تحقیق مقاله فضایل اخلاقی

تعداد صفحات: 94 فرمت فایل: word کد فایل: 2446
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: فلسفه و اخلاق
قیمت قدیم:۳۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: اخلاص - عبادت - فضایل اخلاقی
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله فضایل اخلاقی

    اخلاص[1]

    اخلاص به معنی «خالص کردن، ویژه کردن، ارادت صادق داشتن ...» است[2]

    بر اساس این معنی، مخلص کسی است، که طاعات عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص کرده ، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل می بندد و تعریف و تکذیب دیگران، در نظرش یکسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه کس دیگر.

    حضرت علی علیه السلام در این باره فرمود:

    «العباده الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»[3]

    عبادت خالص آن است که مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    «لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزََّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»[4]

    انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینکه تعریف و تکذیب (دیگران) در نظرش یکسان باشد.

     

    ارزش و اهمّیّت اخلاص

    اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر کس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته که به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند متعال، بندگانش را به آن امر کرده، می فرماید:

    «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ»[5]

    خدا را بخوانید، در حالی که تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه کافران را ناخوش آید.

    در سخنان پیشوایان معصوم، تعابیر گوناگونی، از قبیل بهترین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن دربار فضیلت اخلاص آمده است. در اهمیت اخلاص همین بس که شرط قبولی عمل است و اگر در عملی موجود نباشد، بی هدف و بی نتیجه خواهد بود. از این رو، علی علیه السلام فرمود:

    «من لم یصحب الإخلاص عمله لم یقبل»[6]

    عمل هر کس که با اخلاص همراه نباشد، قبول نمی شود.

    مراتب اخلاص

    خالص کردن و پاکیزه نمودن عمل از غیر خدا مراتبی دارد. هر چه درجه اخلاص بیشتر باشد، عمل ارزش بیشتری نزد خدا پیدا می کند، به هدف و مقصد نزدیک‌تر شده و شخص را زودتر به کمال مطلوب خود می رساند و هر چه درجه اخلاص کمتر باشد، به همان اندازه از ارزش عمل کاسته شده و شخص از کمال مطلوب باز می ماند و از این رهگذر درجات مؤمنان در نزد خدا متفاوت خواهد بود، چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود:

    «بالإخلاص تتفاضل مراتب المؤمنین»[7]

    درجات مؤمنان به وسیله اخلاص برتری می یابد.

    اینک برای رعایت اختصار، سه مرتبه از مراتب اخلاص را ذکر می کنیم[8]:

    الف خالص کردن عمل، به دلیل ترس از عذاب روز قیامت،‌ که گرچه عمل مخلصانه است، اما این نوع عبادت، عبادت بردگان است.

    ب اخلاص در عمل، برای رسیدن به بهشت و آنچه در آن است مثل حورالعین، قصرهای بهشتی و مانند آن؛ که این گونه مخلصانه عمل کردن نیز روشن اجیران است.

    ج تصفیه عمل از هر نوع شایبه ای، اعم از طمع به بهشت، ترس از جهنم، رضای مخلوق و جلب قلوب آنها، طمع به مقاصد دنیوی و مانند آن، که فقط منظور رضایت خداست.

    این مرتبه که بالاترین مراتب اخلاص می باشد، از آن کسانی است که غرق در محبت، عظمت و جمال الهی هستند و خدا را سزاوار پرستش یافته، عبادتش می کنند و این، عبادت آزادگان است[9].

    راه های کسب اخلاص

    همان گونه که ذکر شد، اخلاص، پاکیزه کردن عمل از هرگونه آلودگی به غیر خداست و انسان مخلص، در انجام عمل محرّکی غیر از خداوند ندارد، فقط قصد تقرّب به خداست که او را به کار وا می دارد و بس. این حالت، مقام بسیار بزرگی است و کسی می تواند، به آن برسد که غرق در محبّت خدا باشد، به حدّی که در دلش برای محبت های دنیایی، جایی نبوده و اگر از خوراک، پوشاک، مسکن و امور مادی استفاده می کند، به خاطر لذّت بردن از آنها نباشد، بلکه به خاطر آن باشد که نیروی بیشتری برای عبادت خدا، به دست آورد.

