اخلاق، واژهای عربی است که از خُلق مشتق شده است و معنای آن را سرشت و سجیه دانستهاند، چه این رفتار و سجیه، پسندیده و نکو باشد و چه ناپسند و رذیلانه.
در زبان انگلیسی هم از اخلاق، با دو واژه Ethics و Morality تعبیر میشود و گاه فرقهایی نیز بین این دو واژه و کاربردهایی آنها در متون و محاورات عرفی و اصطلاحی در نظر گرفته میشود.
واژۀ Ethics به معنای اخلاق و از واژۀ یونانی Ethiko به معنای شخص گرفته شده و با واژۀ Ethos به معنای خلق و منش مرتبط و هم معنا است و گاه به معنای عرف و عادت (Custom) یا (Usag) کاربرد و کارکرد ترجمه و استعمال میشود. واژۀ Morality نیز از واژۀ لاتین Moralize گرفته شد و با افعالی که بدون لحاظ ویژگیها و شخصیت فردی درست یا نادرستاند مرتبط است.
فلسفه اخلاق در اصطلاح فیلسوفان، به مجموعۀ مطالعات و پژوهشهای فلسفی مربوط به حوزه اخلاق و علم اخلاق اطلاق میشود،
تاریخچه:
بحث از بایدها و نبایدها و فلسفه اخلاق، ریشه در تفکر یونانیان قبل از میلاد مسیح دارد و کتاب مشهور و متنفذّ ارسطو با نام «اخلاق نیکو مأخوس»، یکی از اولین و ماندگارترین آثار در زمینۀ اخلاق به شمار میرود، در فلسفه اسلامی نیز بسیاری همچون؛ ابن مسکویه، خواجه نصیرالدین طوسی، با تأثیرپذیری از فلسفه اخلاق ارسطویی آثار و کتبی تألیف کردهاند، که گرچه رویکرد اصلی آنها اخلاقی است امّا محتوای فرا اخلاقی و مباحث فلسفه اخلاق هم در آنها هست. فلسفه اخلاق در قالب یک شاخۀ فلسفی، از اوایل قرن نوزدهم میلادی و با سبک و سیاق خاص آن مطرح شد و جیایمور[1] را پایهگذار فلسفه اخلاق جدید غرب بشمار میآورند، امروزه فلسفه اخلاق بعنوان یکی از شاخههای پرنفوذ و پرطرفدار، بحساب میآید و در دهههای اخیر، به این رشته مطالعاتی، توجه ویژهای شده است.
فلسفه اخلاق، از فلسفههای مضاف بشمار میآید و مباحث فنی و دشوار و در عین حال جذاب و بنیادینی را شامل میشود و بطور خلاصه میتوان گفت که فلسفه اخلاق به بحث از خوب و بد، و باید و نبایدهایی میپردازد، مجموعه مسائل و مباحثی که در فلسفه اخلاق مطرح میشود را میتوان به چند شاخه تقسیم کرد:
1) فرا اخلاق:
فرا اخلاق یا اخلاق تحلیلی، مجموعهای از مباحث فلسفی با رویکردی تحلیلی در حوزه اخلاق را در برمیگیرد، که بیشتر نقش مفهومی و زبان شناسانه و معرفت شناختی دارند. یکی از مباحث مهم و عمده در فرا اخلاق بحث و بررسی معنای مفردات جملات اخلاقی و تحلیل و معنا شناسی الفاظ و مفاهیم ارزشی همچون خوب، بد، مطلوب، نامطلوب و یا الفاظ و مفاهیم ارزشی همچون خوب، بد، مطلوب، نامطلوب و یا الفاظ و مفاهیم الزلمی همچون باید، نباید، وظیفه، مسئولیت اخلاقی و … است، برای مثال: فیلسوف اخلاق به تحلیل موضوع و محمول جملۀ «عدالت خوب است» و یا جملۀ «باید به عدالت رفتار کرد» پرداخته و به تحلیل و بررسی دقیق معناشناسانه واژههایی کلیدی این جملهها یعنی «عدالت»، «خوب» و «باید» میپردازد.
