فصل اول
فلسفه نور
تعریف نور
نور نیز نقش مهمی در معماری اسلامی دارد. اگر در معماری مسیحی و بودایی به دلیل اعتقاد به تجسد (صورت کالبدی یافتن خدا) «کلیسا» و «استوپا»، تن بودا یا عیسی تلقی میشود، در اسلام (به دلیل حضور مطلق اصل تجلی)، معماری اسلامی در اندیشهی کاربرد طرحها و موادی است که اصلیترین مظهر تجلی «او» یعنی «نور» را بازتاب دهند. زیرا کارکرد ایده و ماده در این جهانبینی، کارکرد انعکاس است نه اصالت. نقش نور، شفاف کردن ساده و کاستن از صعوبت و سردی بنای «معماری مقدس» است.
نور و بشر
از دوران ماقبل تاریخ همواره اجسام نورانی که تجسمی از یک شیء زنده را در ذهن بیدار می کردند توسط بشر مورد ستایش و احترام قرار گرفته و مشتاقانه برایشان جشن می گرفتند، آن ها را عبادت کرده و می پرستیدند.این توجه بیش از اندازه به عنصر نور در اغلب فرهنگ های اولیه بشری و در جوامعی با آداب و رسوم و عقاید مذهبی متفاوت همچنان در طول زمان مشاهده می شود. برخی از جوامع نور خورشید را در تشریفات مذهبی شان به کار می بردند و برخی دیگر درخشش اجسام نورانی را به عنوان عامل ایجاد فعل و انفعالاتی رمزآلود جهت دست یابی به حیطه هایی ماورای دنیای زمینی تلقی می کردند. حتی امروزه در بسیاری از مدارس شرقی که به تدریس یوگا اشتغال دارند برای ایجاد تمرکز ذهنی از اجسام نورانی مانند لامپ، خورشید، ماه، بلور و نور آتش استفاده می کنند. در اغلب ادیان، نور نماد عقل الهی و منشأ تمام پاکی ها و نیکی ها است و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد. در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی، یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد در نتیجه برای نمایش این تمثیل در معماری اغلب بناهای مذهبی نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود به گونه ای که شعاع های آن به طور واضح در داخل کالبد مادی و تاریک حجم قابل مشاهده است. فضاهای عمیق و تاریک کلیساهای قرون وسطی و یا مساجد اسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشند.انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم از اشیاء و احجام در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود و هستی در درونش بیدار می شود.
نور در معماری
در معماری برای تاکید بیشتر بر روی برخی از بخشهای نما میتوان از نور طبیعی بهره جست بدین گونه که با ایجاد برآمدگیها و فرورفتگیهایی بر روی محل مورد نظر، سایههایی در بخشهایی از نما ایجاد نمود که تاکیدی بر روی بخش مذکور باشند
برای مثال به منظور کشیدهتر نمایش دادن ارتفاع یک حجم میتوان با ایجاد برآمدگیهایی باریک و بلند سایههای عمود و طویل ایجاد کرد تا نما کشیدهتر به نظر آید و یا اینکه برای نمایش بخشهای شاخص بنا همانند ورودیها میتوان با ایجاد حفرههایی عمیق بر روی حجم، بخشهای مورد نظر را با سایه مشخص نمود. از روشهای دیگری که کاربرد پوشاندن سطوح یکپارچه نما با عناصر همسان و برجسته میباشد که منجر به ایجاد بافتی مرکب از نور و سایه است که در این گونه بناها، سایه به عنوان عنصری مهم در طرح نماد دخیل میباشد
استفاده از مصالح متنوع در کنار یکدیگر که دارای خاصیت انعکاسی متفاوتی باشند نیز میتواند جلوههای خاصی در نما ایجاد کند
برای مثال به منظور تاکید بر روی بخشهایی از نما میتوان آنها را با پوششهای فلزی آراست و در سایر سطوح از مصالحی با خاصیت انعکاسی کمتر استفاده نمود.
