حرقه ای معلمان دگرگون شود و برای این تحول معلمان نقش کلیدی و اساسی خواهند داشت . لذا تقویت مهارت های آنان به ویژه در خصوص توانایی های راهنمایی و مشاوره موجب ارتقاء کفیت یادگیری دانش آموزان خواهد شد .
امروزه نظام های موفق آموزش و پرورش سیاست عدم تمرکز و دانش آموزان محوری را سر لوحه فعالیت های خود قرار داده اند و در این فرایند کلیه عوامل انسانی و امکانات تسهیل کننده یادگیری هستند و خود دانش آموز مسئول یادگیری است .