مباحث معرفت شناختی بخش مهمی از مباحث فرا اخلاق را به خود اختصاص میدهند؛ بعبارتی، فیلسوف اخلاق در این بخش، در مقام پاسخگویی به پرسشهایی انسانی از این دست برمیآید که: آیا گزارههای اخلاقی معنای اخباری و توصیفی دارند و یا صرفاً معنایی انشایی دارند. آیا گزارههای اخلاقی صدق و کذب بردارند و آیا از واقعیتی بیرونی حکایت میکنند و یا صرفاً ساختۀ ذهن و ذهنیت آدمیان هستند (ذهنی و یا عینی بودن گزارههای اخلاقی)؟
2) اخلاق هنجاری:
موضوع اخلاق هنجاری، افعال اختیاری انسان است و اهم مسایل آن عبارت است از تعیین و تعریف حسن و قبح، هنجارها و ناهنجاریها، بایدها و نبایدها، به عبارتی در اخلاق هنجاری بحث از مصادیق فعل خوب و بد، مطلوب و نامطلوب به میان میآید و فیلسوف اخلاق درصدد است تا معیاری بدست دهد و تعیین کند که کدام یک از اعمال و رفتار اختیاری آدمی صواب، خطا، الزامی و بایستهاند و بر حسب معیار و دیدگاهی که میپذیرد یک نظریه اخلاقی را سامان میدهد و به دفاع از آن میپردازد.
3) اخلاق کاربردی
اخلاق کاربردی که بنحوی جزئی از اخلاق هنجاری به حساب میآید. مجموعهای از مسایل و مباحثی را که بیشتر جنبۀ مصداقی دارند، دربر میگیرد و بیشتر به مباحث و معضلات اخلاقی در صحنه عمل و کاربرد میپردازد، پرداختن به مسایل و مشکلاتی که در حرفهها و از حمله پزشکی و پرستاری و ... و در اثر رشد تکنیک و تکنولوژی، بروز کرده است همانند؛ بحث از جواز یا ممنوعیت شبیه سازی انسانی، تغییر در ژن انسانی و جواز یا ممنوعیت سقط جنین، همجنس گرایی و بسیاری از مباحث مهم و تأمل برانگیز همچون؛ اخلاق زیست شناسی و ممنوعیت اخلاقی آلودگی محیط زیست، از جمله مباحث مهمی است که در اخلاق کاربردی بدان پرداخته میشود.
آسیب شناسی اخلاقی جامعه زمینه های بروز آسیب های اجتماعی
هوای نفس
از مهم ترین عللی که قرآن برای فروپاشی و بحران اخلاقی جوامع مطرح می کند، تاثیرپذیری شخص از هواهای نفسانی است. نفس که روح دمیده در کالبد انسانی است هر چند که در آغاز در حد اعتدال و استواست ولی به سبب حضور و قرب به امور مادی از آن ها متاثر شده و به جای آن که از قدرت و توانمندی های خدادادی خویش در مسیر کمال و تقرب الی الله استفاده کند، برای به دست آوردن مادیات و امور دنیوی هزینه می کند و این گونه است که تمامی حدود و مرزها را می شکافد و در دام فسق و فجور می افتد. فسق که به معنای بر آمدن پوسته خرماست به معنای آن است که رفتارهای شخص همانند پوستی آویزان، بی ثبات است و نمایی زشت به چهره شخص می بخشد. از این رو مومنانی که برخی از محرمات را انجام می دهند و هرازگاهی خود را بدان آلوده می کنند فاسق می نامند. اگر این رفتار ادامه پیدا کند، شخص به گونه ای رفتار می کند که دیگر غیرقابل پذیرش از سوی جامعه مومنان می باشد. این همان فجور و شکافتن حدود و مرزهای شرعی و اخلاقی است که گام در مسیر هبوط و سقوط و قرار گرفتن در زمره کافران می باشد.
بنابر این نفس می بایست همواره کنترل و مدیریت شود تا دچار فسق و فجور نشود و در دام کفر گرفتار نیاید. خداوند در آیات بسیار، از نفسی که در دام مادیات و خواهش های مادی افتاده بر حذر داشته است؛ زیرا آدمی را به بدی ها و زشتی ها می خواند و از نیکی ها و خوبی ها دور می سازد.