بدین ترتیب در اثر انعکاس شدید حاصل از برخورد نور به سطوح فلزی، بخشهای مورد نظر مهمتر جلوه میکنند
امروزه از نور طبیعی بیشتر به منظور روشن ساختن فضاهای داخلی استفاده می کنند تا تغییر ماهیت فضا یا القای حسی خاص و مورد نظر ولی نباید این موضوع را فراموش کنیم که نور در دگرگونی ماهیت فضا یی و کالبدی تأثیر بسیار دارد، در معماری غربی هنر نقاشی روی شیشه (ویترای) و در ایران شیشه های رنگی را در سطوح قاب مانند شبکه بندی شده با طرح های هندسی کار می کنند که این شیشه ها ی رنگی و سطوح نیمه شفاف ایجاد سایه هایی مبهم از اشیاء ماورای خود می کنند و در گذشته بیشتر در فضاهایی مانند کلیسا استفاده می شد تا انسان را وادار به فکر کردن به منبع هستی کند از لحاظ حسی ،تاریکی پدیده ای خالی از انرژی است و فضای تاریک همواره یخ زده و منجمد به نظر می آید و تنها نور است که به این فضاها روح و نشاط می دهد، نور با ایجاد سایه ها، عمق ها و مرزها موجب هویت یافتن فضا می شود. در اغلب ادیان نور نماد عقل الهی و منشأ تمامی پاکی ها و نیکی ها و خارج شدن انسان از تاریکی و جهل و تابیده شدن نور معرفت است به همین جهت در اغلب بناهای مذهبی نوربه عنوان عنصر بارز از سایر عناصر و مفاهیم ساختمان به کار می رود. فضاهای تاریک کلیسا های قرون وسطی و مساجد اسلامی که با نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشد، انسان در چنین فضایی که با نوری ضعیف روشن می شود با مشاهدهُ سایه های مبهم ازاشیأ و احجام، در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که در نتیجه یک نزدیکی به منبع وجود وهستی در درونش بیدار می شود.زمانی که نور را به داخل فضای ساخته شده هدایت می کنند ارتباط بین ساختمان و محیط خارج ایجاد می شود و می توان جلوه های متفاوت از فضای داخلی که هر یک ماهیت خاص از لحاظ درک فضایی دارد ایجاد کرد.
فصل دوم
ماهیت نور
ماهیت نور
نور اولین شرط برای هر نوع ادارک بینایی است. در تاریکی مطلق، مانه فضا را میتوانیم ببینیم و نه فرم و نه رنگ. نور، تنها ضرورت فیزیکی نیست بلکه ارزش روانشناختی آن یکی از مهمترین عوامل زندگی انسانی در همه زمینههاست.
در همه کتابهای آسمانی و آئینهای کهن نور نماد هستی و پاکی و الوهیت است. این خاصیت که نور به صورت مستقل در هستی ظهور میکند و واسطهای است برای دیدن و درک کردن پدیدههای اطراف با مفاهیم عینی و انتزاعی، نور را به ساحرهای در فضا تبدیل کرده است. معماران، شاعران، نقاشان، عکاسان و سایر هنرمندان با انعکاس تأثیرات و تواناییهای نور در آثاراشان، به آفرینش فضایی سرشار از معانی میپردازند. بیان چند بیتی از شعر منوچهر شیبانی، شاعر معاصر، از تاثیرگذاری نور خالی از لطف نیست:
تابد زدور نوری، لرزان
دل اوفتد به شوری، از آن
آید صدای هلهله از دور
پیچید طنین آن
در طاقهای ضربی بازار
تا کنجهای دور فتاده
رنگ، همنشین نور
رنگ، در جهان محسوس، همنشین بیبدیل نور است و بلکه صورت متکثر واحد؛ زیرا تجزیه که یک امر کاملاً عادی و مربوط به عالم مرکبات است و تجسم طیفهای نوری را به صورت رنگ سبب میشود. به تعبیر «هانری کربن» در «عرفان ایرانی»، رنگها تبدیل به شاخصی میگردند برای عارف تا بدان وسیله مقام نورانی عرفانی خویش را به داوری گیرد. او فراسوی زمان است و تنها عالم رنگ، جهتدهندهی سیر و سلوک اوست. عارف پس از دریافتی سخت، به توازنی دست مییابد و از راه و روشهای کیمیایی بسط و قبض و انعقاد و انحلال، نفس او دگرگونه میشود.
رنگها که از تابش نور حاصل میشوند، نماد تجلی وحدت در کثرت و وابستگی کثرت به وحدت هستد. هر رنگی نمادی از حالت و خود نور است، بیآنکه به آن رنگ خاص محدود شود. رنگ سفید، نماد «وجود مطلق» است که خود، سرمنشأ هستی به حساب میاید. رنگ سیاه در اسلام نقش اساسی بازی میکند، چرا که همراه رنگ سبز، رنگ خاص اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و از نظر معماری، اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که رنگ پوشش خانهی کعبه است و نیز رنگ سبز مسجد مدینه که سمبل رنگ اسلام است...
به هر حال باید گفت اسلام را باید با تمامیتش نگریست و دریغا که هنر اسلامی، در تنها مهد تجلی بینظیر آن، ایران، مهجور و غایب است. در برههای که تکنیک بر محتوا پیشی گرفته است و تکنیسینها جای هنرمندان شاهد و عارف نشستهاند.