    حال چه کنیم که به این درجه از اخلاص برسیم؟

    در سخنان پیشوایان معصوم، راه هایی برای رسیدن به اخلاص بیان شده که به اختصار ذکر می کنیم؛

    الف قطع طمع از غیر خدا

    امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید:

    «بنده، پرستشگر واقعی خدا نمی شود، مگر آنکه از همه مخلوقات بریده و به او بپیوندد، آن گاه خداوند می فرماید: این عمل خالص برای من است و به کرمش آن را می پذیرد.»[10]

    ب افزودن بر علم و یقین

    علی علیه السلام در این باره فرمود:

    «ثمره العلم إخلاص العمل[11]»

    اخلاص عمل، ثمره و میوه علم است.

    یعنی هر چه آگاهی انسان از حقایق هستی بیشتر شود و به عظمت خالق و ناچیزی خود علم پیدا کند، اخلاص او بیشتر می شود. و نیز فرمود:

    «اخلاص العمل من قوّه الیقین...»[12]

    اخلاص عمل از قوت یقین است.

    ج کم کردن آرزوها

    امیر مؤمنان در این زمینه فرمود:

    «قلِّل الامال تخلص لک الأعمال[13]»

    آرزوها را کم کن، با اعمالت خالص گردد.

    د پرهیز از گناه و هوای نفس

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود:

    «تمام الاخلاص اجتناب المحارم[14]»

    دوری کردن از کارهای حرام کمال اخلاص است.

    آثار اخلاص

    اخلاص، آثار ارزنده ای در سعادت انسان دارد که برخی از آنها به شرح زیر است؛

    الف تقرّب به خدا

    حضرت علی علیه السلام در این باره فرمود:

    «تقرّب العبد إلی الله سبحانه بإخلاص نیَّته[15]»

    نزدیک شدن بنده به خدای سبحان به سبب خالص کردن نیت اوست.

    ب امدادهای الهی

    اثر دیگر رعایت اخلاص، یاری، پشتیبانی و امدادهای الهی در زندگی فرد مخلص است. حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود

    «من أصعد إلی الله خالص عبادته، أهبط الله إلیه أفضل مصلحته[16]»

    کسی که عبادت خالصانه اش را به سوی خدا بالا بفرستد، خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فرو خواهد فرستاد.

    ج بصیرت و حکمت

    از دیگر آثار رعایت اخلاص، اعطای روشن بینی، بصیرت، حکمت و معیار شناسایی حق و باطل از جانب خدا به فرد مخلص است، بگونه ای که این اثر در تمام برخوردهای او به روشنی دیده می شود. چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود:

    «ما أخلص عبد لله عزَّوجلّ أربعین صباحاً إلاّ جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[17]»

    هیچ بنده ای برای خدا چهل روز اخلاص نورزید، مگر اینکه چشمه های حکمت از قلب او، بر زبانش جاری گردید.

    همچنین حضرت علی علیه السلام فرمود:

    «عند تحقیق الإخلاص تستنیر البصائر[18]»

    همگام محقق شدن اخلاص، دیدگاهها نورانی می شوند.

    د پیروزی و موفّقیّت

    موفقیت در کارها، یکی دیگر از آثار اخلاص است. علی علیه السلام دراین باره فرمود: «فی إخلاص النّیّات نجاح الأمور[19]»

    موفقیت در کارها، به خالص کردن نیتهاست.

    ه هیبت و شوکت

    انسان مخلص بر اثر رعایت اخلاص، چنان هیبتی به دست می آورد که حتی همه جنبندگان، حیوانات وحشی و پرندگان نیز از هیبت و شوکت او می هراسند، چنانچه امام صادق علیه السلام دراین باره فرمود:

    «إنّ المؤمن لیخشع له کلّ شیءٍ و یهابه کلّ شیءٍ ثمّ قال: إذا کان مخلصاً لله أخاف الله منه کلّ شیءٍ حتّی هوامّ الأرض و سباعها و طیر السّماء[20]»

    همانا همه چیز برای مومن خشوع می کند و او را بزرگ و باشکوه می دارد. سپس فرمود: هرگاه مومن، مخلص خدا شد خداوند همه چیز را از او می ترساند حتی جنبندگان و درندگان زمین و پرندگان آسمان را.

