نکاتى پیرامون حجاب
حجاب در قرآن
بسمالله الرحمن الرّحیم، و صلّىالله على محمّد و آله الطیّبین الطّاهرین، و لعنه الله على أعدائهم أجمعین.
در قرآن کریم، آیههاى متعدّدى پیرامون حجاب آمده، از جمله، آیه:
(و اذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهنّ من وراء حجاب)، اگر چیزى از زنان خواستید، از پشت پرده با آنان صحبت کنید، بدون حجاب روبروى هم قرار نگیرید .
و آیه: (ولیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ)، بایستى که زنان مسلمان، خمارهاى خود را روى سینههایشان بیندازند خمار همان پوششى است که روى سر قرار گرفته، وگوش و سینه و گردن را مىپوشاند .
و همچنین آیه: (وقرن فى بیوتکنّ ولا تبرّجن تبرّج الجاهلیّه الأولى)، اى زنان مسلمان: در خانههاى خود قرار بگیرید، و هنگام بیرون آمدن، بىحجاب و بىعفّت، مانند زنان دوره جاهلیّت نباشید.
علت وجوب حجاب
سؤال: چرا حجاب بر زنان واجب شده؟
پرسشى است که عدّه زیادى از برادران و خواهران مىکنند، (چرا حجاب بر زنان واجب شده)؟، آیا این آزادى زن را محدود نمىکند؟ و اساسا عواملى که واداشت تا اسلام قانون حجاب را تشریع کند، چیست؟
پاسخ این سؤال درچند مطلب خلاصه مىشود:
اوّل: براى بقاى دوستى زوجین:
علم (روانشناسى) ثابت کرده که زن با حجاب محبّت شوهر و اهتمامش را بیش از دیگران جلب مىکند، امّا چگونه؟
چون انسان بر دانستن آنچه منعش کردهاند کنجکاو مىشود، و همیشه سعى دارد که زنجیر ممنوعیّت را پاره کرده، و از همه چیز آگاهى یابد و زن باحجاب به محبّت قلبى شوهر نزدیکتر است تا زن بىحجاب، و مردى که زنش بىحجاب است از موى سر انگشتان پا روزانه دهها بار مىبیند، بدین وسیله زن آن صورت زیبا و دلربایش را براى مرد بطور کلّى از دست مىدهد، بخلاف زن با حجاب که همیشه با پوشاندن بدنش، محبّت و اشتیاق شوهرش را نسبت به خود جلب مىکند.
و به همین علّت مىبینم که معمولا زن دهاتى به محبّت قلبى شوهر، از زن معمولى شهرى نزدیکتر است.
زن دهاتى و شوهرش را کمک مىکند، براى زراعت صبحگاهان به مزرعه مىرود و با یک دنیا تفاهم و عشق، با دستان لطیفش گندم را آرد کرده و نان مىپزد، سپس کنار قنات به شستشوى لباس و غیره مىپردازد، و بالأخره تمام اعمال و مسئولیّتهائى را که به عهده دارد، با کمال عفّت و با حفظ حجاب انجام مىدهد و هنگامى که تاریکى از راه مىرسد سر حال و شاداب به گوشه کوخ یا خانه کاهگلیش باز مىگردد آنگاه شوهر او که سفر خستهکننده روز را پشت سر نهاده، او را مانند یک ملکه زیبا و حوریّه با آغوش باز مىپذیرد و به وى اظهار عشق و محبّت مىکند، و با هم رازیهاى دوست داشتنى و آرزوهاى امیدبخش و نغمههاى لطیف زندگى پیروز بر مشکلات و ناملایمات، هردو در آغوش سعادت و یکدلى به خواب ناز مىروند.
و لذا یکى از مکروهات دین مبین اسلام، این است که زوجین با حالت عریان به اطاق خواب بروند زیرا در این حالت، در بدن هیچ موضع هوسانگیز و دلپذیرى پنهان نخواهد بود، تا غریزه و عشق طرف دیگر را برانگیخته، و به خود جلب کند.
و به همین علّت مىبینیم که پدران و نیاکان ما، در ایّام جوانى ازدواج مىکردند بدون اینکه کلمه (طلاق) بر زبانشان جارى شود، سالهاى طولانى و شیرینى را پشت سر مىگذاشتند، زیرا در همسران خود که با حجاب کامل بودند جاذبیّت و زیبائى دلانگیزى یافته، و همیشه علاقمند به آنان بودند.
