مرگ و یا آسیب ناشی از تصادفات جاده ای یکی از پی آمدهای جسمی سوء مصرف مواد مخدر است. هم چنین مواد مخدر در معتادان عوارض جسمی ایجاد می کند. فردی که به مواد مخدر معتاد است، اگر مصرف روزانه اش متوقف شود و از 10 تا 12 ساعت تجاوز کند، به عوارض جسمی هم چون: ناراحتی های عصبی، اضطراب، بی قراری، عطسه کردن، ریزش مکرر آب بینی و چشم، استفراغ مکرر، سوء هاضمه، سوء تغذیه، اختلالات گوارشی، اختلالات قلبی و عروقی، اختلالات مغزی، اختلالات تنفسی و ریوی، عفونت های خطرناک، تأثیر بر غدد جنسی و ضعف آنها، تأثیر بر هورمون ها و تغییر آن ها، سقط جنین و غیره دچار می شود و در نهایت از بین می رود. علاوه بر این، چون شخص معتاد به دلیل عوارض روحی و جسمی ناشی از مصرف مواد مخدر، مرتب به چرت زدن مکرر و سستی در حین کار و عوارضی مانند: بی دقتی، قطع انگشتان دست، بریدگی انگشتان، اشتباهات مالی، سقوط از ارتفاع، تصادفات رانندگی، برق گرفتگی، شکستگی استخوان و نظایر آن ها دچار می شود، لذا اغلب کارفرمایان و مدیران از ادامه کار چنین افرادی که به آن ها ضرر می رسانند جلوگیری و امتناع می کنند. از عوارض دیگر شغلی فرد معتاد می توان به: غیبت از کار، تأخیر در کار، عدم قبول اضافه کاری، عدم دقت در کار، عدم تمرکز روی کارهای فکری، سستی و تنبلی اشاره کرد که باعث اخراج او از کار می شود. از طرفی، یکی از عوامل عمده اعتیاد، اتکای روانی معتاد به مواد مخدر است. چون مواد مخدر برای ناراحتی های روانی به صورت مسکنی موقت عمل می کند و موجب کشش فرد به طرف مصرف مداوم مواد مخدر می شود، لذا اصل «اتکای روانی، مقدم بر اعتیاد جسمی» مصداق پیدا می کند. به همین خاطر اگر افراد به طور صحیح پرورش پیدا کنند، سعی نمی کنند محرومیت های خود را از طریق مصرف دارو درمان کنند؛ زیرا شخص معتاد، تعادل روانی خود را تا رسیدن به دارو از دست می دهد و در نهایت اعتیاد عوارضی مانند: تغییرات در هوشیاری و اندیشه، کاهش تیزبینی، تنبلی، بی تفاوتی، بی ارادگی، افسردگی، اضطراب، غم و ناامیدی را در پی دارد(اکبری، 1385: 246-248). مشاهدات، تجربیات و تحقیقات متعددی وجود دارد که نشان می دهند وابستگی به مواد با انواع اختلالات روانی همراه است و این دو مقوله درگروه زیادی از بیماران مبتلا به اختلالات روان شناختی به طور هم زمان و یا مقدم و مؤخر بر یکدیگر دیده می شوند. البته برخی از صاحب نظران، اعتیاد را مقدم بر بروز اختلالات روانی پنداشته اند؛ اما در اکثر منابع این گونه مطرح شده است که اعتیاد یکی از عارضه های اختلالات روانی می باشد. در این میان دیدگاه سومی نیز در کار است که مبنای مشترکی را برای بروز اعتیاد و اختلالات روانی در برخی افراد فرض کرده اند؛ که البته تحقیقات در این حوزه هنوز ادامه دارد. به هر حال، در کشورهایی که آمارهای دقیق تری از اختلالات روانی در دست است، اعتیاد به الکل و مواد مخدر در این گروه از بیماری ها بالا می باشد. پژوهش های گوناگون حاکی از آن است که حدود 35 تا 60 درصد افراد مبتلا به سوء مصرف یا وابسته به مواد، واجد معیارهای تشخیصی اختلالات شخصیت ضد اجتماعی هستند (مددی و نوغانی، 1384: 48و 49). در خصوص سایر عوارض اعتیاد، یافته های پژوهشی مؤسسه ملی سوء مصرف مواد (NATIONAL INSTITUTE ON DRUG ABUSE-NIDA) نشان می دهد که مصرف بلند مدت مواد، تغییرات معنادار و پایداری را در عملکرد مغز بعد از ترک مصرف مواد در افراد به وجود می آورد. این تغییرات ممکن است برخی پی آمدهای رفتاری مخرب مانند: وسواس عملی را که جزء ویژگی های اعتیاد تعریف می شود به همراه داشته باشد(قربانی، 1387: 25).