    عابدان مخلص

    پس از بیان آثار اخلاص، اکنون به معرفی نمونه هایی از انسانهای پاکباخته که درون و برون خود را از هر آلودگی، پاک و مبرّا کرده اند، می پردازیم، باشد تا این راه یافتگان به عالم بقا را سرمشق و الگو قرار داده، از آنان شیوه اخلاص بیاموزیم.

    خدای تعالی در حدیث قدسی فرمود:

    «الإخلاص سرُّ من أسراری إستودعته قلب من أحببت من عبادی[21]»

    اخلاص، سرّی از اسرار من است که در دل بندگان محبوب خویش به امانت نهاده ام.

    اگر کسی به باین مرتبه دست یافت، بزرگترین نعمت الهی نصیبش شده است گویند:

    «روزی سید بحرالعلوم (ره) را شاگردانش خندان و متبسّم دیدند. سبب پرسیدند در پاسخ گفت: پس از بیست و پنج سال مجاهدت، اکنون که در خود نگریستم، دیدم دیگر اعمالم ریایی نیست و توانسته‌ام به رفع آن موفّق گردم[22].»

    در مورد امام خمینی قدس سرّه گفته اند:

    «از روز جوانی که به مقام اجتهاد رسید، تا روزی که بر کرسی قیادت و امامت نشست در راه شناساندن خود و به دست آوردن مقام و مسند، کوچکترین گامی برنداشت.»[23]

    هر که با خدا باشد، خدا همراه اوست. این عظمت و قدرت و شوکتی که امام خمینی (ره) در دنیا کسب کرده، نه به خاطر تلاش برای خودش بود، بلکه این نتیجه اخلاص، سعی و تلاش برای انجام فرمان خدا بود که او را به آن مرتبه و مقام رساند.

    «درباره میرزای بزرگ شیرازی نقل شده هنگامی که شاگردان شیخ انصاری پس از درگذشت شیخ با اصرار فراوان میرزا را وادار به قبول این مسؤولیت کردند. قطرات اشک بر گونه و ریش مبارکش جاری شد و سوگند یاد کرد که هرگز به ذهنم خطور نکرده بود که روزی این مسؤولیت عظیم بر دوشم می آید.»[24]

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله فضایل اخلاقی

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    علی اصغر الهامی نیا- غلامعباس طاهر زاده - اخلاق عبادی، ص43، سایت تبیان

    [1].   لغت نامه دهخدا، ذیل لغت اخلاص.

    [1] .  شرح غرر الحکم، ج 2، صفحه‌ 144.

    [1] . بحارالانوار، ج 73، صفحه 294.

    [1] . غافر (40)، آیه 14

    [1] . شرح غررالحکم، ج 5، صفحه 418.

    [1] .  همان، ج 3، صفحه 217.

    [1] . ر. ک: جامع السعادات، ج 2، صفحه 402، داوری؛ پرواز در ملکوت، ج 2، صفحه 80 81.

    [1] . ر. ک، بحارالانوار، ج 70، صفحه 255

    .[1]  مستدرک الوسائل، ج 1، صفحه 101، آل البیت

    [1]  شرح غررالحکم، ج 3، صفحه 332.

    [1] .  همان، ج 1، صفحه 343.

    [1]  شرح غررالحکم، ج 4، صفحه 511.

    [1]   میزان الحکمه ، ج 3، صفحه 63

    [1] .  همان، صفحه 279.

    [1] .  بحارالانوار، ج 71، صفحه 184.

    [1] .  همان، ج 70، صفحه 243

    [1] .  شرح غررالحکم، ج 4، صفحه 315.

    [1] .  همان، صفحه 407.

    [1] . بحارالانوار، ج 70، صفحه 248

    [1] .   مستدرک الوسائل، ج 1، صفحه 101.