عامل ثبات در زندگى زناشوئى
دوّم: براى نگهدارى زندگى زناشوئى:
هنگامى که زن با عفّت و حجاب باشد زندگى زناشوئى دوام پیدا مىکند، چون در این صورت شوهر جز همسر خود را نمىبیند، و لذا با مشاهده او قانع است، و زن هم غیر از شوهر خود را نمىبیند و به او قانع است.
امّا هنگامى که زنان بىحجاب باشند و میان زن و مرد اختلاط باشد، طبیعى است که مرد زنهائى زیباتر از همسر خود و زن مردهائى زیباتر از همسر خود را مشاهده نموده و این مشاهده به گسستن روابط خانوادگى و سرانجامش طلاق و یا راههاى انحرافى مىباشد.
و همین امر نسبت طلاق را در کشورهاى غربى بالا برده و باصطلاح زن آزادى خود را در آنجا کسب کرده، و بىحجاب و نیمه عریان به خیابان رفته است، بعنوان مثال چنانچه پارهاى از مطبوعات نوشتهاند:
در آمریکا تنها هفت میلیون درخواست طلاق تسلیم دادگاهها شده، و یک گزارشى در نشریّه (پراودا) اتّحاد جماهیر شوروى حاکیست بطور نسبى در هر نه ازدواج در روسیه یکى به طلاق مىانجامد!
و حال چرا نسبت طلاق به این حدّ سرسامآور رسیده؟
به آسانى باید گفت: چون مثلاً مردى زنى زیباتر از همسر خود را در سینما، دانشگاه، خیابان، و یا هرجاى دیگر مىبیند به منزل باز مىگردد، و به دنبال بهانههائى با همسر خود اختلاف کرده و سرانجام او را طلاق مىدهد تا به معشوق خیالى خویش دسترسى پیدا کند!
پیشگیرى از انحرافات جنسى
سوّم: حجاب از انحرافات جنسى جلوگیرى مىکند:
در حال حاضر چه اندازه انحرافات و پیوندهاى نامشروع جنسى در جامعه رخ مىدهد؟ آیا بىحجابى و بى عفّتى در آن نقش اساسى ندارد؟ آیا زن بىحجاب و بىعفّت بند حیا را در مردها پاره نمىکند؟ و آیا مردهاى شهوتپرست را براى اشباع نامشروع غرائزشان به دنبال خود جلب نمىکند؟
این صحیح نیست که جواهر فروشى، طلا و جواهراتش را کنار جادّه رها سازد تا دستخوش رندان و قلدران شود، و زن بىحجاب اینچنین است چه بسا ممکن است دستخوش (دزدان ناموس) قرار بگیرد!
بد نیست در این زمینه بر واقعیّتهائى چند از جوامع غربى نظر بیفکنیم:
یک قاضى آمریکائى به نام (لندسى) اظهار مىدارد که: 45% از دوشیزگان دبیرستانهاى مختلف پیش از فارغالتحصیل شدن بىعفّت مىشوند، و این نسبت در مرحلههاى آموزش عالى بالاتر هم مىرود.
چنانکه آمارهائى که از کیفهاى دختران مدارس در انگلستان گرفته شده نشان مىدهد که 80% آنان قرص منع حاملگى به همراه خود دارند، و این گویاى این واقعیّت است که آنها به خودى خود براى انجام اعمال منافى عفّت و فسادهاى اخلاقى در همان لحظات نخستین آمادگى داشته، و حاضرند به اوّلین درخواست نامشروع پاسخ مثبت بدهند، و براى فرار از مشکلات سنگینى که بىعفّتى برایشان بوجود مىآورد، این قرصها را با خود حمل مىکنند.
و بالأخره کشف حجاب در حوادث تجاوز بعنف، کشتن و جنایاتى از این قبیل نقش مهمّى را ایفا کرده و مىکند.
روزنامه انگلیسى (گاردین) اظهار مىدارد: (گزارشهاى پلیس آمریکا به بالا رفتن جنایات و تجاوز بعنف اشاره مىکند، مثلا در واشنگتن به تنهائى بطور نسبى هر پانزده دقیقه یک تجاوز به عنف به وقوع مىپیوندد، و در حقیقت مظاهر بىعفّتى که در آمریکا پخش مىشود، اثر زیادى در ازدیاد تجاوزات نامشروع جنسى داشته و خیلى اوقات به علّت عدم آمادگى دختر و ممانعت از تسلیم خود، جنایت قتل رخ مىدهد)!