*عوارض خانوادگی
خانواده اولین کانونی است که از طرف شخص معتاد بی رحمانه مورد هجوم قرار گرفته و از هم متلاشی می شود (شامبیاتی، 1385: 152). عوارض خانوادگی اعتیاد ملموس تر در معرض دید افراد قرار می گیرد؛ زیرا اعتیاد از رشد نسبی فرد و خانواده وی در کلیه زمینه ها می کاهد. طبق آمارهای موجود، حدود 30 درصد از علل طلاق ها به مواد مخدر و اعتیاد مربوط می شود. در این گونه خانواده ها جرو بحث و درگیری و نزاع بین زن و شوهر معتاد بسیار فراوان است. عموماً افراد معتاد، خانواده ای متشنج دارند و حتی همسایه های دور نیز از وجود مشکل آن ها آگاه می شوند. هم چنین روابط خانوادگی این افراد با همسایگان و خویشاوندان محدود می شود از جمله عوارض دیگر اعتیاد در خانواده می توان به: غفلت از فرزندان، خشونت در خانواده، افت سطح اجتماعی و اقتصادی خانواده (اکبری، 1385: 247)، افت تحصیلی فرزندان، فرار کودکان و طلاق اشاره کرد (هاشمی، 1383: 101). از طرفی، اگر یکی از والدین معتاد باشد، این اعتیاد دو نوع تأثیر بر فرزندان می گذارد. 1) تأثیر وراثتی و 2) تأثیر محیطی. در جنبه وراثتی باید گفت فساد جسمی و روانی معتاد از راه وراثت به فرزندان منتقل می شود و زمینه را برای گرفتاری آن ها فراهم می کند. به عنوان مثال، بخشی از نقص عضوهای مادرزادی و عقب ماندگی های ذهنی ناشی از اعتیاد والدین می باشد. هم چنین فرزندان والدین الکلیک اغلب از لحاظ بدنی ضعیف، علیل، گرفتار تصلب شرائین و مغز، گرفتار بلاهت، افسردگی، عدم رشد روانی و حتی دیوانگی، می باشند. علاوه بر این، فرزندان افراد معتاد آن چنان که باید، در برابر بیماری ها تاب مقاومت ندارند و در شرایط مساوی زودتر از دیگران بیمار می شوند. احساس ناامنی ناشی از اعتیاد والدین معتاد نیز باعث دلواپسی و اضطراب کودک می شود تا حدی که او در خانه و مدرسه آرام و قرار ندارد و در ادامه تحصیل با مشکل مواجه می شود. گذشته از این موارد، والدین معتاد در زندگی خانوادگی و در حیات اجتماعی هیچ گونه مسئولیتی به عهده نمی گیرند و فرزندان آن ها نیز امکان رشد و تربیت ندارند؛ مگر به میزانی که توسط مادر یا پدر غیر معتاد درباره آن ها اعمال می شود و یا به اندازه ای که خود مدیر شوند و بتوانند اوضاع خویش را سرو سامان دهند، از سوی دیگر، در صورتی که در یک خانواده مرد معتاد باشد، رابطه عاطفی او با همسر و فرزندانش به اندازه ای سست می شود که حتی اگر به او خبر بیماری یا در حال مرگ فرزندش را بدهند نگران نمی شود (قائمی، 1381 :255-259). در چنین خانواده ای، زن فرد معتاد علاوه بر مسئولیت خانه داری. مسئولیت تربیت فرزندان، تأمین معاش خانواده، تأمین بهداشت و مسکن و گاهی تأمین نیازهای مواد مصرفی همسر را نیز بر گردن می گیرد و از این جاست که با مشکلات متعدد عاطفی روانی و اجتماعی اقتصادی رو به رو می شود (امین الاسلامی، 1387: 163 و 162). برخی مطالعات نیز نقش اعتیاد شوهر بر سلامت روانی زنان را تأیید کرده اند. به طور مثال، نتایج یک بررسی (1379) در مورد تأثیر اعتیاد شوهر بر وضعیت روانی عاطفی زنان نشان می دهد که فقط 19/7 درصد زنان مورد بررسی از نظر روانی سالم و فاقد علائم افسردگی بوده اند و بقیه به درجات مختلف دارای حالت افسردگی می باشند(امین الاسلامی، 1387، 162و 163).