    [1] . سیمای فرزانگان، ج 3، صفحه 122.

    [1] . سیمای فرزانگان، ج 3، صفحه 133

    [1] . همان، صفحه 135.

    [1]. ر.ک: همان، صفحه 146.

    [1] .  جامع السعادات، ج 1، ص 342 343.

    [1] . بحارالانوار، ج 71، ص 389.

    [1] . قلم (68)، آیه 4

    [1] . آل عمران (3)، آیه 159

    [1] . بحارالانوار، ج 71، ص 390

    [1] . فتح (48)، آیه 29.

    [1] . نحل (16)، آیه 125

    [1] . بحارالانوار، ج 77، ص 152

    [1] . بحارالانوار، ج 16، ص 298.

    [1] . اصول کافی، ج 2، ص 663

    [1]  وسائل الشیعه، ج 11، ص 413.

    [1]  بحارالانوار، ج 77، ص 150.

    [1]  همان،‌ج 71، ص 395

    [1]. همان، ج 78، ص 53.

    .[1] شرح غررالحکم، ج 4، ص 558.

    [1].  همان، ج 5، ص 306.

    [1]. محجه البیضاء، ج 5، ص 93.

    [1]. بحارالانوار، ج 71، ص 383

    [1] . همان، ص 375.

    [1] . اصول کافی، ج 2، ص 100.

    [1] . علی اصغر الهامی نیا- اخلاق اسلامی، ص 80، سایت تبیان

    [1] . اقرب الموارد، ج 2، ص 753

    [1] . . بحارالانوار، ج 33، ص 493

    [1] . زخرف (43)، آیه 83

    [1] . شرح غررالحکم، ج 4، ص 291

    [1]. همان، ج 5، ص 276

    [1]. نهج‌البلاغه، خطبه 16، ص 69.

    [1]. نحل (16)، آیه 24

    [1] . همان،‌آیه 30.

    [1] . مائده (5)، آیه 64.

    [1] . البرهان، ج 1، ص 286.

    [1] . بحارالانوار، ج 4، ص 197

    [1] . شعرا (16)، آیات 151 152.

    [1] .  . نهج‌البلاغه، نامه 53، ص 996

    [1] .  اعراف (7)، آیه 31.

    [1] .   مصباح الشریعه ، باب 34

    [1]. قصص (28)، آیه 77.

    [1] .  تحف العقول، ص 433، اسلامیّه

    [1] . اسراء/29

    [1] . سفینه البحار (دو جلدی)، ج 1، ص 615

    [1] . محاس، برقی، ص 441.

    [1] . شرح غررالحکم، ج 1، ص 135.

    [1] . [4] .همان، ص 320

    [1] . شرح غررالحکم ، ج 2، ص 109.

    [1] . لقمان (31)، آیه 19

    [1] . احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی اخلاق اسلامی، ص 65

    [1] . ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص 19 180

    [1] . . شیخ طوسی، امالی، ص 531، ح 1162.

    [1] . کافی، ج 2، ص 215، ح 4، و نیز ر.ک: همان،‌ح 3.

    [1] . همان، ج 8، ص 365، ح 556

    [1] . ر.ک: سید مرتضی: الذّخیره، ص 536؛ شیرازی: صدرالدین: تفسیر القرآن، ج 1، ص 249؛ شیخ مفید: اوائل المقالات، ص 48، همچنین جهت اطلاع کامل تر از دیدگاه ها در این باره ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص 119 ‌158.

    [1]. سوره انعام، آیه 98

    [1] . تفسیر عیاشی، ج 1، ص 371، ح 72؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 212، ح 1.

    [1] . نهج‌البلاغه، خ 189.

    [1] . سوره انفال، آیه 2 و ر.ک: توبه، 124؛ مدّثر، 31، آل عمرآن، آیه 171 173 و احزاب، 22

    [1] . کلینی: کافی، ج 2 ص 45، ح 2؛ صدوق: خصال، ص 447، ح 48.