حجاب صرفا نوعى لباس، مثل مثلا کت و دامن، نیست. اگر بود بى حجابى کسى در رژیم اسلامى جرم نبود و با شلاق و اسید پاسخ نمیگرفت. حجاب یک اجبار مذهبى است، حتى اگر زن خود آنرا انتخاب کرده باشد. حجاب نوعى از لباس نیست که مثلا در رنگ و نوع پارچه و برش و دوختش با بقیه لباسها متقاوت باشد. حجاب بسته بندى زن بعنوان یک کالاى جنسى است. باید ملک شوهر و برادر و پدر از "چشم نامحرم" مصون بماند. تعلق زن به مرد و فرودستى و بردگى زن در خود حجاب مستتر است. در نقد حجاب آنرا سمبل فرودستى زن مینامند، این کافى نیست. سمبل یک امر، هر چند هم آن امر ارتجاعى باشد، میتواند خودش فى النفسه بى آزار باشد. مثل پرچم که سمبل ناسیونالیسم است و یا ستاره داوود که سمبل صهیونیسم است. اما حجاب تنها سمبل نیست، خودش قى النفسه عامل فرودستى و بردگى زن است. مثل کفش چوبى زنان چینى که از تحرک زن جلوگیرى میکرد، حجاب نیز خود عامل تحکیم و بقاى فرودستى زن است. اگر کسى میتواند غل و زنجیر بردگان را بحساب زیور آلات آنان بگذارد، حجاب را هم میتوان بحساب نوع لباس زنان گذاشت. و اما در یک سطح پایه اى ترى وقتى به زمینه اجتماعى وفلسفه آزادى پوشش رجوع میکنید میبینید باز همان نبرد بین جامعه مدنى و جوامع قرون وسطائى در اینجا هم جریان دارد. آزادى پوشش در اساس براى رایج کردن لباس سیویل در جامعه، لباس استاندارد براى همه شهروندان در مقابل لباسهاى اجبارى مذهبى و فرقه اى و کاستى و طبقاتى در جوامع فئودال مطرح شد. آزادى پوشش یعنى لباس نباید یک اجبار مذهبى و فرقه اى باشد، نباید ظاهر کسى نشان بدهد که جزء اشراف است و یا جنگجویان و یا روحانیون و یا رعایا و صنعتگران و یا مذهب و فرقه و یا عقایدش .چیست. در اینجا هم بورژوازى انقلابى سیصد سال قبل میخواست بجز تفاوت اقتصادى و فقر و ثروت عامل دیگرى باعث تفاوت در لباس و ظاهر افراد نباشد. آزادى پوشش روى دیگر رواج لباس سیویل، لباس استاندارد براى همه شهروندان است. به بهانه آزادى پوشش دوباره حجاب را وارد جامعه کردن شوخى تلخى است که تنها در زمانه به قهقرا رفته ما و بر پایه تز هاى ارتجاعى نسبیت فرهنگى و پست مدرنیسم و نفى هویت جهانشمول انسانها ممکن شده است. و بالاخره در رابطه با آزادى پوشش باید اشاره کنم که این حق مانند تمام حقوق دیگر به این معنا نیست که همه شهروندان در هر لحظه و همه جا میتوانند از آن استفاده کنند. بسیارى از موسسات و ادارات و محیطهاى کار، کد لباس دارند. همانطور که آزادى بیان به این معنا نیست که شما میتوانید در ساعت کار و در اداره و یا کارخانه تان بالاى چهار پایه بروید و سخنرانى کنید، آزادى پوشش هم به معناى پوشیدن هر نوع لباسى در هر موقعیتى نیست. حجاب هم حتى اگر قبول کنیم که نوعى لباس است، تنها در موقعیتهائى آزاد است که زنان در ارتباط اجتماعى با دیگران قرار نگیرند. یعنى در خانه هایشان و یا در کوچه و خیابان. در محیط کار و آموزش و مجامع فرهنگى و ورزشى و غیره حجاب باید ممنوع اعلام شود و این نه تنها مغایرتى با اصل آزادى پوشش ندارد