شکوه و زیبایی معماری ایران به ویژه در دوره اسلامی، به تزیین و آرایش آن بستگی دارد. هنرهای والای اسلامی از هنرهای تزیینی و کاربردی گرفته تا احداث بزرگ ترین بنا های مذهبی اهمیت و اعتبار ویژه ای دارد. تزئیناتی چون آیینه کاری، آجرکاری، گچبری، کاشیکاری، حجاری، منبت کاری و نقاشی در سراسر دوران اسلامی رواج داشته و در هر دوره ای با امکانات آن روزگاران پیشرفت کرده است
در معماری اسلامی با استفاده از قوانین انعکاس نور با آئینه کاری راهروها و سقف ها سعی میشده تا نور بیشتری را به داخل بنا راهنمایی کند
این نکته قابل ذکر می باشد که هنر آئینه کاری منحصرا به ایران اختصاص داشته و در دوران قاجاریه به اوج شکوفایی خود رسیده است
آئینه از دیربازدر مراسم سنتی ازدواج ایرانیان نیز جایگاهی ویژه دارد چنانکه عروس و داماد در هنگام قرائت خطبه عقد در آئینه می نگرند تا زندگی همچون صداقت و شفافیت آئینه داشته باشند وهمچنین آئینه در سر سفره هفت سین عید نوروز از سنتهای قدیمی و ماندگار است
ازجمله بناهای آیینه کاری شده در دوران قاجار تالار آیینه می باشد. تالار آئینه در غرب تالار سلام و چسبیده به آن و در بالای سردر و ایوان سنگی جلو سرسرای کاخ قرار دارد و یکی از تالارهای مشهور کاخ گلستان است.
تمامی رنگها اثری بر روی ذهن و روح ادمی میگذارد مثلا رنگ ابی که رنگ مورد علاقه من است حس ارامش. خنکا . سکون ووسعت به روح القا میکند وشاید به این دلیل است که ادمی رنگ ابی را با اسمان و دریا شناخته است
یا مثلادر مورد قرمز این رنگ رنگ لهیب و هیجانات کنترل ناشده است رنگ عشق رنگی که اگر کنار زرد قرار گیرد اتش و خشم را تداعی میکند
رنگ زرد میگویند رنگ زرد به تمایلات درونی و جنسی دامن میزند زرد رنگی است اسرار امیز که انسان را در خود غرق می کند همانگونه که انسان در درخشش افتاب غرق می شود
رنگ سبز شنیدهام که رنگ سبز رنگ ولایت است رنگ سبز رنگ اطمینان بخشی است رنگ زندگی . رویش . پیوند در جایی خواندم که توصیه میشود افراد افسرده ومتمایل به خود کشی وناامید را در فضایی از رنگ سبز قرار دهند
ورنگ بنفش که رنگ اوهام وخیالات است و در طبیعت به زیبای تمام در نقاط نادری به کار رفته است دربعضی مواقع در نقاشی از نوع کبود ان برای القا حس ترس و کابوس استفاده میشود
از رنگ اکر یا زرد قهوای که پخته ترین رنگ است برای القا حالت تفکر و تعقل استفاده میشود در نقاشی سفید وسیاه رنگ محسوب نمی شوند ولی سفید پاکی .نرمی لطافت و امید را القا میکند و مشکی تاثیربسیار قوی وغالب دارد از تمام رنگها سنگینتر و بالاتر است وعرفا معتقدند که سیاهی نیز درجه ای از نور است که بالاترین نور و نور ذات است که خود تمامی نورها را در خود میگیرد البه نور با رنگ متفاوت است رنگ در حقیقت تاثیر نور بر ماده ای خاص و متفاوت است وعرفا برای انواع نور مراتبی قائل هستند که می نویسم
1 – نور سفید بر اثر توجه و مراقبت در وضو و نماز واذکار ماثوره پیدا میشودو مانند برق در گذر است
2-نور زرد برنگ شمع وچراغ وشعله اتش ظاهر میشودوان نتیجه بیداری اسحار وتوسل وذکر دائم است که ان نیز زود گذر است و اندک توقفی دارد وغروب میکند
3-نور کبود .سبزو ابی در صورت علویات وانوار علوی ستاره وماه وخورشید ظاهر میشود وان بر اثرشدت مراقبه در ذکر وفکروتصفیه قلب ازرذا ئل ووتحلیه بخصائل ظهور میکندکه هر چه مراقبه بیشتر باشد دوام ان بیشتر است
هر یک از این انوار بر حسب استعداد و مرتبه وحال سالک است ونور سیاه در فنای تام از انانیت وسلب توجه از خود وسایر موجودات است که مقام تجلی حق است بصفات حسنی واسما علیا که نور ذات است
سیاهی گربدانی نور ذات است بتاریکی درون اب حیات است
البته درک معانی فوق برای امثال بنده بسیار دشوار وبعید میباشد زیرا شرح وتوصیف مشاهدات در مراتب بسیاربالا برای سالک میباشد که در قلبش پیدا میشود که اینجا بنا به در خواست دوستان از جهت تبرک وتیمن از کتاب یکی از بزرگان عرفان قل گردید