    [1] . ر.ک: صدوق؛ خصال، ص 352، ح 31؛ کلینی: کافی، ج 2، ص 42، ح 1، که برای ایمان هفت درجه بیان می کنند. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 205، ح 150، درجات را به فاصله میان زمین و آسمان ذکر می کند

    [1] . سوره بقره، آیه 2.

    [1] .  ر.ک: سوره بقره، آیه 177 و 285.

    [1] .  سوره تغابن، آیه 8. همچنین ر.ک: سوره اخلاص، آیه 1، سوره بقره، آیات 285 و 136، سوره آل عمران، آیه 84، سوره مائده، آیات 69 و 111، سوره نساء، آیه 136و 162، سوره انعام، آیه 92 و سوره شوری، آیه 15

    [1] . ابن شعبه حرانی: پیشین، ص 19.

    [1] . سوره مائده، آیه 69. همچنین ر.ک: سوره بقره، آیه 4

    [1] . صدوق: خصال، ص 609،‌ح 9.

    [1] . ر.ک: بیهقی، شعب الایمان،‌ج 1، ص 257، ح 278

    [1] . سوره بقره، آیه 285. همچنین ر.ک: سوره بقره، آیه 136 و سوره آل عمران، آیه 84.

    [1] . سوره مائده، آیه 3

    [1] . جهت اطلاع جامع در این باره ر.ک: علامه امینی:‌ الغدیر.

    [1] . سوره کهف،آیه 88. همچنین ر.ک: سوره طه، آیه 82، سوره فرقان، آیه 70،‌سوره قصص آیه 67، سوره انفال،‌آیات 3 و 4، سوره نساء آیه 65 و سوره نور، آیه 51

    [1] . سوره نور، آیه 47.

    [1] . کلینی، کافی، ج 2، ص 38، ح 4

    [1] . سوره فتح، آیه 4.

    [1] . سوره یونس، آیه 62 و 63. همچنین ر.ک: سوره مائده، آیه 69.

    [1] . سوره رعد، آیه 28.

    [1] . سوره انفال، آیه 29

    [1] . سوره نمل، آیه 4.

    [1] .  ر.ک: علامه طباطبایی: المیزان، ج 15،ص 34؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسر نمونه، ج 7، ص 140.

    [1] .  نهج‌البلاغه، حکمت 310.

    [1] . ولو أنّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض. (سوره اعراف، آیه 96

     

    [1] . علامه طباطبایی(ره): فرازهایی از اسلام، ص 238.

    [1] . سوره مریم، آیه 96

    [1] . سوره صف، آیه 10 و 11.

    [1] . شیخ صدوق، فقیه، ج 2، ص 282، ح 2457

    [1] . نراقی، محمد مهدی: پیشین، ج 1، ص 100.

    [1] . همان، ص 116.

    [1] . مفید: اختصاص، ص 221

    [1] . کلینی، کافی، ج 1، ص 48، ح 6.

    [1] . ر.ک:نراقی، محمد مهدی، پیشین، ج 1، ص 142 158.

    [1] . سوره اعراف، آیه 17 و 16

    [1] . ر.ک: نراقی، محمد مهدی، پیشین، ج 1، ص 100.

    [1] . علی اصغر الهامی نیا - اصول اخلاق اسلامی، ص 25

    [1] . مفردات، راغب اصفهانی، واژه وقی.

    [1] . بحارالانوار، ج 67،ص 285.

    [1] . شرح غررالحکم، ج 1، ص 194.

    [1] . همان، ج 6، ص 412.

     

    [1] . حجرات (49)، آیه 13

    [1] . مائده (5)، آیه 27.

    [1] . نهج‌البلاغه، حکمت 91، ص 1129

    [1] . اصول کافی، ج 2، ص 76.

    [1] . نهج‌البلاغه، خطبه 16، ص 67

    [1] . توبه (9)، آیه 36.

    [1] . آل عمران (3)، آیه 76.

    [1] . قمر (54)، آیات 54 55.

    [1] . طلاق (65)، آیه 2 4، و نهج‌البلاغه، خطبه 130، ص 403

    [1] .  بحارالانوار، ج 67، ص 285، حدیث 7: و اصول کافی، ج 2، ص 76، حدیث 8.