در حقیقت نفس اماره که فرماندهی انسان را به دست گرفته جز به بدی و زشتی دعوت نمی کند. از آیه 53 سوره یوسف بر می آید که در مراحل و مراتب عالی تر، نفس زشت کردار نه تنها آدمی را به سوی فسق و فجور دعوت می کند بلکه به آن فرمان می دهد و مدیریت کامل وی را در اختیار می گیرد. از این رو از آن به نفس اماره یعنی بسیار فرمان دهنده یاد می کند.
پیروی از هواها و خواهش های نفسانی افزون بر آن که زمینه ساز فسق و فجور است می تواند رفتارهای اجتماعی شخص نسبت به دیگری را نیز تغییر دهد. لذا خداوند در آیه 87 سوره بقره هواپرستی را منشا روحیه استکباری بر می شمارد و در آیه 26 سوره ص، هوای نفس را آفت داوری می داند.
به سخن دیگر، هواپرستی انسان موجب می شود تا شخص از رفتارهای عادلانه نسبت به دیگری عدول کند (نساء آیه 135) چنان که موجب می شود تا در روابط عمومی خویش، حقوق دیگران را نادیده گیرد و به سبب تقدم بخشیدن به خویشان، حقوق برادران دینی خود را تباه سازد.
خداوند در آیات 27 و 30 سوره مائده و نیز آیات 17 و 18 سوره یوسف تبیین می کند که چگونه هواپرستی می تواند عامل نادیده گرفته شدن روابط درست شود و زمینه تجاوز به حقوق دیگران را فراهم آورد.
از آیات قرآنی برمی آید که هواپرستی نه تنها زمینه ساز بسیاری از رفتارهای زشت و نابهنجار اجتماعی پیش گفته است بلکه موجب می شود تا انسان در مسیر تعالی خویش نتواند گام بردارد از رشد و معنویت دور افتد. (اعراف آیه 176) و در نهایت نه تنها حق و حقیقت را نپذیرد و با دروغ پردازی آن را بپوشاند (یوسف آیات 16 تا 18) بلکه موجب می شود تا آیات الهی را استهزا نموده و به تمسخر گیرد (محمد آیه 16) و گرفتار غفلت از یاد خدا و ذکر او گردد.(کهف آیه 28)
این گونه است که پیروی از هواهای نفسانی گام به گام آدمی را از حق و حقیقت دور می سازد و اندک اندک وی را در ورطه هبوط و سقوط و هلاکت پیش می برد و در دوزخ خشم و قهر الهی ساکن می سازد.
شیطان
در این میان شیطان نیز به کمک هواها و خواهش های نفسانی آدمی می آید و با وسوسه کردن وی موجبات دور شدن وی را فراهم می آورد و اجازه نمی دهد تا نفس لوامه و وجدان بیدار به مدد انسان بشتابد.
قرآن گزارش می کند که شیطان، پدید آورنده آرزوهای دورغین و بلند بالایی است که اجازه نمی دهد تا بشر خود را چنان که هست بشناسد و عمل در حد توان و ظرفیت خود کند. (نساء آیه 120 و اسراء آیه 64) بدین ترتیب نخستین فرد از نوع انسانی را از همان آغاز، گرفتار می کند و با وسوسه های خویش اجازه نمی دهد تا حضرت آدم(ع) در بهشت به کمال کافی و لازم برای پذیرش مسئولیت خلافت الهی در زمین برسد و زمینه هبوط وی را فراهم می آورد. (طه آیات 120 و 121)
در این آیات خداوند تبیین می کند که چگونه شیطان با بهره گیری از تمایلات درونی انسان، زمینه لغزش و گناه و خروج آدمی را فراهم آورده است.
اغواگری شیطان عامل رویکرد انسان به فحشاء و بدی ها(بقره آیه 168 و 169 و 268 و نیز مائده آیه 91 و نور آیه 21) و هم چنین عامل اصلی ستم افراد به خویش (بقره آیه 35 و 36 و اعراف آیات 22 و 23) و برانگیزاننده سوءتفاهم میان افراد و بر هم زننده روابط خویشاوندی و ارتباط سالم و سازنده میان مردم (یوسف آیه 100) می باشد.