    [1] . اعراف (7)، آیه 201.

    [1] . همان،‌آیه 96.

    [1] . مائده (5)، آیه 100.

    [1] . انفال (8)، آیه 29.

    [1] . طلاق (65)، آیه 5

    [1] . فاطر (35)، آیه 28.

    [1] . مائده (5)، آیات 57، 88 و 112.

    [1] . شرح غررالحکم، ج 2، ص 246.

    [1] . همان، ج 6، ص 412

    [1] . بقره (2)، آیه 21.

    [1] . همان،‌آیه 183

    [1] نهج‌البلاغه، خطبه 183، ص 612 ‌613.

    [1] . «قُل مَتاعُ الدّنیا قَلیلٌ» نساء (4)، آیه 77.

    [1] . شرح غررالحکم، ج 3، ص 405.

    [1] . احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی اخلاق اسلامی، ص 89

    [1] . بر همین اساس برخی از عالمان اخلاق، توحید و توکّل را در کنار هم مطرح کرده اند، (ر.ک: فیض کاشانی، محسن: پیشین، جلد 7، ص 377

    [1] . ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج 11، ص 216 و 217

    [1]. . ر.ک: تفسیر قمی، ج 2، ص 73.

    [1] . ر.ک: فیض کاشانی: پیشین، ج 7، ص 408 409؛ نراقی: پیشین، ج 3، ص 223 225.

    [1] . کلینی: کافی، ج 5، ص 83، ح 1؛ ابن شعبه حرانی: پیشین، ص 60؛ شیخ طوسی: امالی، ص 300، ح 593.

    [1] . ر.ک: نراقی، محمدمهدی، پیشین، ج 3، ص 229 230

    [1] . آل عمران، آیه 122 و 160، مائده، آیه 12 و 26، توبه، 52، ابراهیم، 11، مجادله، 10، و تغابن، 13.

    [1] . سوره آل عمران، آیه 159.

    [1] . سوره طلاق، آیه 3.

    [1] . کلینی: کافی، ج 2، ص 65، ح 3

    [1] . سوره نساء، آیه 101.

    [1] . سوره انفال، آیه 60.

    [1] . سوره دخان، آیه 23.

    [1] . طوسی: امالی، ص 193، ح 329

     

    [1] . احمد صادقی اردستانی ره توشه راهیان نور، ش 33 ص 173

    [1] . ذاریات، 56

    [1] . بحارالانوار، ج 5،‌ص 315.

    [1] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 149.

    [1] .«... إن النَّفس لامّاره بالسوء...» یوسف، 53

    [1] . الدرالمنثور، ج 1، ص 261.

    [1] . مفاتیح الجنان،‌مناجات التّائبین، ص 118.

    [1] . اصول کافی، ج 2، ص 435

    [1] . بحارالانوار، ج 75، ص 81

    [1] نهج‌البلاغه فیض، ص 1282، ح 409 ابن ابی الحدید، ج 20، ص 56 بحارالانوار، ج 6، ص 36.

    [1] کلیات سعدی، ص 519

    [1] . فاطر، 32

    [1] . عن الصادق علیه السلام : «تخلّقوا باخلاق الله» بحارالانوار، ج 58، ص 129

    [1] . ثواب الاعمال، ص 158 بحارالانوار، ج 6، ص 28

    [1] . گلستان سعدی، دیباچه، ص 5.

    [1] . اصول کافی، ج 2، ص 443.

    [1] . بحارالانوار، ج 72، ص 415.

    [1] . بحارالانوار، 67، ص 71

    [1] اصول کافی، ج 2، ص 331

    [1]. اصول کافی، ج 2، بحارالانوار، ج 6، ص 29.

    [1]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 215

    [1] خصال صدوق، ص 448 اصول کافی، ج 2، ص 45 بحارالانوار،‌ج 22، ص 351.

    [1] غررالحکم، ج 1، ص 373.

    [1]  تحریم، 8.

    [1]   بحارالانوار، ج 6، ص 20.

    [1]. کافی، ج 2، ص 432 معانی الاخبار، ص 169

    [1]. مجمع البیان، ج 10، ص 318.

    [1]  همان.

    [1]  مجمع البیان، ج 10، ص 318 منهج الصّادقین، ج 10، ص 342.

    [1]  همان

    [1] همان.

    [1] مجمع البیان، ج 6، ص 20.

    [1]  همان.

    [1] . بحارالانوار، ج 6، ص 22.

    [1] . اصول کافی، ج 2، ص 435.

    [1]. بحارالانوار، ج 70،‌ص 327

    [1]  . شرح تجرید، المسأله الحادیه عشر، ص 331.

    [1] . مائده، 32.

    [1] . وسائل الشیعه، ج 16، چاپ آل البیت، ص 187 54

    [1].  همان

    [1] . محمدتقی رهبر، محمدحسن رحیمیان اخلاق و تربیت اسلامی، ص 124

    [1] یوسف، 53

    [1] . تصنیف غرر؛ ص 234.

    [1] جاثیه، 23.

    [1] مصباح الشریعه؛ ص 169.

    [1] چهل حدیث؛ ص 220

    [1]  ابی عبدالله علیه السلام : «ان النبی بعث سریه فلما رجعوا قال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر قیل یا رسول الله و ماالجهاد الاکبر؟ قال جهاد النفس» (فروع کافی؛ ج 5، ص 12).

    [1]  تصنیف غرر؛ ص 243.

    [1]  همانجا.

    [1]  همان؛ ص 241.

    [1]  همان؛ ص 243

    [1] نهج البلاغه؛ نامه 53.

    [1] همان؛ نامه 45.

    [1] در فرهنگ امروز عرب، از ورزش به ریاضت بدنی تعبیر می شود. بدین ترتیب، بی تناسب نیست گفته شود همان گونه که ورزش جسمانی بر قوای بدن می افزاید، ورزش روحی (ریاضت) نیز قدرت نفسانی بشر را بالا می برد و هر اندازه با تمایلات تن مبارزه شود، روحی قوی تر شده، اعمال خارق العاده انجام می دهد. راز اعمال غیرعادی مرتاضان را در همین قدرت روحی باید جست، هر چند در مشروع بودن برخی ریاضتها جای گفتگوست و ریاضت شرعی با ریاضیتهای غیرشرعی تفاوت بارز دارد

    [1] . انسان، 27.

    [1] . تصنیف غرر؛ ص 265266

    [1] . مدثر، 1.

    [1] . شعراء، 214.

    [1] . نهج البلاغه؛ خطبه 223.

    [1] . تصنیف غرر؛ ص 265.

    [1]  چهل حدیث؛ ص 8586

    .[1] روم، 8.

    [1]. نهج البلاغه، قصار 113.

    [1]. سفینه البحار؛ ذیل فکر

    [1] تفکر ساعه خیر من عباده سبعین سنه (اوصاف الاشراف؛ ص 43).

    [1]. چهل حدیث؛ ص 6.

    [1].  احقاف، 35

    [1].  چهل حدیث؛ ص 7. حضرت امام از استاد خود «مرحوم شاه آبادی» نقل می کند که: «بیشتر از هرچه، گوش کردن به تغیّنات سلب اراده و عزم از انسان می کند». مقصود از تغیّنات، همان غنا و لهو و لعب است که در شرع مقدس حکم به حرمت آن شده است

    [1] . جهاد اکبر؛ ص 60.

    [1].  نحل، 91.

    [1] .  اسراء، 34.

    [1]. تصنیف غرر؛ ص 476

    [1]. چهل حدیث؛ ص 8.

    [1] . تصنیف غرر؛ ص 235.

    [1] . چهل حدیث، ص 238.

    [1] . بقره، 284

    [1] . تصنیف غرر، ص 236.

    [1] . احزاب، 41.

    [1] . اعراف، 21.

    [1] . حشر، 19.

    [1] . اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرِ اللَّهِ (مجادله، 19

    [1]. چهل حدیث؛ ص 249

    .

تحقیق در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , مقاله در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , تحقیق درباره تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , مقاله درباره تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی , موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله فضایل اخلاقی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت